بى شک معرفة اللّه و شناخت اسما و صفات او، موضوعیّت دارد و هر کس باید تا آنجا که مى تواند از این معرفت بهره بگیرد و به تعبیرى دیگر: «نفس این معرفت، براى انسان مایه تکامل و قرب الى اللّه است.» ولى با این حال، این حقیقت را نباید فراموش کرد که توجّه به این اوصاف کمال و جمال تأثیر بسیار مهمّى در تربیت نفوس انسانها دارد و توجّه به کمال مطلق، انسان را به سوى همانندى - هر چند در مرحله بسیار پایینى باشد - سوق مى دهد.
به عبارت روشنتر: هنگامى که ما مى گوییم خداوند نسبت به همه چیز عالم و قادر و توانا است و او را به خاطر علم و قدرتش مى ستاییم و حمد و ثنا مى گوییم چگونه مى پسندیم که خودمان در جهل مطلق و ضعف و ناتوانى کامل باشیم. آن حمد و ستایش ما را به کسب کمال بیشتر و قدرت و توان فزونتر دعوت مى کند. این در مورد «صفات ذات».
در مورد «صفات اَفعال» نیز، هنگامى که خدا را به رحمانیّت و رحیمیّت مى ستاییم و مى گوییم: «رَحْمَتُهُ وَسِعَتْ کُلَّ شَىْء; رحمتش همه چیز را در بر گرفته»(1) بلکه مى گوییم رحمت خاصّ او، گرچه ویژه بندگان باتقوا است ولى رحمت عامّش دوست و دشمن را فرا گرفته و خوانِ نعمتِ بى دریغش، همه جا کشیده، چگونه ممکن است ما از این صفتِ والا به کلّى بى بهره باشیم; نه به دوست رحم کنیم و نه به دشمن، و پیمانه قلب ما به کلّى از رحمت تهى باشد؟!
به همین ترتیب توجّه به سایر صفات کمالیّه او، اعمّ از صفات ذات و صفات فعل (جود و سخاوت و مغفرت و عزّت و عفو و بخشش و مانند آن) پرتوى از این صفات برجسته را در وجود ما منعکس مى سازد و به سوى آن جذب مى کند!