و منها: طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ، وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ، یَضَعُ ذلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ، مِنْ قُلُوبِ عُمْی، وَ آذَان صُمٍّ، وَ أَلْسِنَة بُکْم; مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ، وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ; لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِکْمَةِ; وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ; فَهُمْ فِی ذلِکَ کَالأَنْعَامِ السَّائِمَةِ، وَ الصُّخُورِ الْقَاسِیَةِ.
در بخش دیگرى از این خطبه مى فرماید: او طبیب سیّارى است که با طبّ خویش همواره در گردش است (و در جستجوى بیماران) مرهم هایش را کاملا آماده ساخته و ابزارش را براى موارد نیاز (به عنوان آخرین درمان) جهت داغ کردن محلّ زخم ها گداخته نموده، براى قلب هاى نابینا، گوش هاى ناشنوا و زبان هاى گنگ. و با داروى خود در جستجوى بیماران غافل و سرگردان است. همانها که با فروغ حکمت، روشن نشده و با جرقّه آتش افروز دانش هاى تابناک فکر خود را شعلهور نساخته اند، آنهائى که همچون چهارپایان صحراگرد و سنگ هاى سختِ نفوذ ناپذیرند.