دنیاى بى اعتبار!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 04
بخش اوّل زهد در دنیا چیست؟

امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه - همانگونه که در بالا اشاره شد - به مسأله زهد در دنیا که سرچشمه همه نیکى ها و فضایل است، اشاره کرده، مى فرماید: «اى مردم! به دنیا همچون زاهدان و بى اعتنایان نگاه کنید!». (أَیَّهَا النَّاسُ! انْظُرُوا إِلى الدُّنْیَا نَظَرَ الزَّاهِدِینَ فِیهَا، الصَّادِفِین(1) عَنْهَا).

مفهوم این سخن آن نیست که انسان ترک دنیا کند و به رهبانیّت رو آورد; بلکه هدف، عدم دلباختگى و ترک دنیاپرستى است; چرا که به روشنى ثابت شده است، دلدادگى و دلباختگى در برابر مال و مقام و لذّات دنیا، چشم وگوش انسان را کور و کر مى کند و به تمام گناهان آلوده مى سازد. همانگونه در حدیث معروفى که از پیامبر اکرم و ائمه هدى نقل شده، آمده است: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة; محبّت و دلباختگى به دنیا، سرچشمه هر گناهى است».(2)

یک گناه به وضع دنیایى که در آن زندگى مى کنیم، به روشنى نشان مى دهد، سرچشمه جنگ ها و جنایت ها و خون ریزى ها و آلودگى ها، عموماً دنیاپرستى است.

سپس امام(علیه السلام) در عباراتى کوتاه، دلایل شش گانه اى براى اثبات این حقیقت بیان مى نماید.

نخست مى گوید: «زیرا به خدا سوگند! دنیا به زودى مقیمان و ساکنان خود را از میان بر مى دارد». (فَإِنَّهَا وَاللهِ عَمَّا قَلِیل تُزِیلُ الثَّاوِیَ(3) السَّاکِنَ).

آرى! هر کس - بدون استثنا - روزى باید جهان را وداع گوید; گروهى زودتر و گروهى کمى دیرتر! امّا به هر حال، همه طعم تلخ مرگ را مى چشند: «کُلُّ نَفْس ذَائِقَةُ الْمَوْتِ».(4)

فرق میان «ثاوى» و «ساکن» این است که «ثاوى» به کسى مى گویند که اقامت مستمرّ توأم با استقرار در جایى داشته باشد; در حالى که «ساکن» ممکن است چنین باشد و ممکن است نباشد.

بنابراین، هم جوانانى که تصوّر مى شود براى مدّت زیاد در این دنیا مستقرّ خواهند بود، در معرض زوالند و هم پیرانى که به حسب ظاهر سکونت آنها موقّتى و محدود است، همه راهیان دیار فنا و سیر کنندگان به سوى عالم بقا هستند.

در دومین دلیل مى فرماید: «دنیا، هوسبازانِ غرق نعمت را که بر آن تکیه کرده اند، ناگهان به مصیبت مى کشاند». (وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ(5) الآمِنَ).

آرى! در آن هنگام که سفره عیش و نوش را گسترده اند و فریاد شادى آنها گوش فلک را کر کرده، ناگهان «بانگى بر مى آید که خواجه مرد» و چه عبرت انگیز است این مرگ و میرهاى ناگهانى، که درهر عصر و زمان بوده و در این زمان فزونى یافته است! و چه عبرت انگیز است حال کسانى که شب، در ناز و نعمت مى خوابند و صبحگاهان در حالى بیدار مى شوند که همه امکانات خود را از دست داده اند!!

سوم و چهارم اینکه: «آنچه از دنیا از دست رفته و پشت کرده، هیچگاه بر نمى گردد و آینده معلوم نیست چگونه خواهد بود، تا در انتظارش باشیم!». (لاَ یَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ، وَ لاَ یُدْرى مَا هُوَ آت مِنْهَا فَیُنْتَظَرَ).

و چه دردناک است که انسان گم شده هاى خویش را هرگز نتواند پیدا کند و به آینده نیز امیدوار نباشد! در حسرتى جبران ناپذیر بماند و امیدهاى خود را بر باد رفته ببیند! نه جوانى باز مى گردد و نه توان ها و نیروهاى از میان رفته بر اثر گذشت عمر. نه دوستان و مونسانى که در چهره در نقاب خاک کشیدند، خود را نشان مى دهند و نه عزیزان از دست رفته. اینها همه یک طرف، از سوى دیگر، وحشت از آینده آمیخته با ابهام و جهل نیز، براى انسان دردناک است!

در پنجمین و ششمین استدلال براى بى اعتبارى دنیا مى فرماید: «شادى آن آمیخته با اندوه است، و توانایى و استقامت مردان نیرومند در آن به ضعف و سستى مى گراید». (سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ(6) الرِّجَالِ فِیهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ).

مشکل بزرگ مواهب مادّى دنیا همان است که امام(علیه السلام) در جاى دیگر به آن اشاره کرده: «لاَ تَنَالُونَ مِنْهَا نِعْمَةً إِلاَّ بِفِرِاقِ أُخْرَى; به هر نعمتى از آن مى رسید به فراق نعمت دیگرى مبتلا مى شوید».(7) مثلا کسى که فرزند ندارد، غم بى فرزندى قلب او را مى فشارد; ولى همین که صاحب فرزند، یا فرزندان شد، مشکلات فرزند ازهر سو هجوم مى آورد! ثروت ندارد، غم فقر او را آزار مى هد; ثروتمند مى شود، مشکل حسادتِ حسودان، خیانتِ خائنان، و طمع ورزى دزدان و سارقان، ظاهر و آشکار مى شود و آرامش او را به کلّى بر هم مى زند. آرى! شادى هاى دنیا، همیشه آمیخته با غم و اندوه هاست و قوّت ها به زودى جاى خود را به ضعف و سستى مى دهد.

سپس امام(علیه السلام) در یک نتیجه گیرى قاطع و بیدارگر از تمام این استدلالات، مى فرماید: «حال که چنین است زرق و برق ها و زیبایى هاى فراوان دنیا شما را نفریبد! چرا که مدّت کمى با شما خواهد بود!». (فَلا یَغُرَّنَّکُمْ کَثْرَةُ مَا یُعْجِبُکُمْ فِیهَا لِقِلَّةِ مَآ یَصْحَبُکُمْ مِنْهَا).

درست است که در دنیا زیبائى هاى فراوان و زرق و برق هاى خیره کننده بسیار دیده مى شود، ولى همانها علاوه بر تمام مشکلاتى که در درونشان نهفته است، ناپایدار و زودگذر و بى اعتبار است. بنابراین، چیزى نیست که انسانِ عاقل را بفریبد و به خود مشغول کند.

به هر حال، کمى دقّت و تأمّل در جهات شش گانه بالا - و حتّى در یکى از آنها - کافى است که غافلان را از خواب غفلت بیدار کند، امّا افسوس که بسیارى از مردم نسبت به همان یک لحظه، دقّت و تأمّل بخل مىورزند.


1. «صادف» از مادّه «صَدْف» (بر وزن حرف) به معناى اعراض و روى گردانى از چیزى است.
2. این حدیث با تعبیرات مختلف از پیامبر اکرم، امیرمؤمنان، امام صادق و حتّى انبیاى پیشین (علیهم السلام)نقل شده است. (میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 5813 - 5823) در حدیثى که مرحوم کلینى در کافى از امام سجّاد(علیه السلام)نقل کرده، بعد از شرح سرچشمه هاى گناه، مى فرماید: «فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِى حُبِّ الدُّنْیَا. فَقَالَ الأَنْبِیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ - بعد مَعْرِفَةِ ذلِکَ -: حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیِئَة; تمام ریشه هاى گناه درحب دنیا جمع است و به همین دلیل انبیا و دانشمندان بعد از آگاهى بر این موضوع گفته اند: دنیاپرستى سرچشمه هر گناهى است!» (اصول کافى، جلد 2، صفحه 131).
3. «ثاوى» از مادّه «ثواء» به معناى اقامتِ توأم با استقرار است.
4. سوره آل عمران، آیه 185.
5. «مُتْرف» از مادّه «ترف» (بر وزن تلف) به معناى تنعّم است و «مُترف» به کسى مى گویند که فزونى نعمت او را غافل و مغرور ساخته و به طغیان وا داشته است.
6. «جَلَد» به معناى قوّت و قدرت و صلابت است.
7. نهج البلاغه، خطبه 145.
بخش اوّل زهد در دنیا چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma