1 ـ تاریخچه اسیران بنى ناجیه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 02
بزرگوار فرارى!2 ـ چرا سختگیرى؟!

از جمله سؤالاتى که پیرامون خطبه بالا مطرح است این است که مگر اسیران «بنى ناجیه» مسلمان نبودند چگونه مى توان مسلمان را به اسارت گرفت، و او را در برابر فدیه آزاد کرد؟!

پاسخ این سخن در ماجراى به اسارت گرفتن جمعى از «بنى ناجیه» بیان شد، جریان چنین است که شخصى به نام «خریت بن راشد» بر ضد امیرمؤمنان على (علیه السلام)قیام کرد و گروهى را گرد خود جمع آورى نمود، و دست به فتنه و فساد زد، به امام(علیه السلام) خبر دادند، امام «معقل بن قیس» یکى از یاران باوفایش را با گروه عظیمى به مقابله با او فرستاد، بعد از درگیریهاى متعدّد «خریت بن راشد» کشته شد، و گروهى از هوادارانش نیز در این پیکار خونین به خاک افتادند، و گروهى هم اسیر شدند که در میان آنان مسلمان و غیرمسلمان بود، «معقل» مسلمانان را توبه داد و آزاد کرد، ولى غیر مسلمین را که به حمایت «خریت بن راشد» برخاسته و در جامعه اسلامى بذر فساد مى پاشیدند آزاد نکرد، هنگامى که این اسیران غیرمسلمان را به سوى امام(علیه السلام) مى آوردند به منطقه «اردشیر خُرّه» رسیدند که در آنجا «مصقله» به عنوان فرماندار امام (علیه السلام)بود، اسیران دست به دامن «مصقله» شدند و او آنها را از معقل در برابر پرداخت غرامتى معادل «پانصد هزار درهم» گرفت و آزاد کرد.

«مصقله» در پرداختن این غرامت که مربوط به بیت المال مسلمین بود، تعلّل مىورزید، امام (علیه السلام) کسى را به سراغ او فرستاد و او به کوفه آمد، و دویست هزار درهم را پرداخت و اظهار کرد که توانایى بر پرداخت بقیه را ندارد و انتظار داشت که امام (علیه السلام) بقیه را به او ببخشد.

امام (علیه السلام) موافقت نفرمود زیرا اگر در این کار کوتاه مى آمد اوّلا این کار بدعتى براى دیگران مى شد که اسیران را به اصطلاح بخرند و آزاد کنند، و بعد هم حق بیت المال را نپردازند، و ثانیاً بخشش هاى عثمان از حقوق بیت المال در اذهان تداعى مى شد و چهره واقعى حکومت على(علیه السلام) که دفاع از حقوق بیت المال بود دگرگون مى شد.

عجب این که یکى از دوستان «مصقله» به او پیشنهاد کرد که من باقى مانده بدهى تو را از کسانت جمع آورى مى کنم و به امام (علیه السلام) مى پردازم، او مخالفت کرد، و گفت: اگر عثمان یا معاویه طرف حساب من طلبکار بودند این مبلغ را به من مى بخشیدند، همان گونه که به دیگران اموال زیادى از بیت المال را بخشیدند.

اینها همه نشان مى داد که شاید او از اوّل قصد جدّى براى پرداخت بدهى خود نداشت، و از نامه چهل و سوم نهج البلاغه، به خوبى استفاده مى شود که او عملا پیرو مکتب عثمان بود. به همین جهت قسمتى از بیت المال را در میان اقوام و بستگان خود بذل و بخشش نمود! و در یک کلمه او از نظر فکرى و عملى از قماش معاویه بود نه شایسته دستگاه امیرمؤمنان على (علیه السلام) و شاید پیش از آن که به مقام برسد مرد صالحى بود ولى مانند بسیارى از افراد کم ظرفیت پس از رسیدن به مقام مسیر خود را تغییر داد و دنیاپرستى بر او غلبه کرد.

و به همین دلیل عدالت امام (علیه السلام) را تحمّل نکرد و سرانجام به همفکران خود یعنى معاویه و هم دستانش پیوست و امام (علیه السلام) درباره او جمله هاى بالا را فرمود که اگر مى ماند ما به او مهلت مى دادیم و حق بیت المال را عند القدرة و اللأِستطاعة از او مى گرفتیم.(1)

از آنچه در بالا گفته شد روشن مى شود که اسیران مزبور اسیران مسلمان نبودند.


1 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، جلد 3، صفحه 128 ـ 150، با تلخیص.

 

 

بزرگوار فرارى!2 ـ چرا سختگیرى؟!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma