شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 02
بخش دومآرى، پرونده اعمال با مرگ بسته مى شود

این معلّم بزرگ انسانى در ادامه سخنان خود براى قطع ریشه هاى هواپرستى و طول امل که بزرگترین مانع راه خدا و سعادت انسانى است، تحلیل جالب و پرمعنایى از وضع دنیا و آخرت ارائه مى دهد، مى فرماید: «آگاه باشید دنیا پشت کرده (و به سرعت مى گذرد) و از آن چیزى جز به اندازه ته مانده ظرفى که آب آن را ریخته باشند بیشتر باقى نمانده است، (أَلاَ وَ إنَّ الدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ(1)، فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الاْنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا).

در اینجا دنیا به موجودى تشبیه شده که به سرعت در مسیر خود باز مى گردد، این همان واقعیت حرکت چرخ زمان و گذشت سریع عمر انسانى است، حرکتى که از اختیار انسان بیرون است، و حتى یک لحظه نیز متوقف نمى شود، حرکتى که فراگیر است و تمام کائنات، جز ذات پاک پروردگار را بدون استثناء شامل مى شود، زمین و آسمان و ستارگان و کهکشانها و انسان و حیوانات همه در این حرکت فراگیر شرکت دارند، و به سوى فناء و نابودى پیش مى روند، فنایى که دریچه عالم بقا است.

کودکان به سرعت، جوان، جوانان پیر، و پیران از میان جمع ما خارج مى شوند، تازه این در صورتى است که اجل هاى معلّق دامن افراد را نگیرد، و از کودکى یا جوانى به عمر انسان پایان ندهد.

امام در این سخن مى فرماید: باقى مانده عمر دنیا بسیار کم است، درست همانند قطرات آبى که به بدنه ظرف پس از واژگون کردن آن باقى مى ماند، و یا به تعبیر دیگر: هنگامى که انسان ظرف پر از مایع را واژگون مى کند، سپس آن را به حالت اوّلیه برمى گرداند، کمى آب، ته ظرف جمع مى شود که آن را «صبابه»(2) مى گویند. و جمله «اِصْطَبّها صابّها» یا به این معنى است که وقتى انسان متوجه شد هنوز اندکى آب ته ظرف باقى مانده، بار دیگر آن را سرازیر مى کند تا آن هم فرو بریزد (این در صورتى است که «اِصْطَبّ» و «صَبّ» به یک معنى باشد).

و یا این که گاهى انسان آن ته مانده را براى خود نگه مى دارد تا کامى از آن تر کند (و این در صورتى است که «اِصْطَبّ» مفهومى غیر از «صَبَّ» داشته باشد).(3)

به هر حال «صبابة» مقدار کمى از مایع درون ظرف است که باقى مانده است که یا آن را نیز مى ریزد و یا با آن کامش را تر مى کند.

بعضى نیز براى «اِصْطَبَّ» معنى دیگرى ذکر کرده اند که دلالت بر نوشیدن باقیمانده ته ظرف دارد، این جمله خواه به معنى باقى گذاشتن مقدار ناچیزى از آب در ته ظرف و خواه به معنى نوشیدن آب باشد اشاره به عمر کوتاه دنیاست که هیچ کس بهره قابل توجهى از آن نمى گیرد، دورانش کوتاه و نعمتهایش زوال پذیر و زودگذر و کم دوام است.

هرگز باقیمانده ته ظرف، بعد از آن که آب یا مایع دیگر درون آن را بریزند، کسى را سیراب نمى کند، گُلى از آن نمى روید، درختى با آن پرورش نمى یابد. باغ و مزرعه و مرتعى را سیراب نمى کند و این گونه است حال دنیا، و تشبیه حیات زودگذر دنیا به صبابه بیانگر این واقعیتهاست و این که دنیا را تشبیه به ظرف پر از آبى مى کند که آن را فرو ریخته باشند و ته مانده اى از آن باقى بماند به خاطر چیزى است که از روایات اسلامى استفاده مى شود که ما در قسمتهاى پایانى دنیا زندگى مى کنیم و بیشترین بخش از عمر دنیا گذشته و به همین دلیل پیامبر اسلام را پیامبر آخرالزمان مى گویند.

و سپس مى افزاید: «آگاه باشید که آخرت (به سوى ما) روى آورده است أَلاَ وَ إِنَّ الاْخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ».

چرا که هر چه از عمر دنیا کم مى شود به آخرت نزدیکتر مى شویم، ما بر قطار زمان سواریم قطارى که به سرعت به سوى آخرت پیش مى رود، لحظه ها، دقیقه ها، ساعتها، روزها، هفته ها، ماهها، و سالها بیانگر سرعت سیر این قطار بزرگ جهان انسانیت است.

سپس این معلم بزرگ جهان انسانیت تکلیف مردم را در این میان، روشن مى سازد و مى فرماید: «هر یک از این دو (دنیا و آخرت) فرزندانى دارند (که به آن دل بسته اند) امّا شما از فرزندان آخرت باشید، نه از فرزندان دنیا!

(وَ لِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الاْخِرَةِ، وَ لاَتَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا).

«چرا که هر فرزندى روز رستاخیز به پدر خود ملحق مى شود (فَإِنَّ کُلَّ وَلَد سَیُلْحَقُ بِأَبِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ).

آرى در اینجا دو خط وجود دارد، خط دنیاپرستان، و خط عاشقان آخرت، هر چند گروهى نیز در میان این دو خط سرگردانند!

فرزندان دنیا جز خواب و خور و خشم و شهوت، طرب و عیش و عشرت، چیزى را به رسمیّت نمى شناسند، آنها تنها به ظاهر زندگى دنیا دل بسته اند و حتى به خود اجازه نمى دهند که بیندیشند از کجا آمده اند و در کجا هستند و به سوى کجا مى روند. آرى آنها مصداق این آیه اند: (یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ).(4)

آنها چنان در دنیا زندگى مى کنند که گویا عمر جاویدان دارند، و چنان بر آن و بر اموالشان تکیه کرده اند که گویا هرگز زوال و فنایى در کار نیست، آن گونه که قرآن مجید مى فرماید: (یَحْسَبُ اَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ): «چنین مى پندارد که اموالش او را جاودانه مى سازد». چنان براى دنیا در تلاش و کوشش اند، و چنان براى به چنگ آوردن ذخائر مادى حریصند که اگر به آنها گفته مى شد عمر جاویدان و ابدى دارید بیش از این تلاش نمى کردند!

ولى آنها که فرزندان آخرتند با نگاهى دقیق و نافذ به اعماق زندگى دنیا نگریسته، و آن را تو خالى و ناپایدار و بى قرار یافته اند! همچون سرابى فریبنده در بیابانى خشک و سوزان، یا همچون مارى خوش خط و خال که زهر کُشنده اش را براى طالبانش پنهان کرده است!

آنها علىوار تشریفات و زرق و برق زندگى دنیا را طلاق داده، طلاقى بائن که بازگشتى در آن نیست!

آنان با الهام گرفتن از قرآن مجید به خوبى مى دانند که همه انسانها در زیان و خسرانند جز مؤمنان صالح العمل و طرفدار حق و استقامت و صبر (وَ الْعَصْرِ اِنَّ اْلاِنْسانَ لَفى خُسْر اِلاَّ الَّذیْنَ امَنْوُا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ).

تعبیر از دنیاپرستان به فرزندان دنیا و تعبیر از مؤمنان صالح به فرزندان آخرت از آن نظر است که همواره فرزند از طریق عامل وراثت و ژن ها شباهت زیادى به پدر و مادر خود دارد، شباهتى که سبب محبّت و دوستى و به هم پیوستگى مى شود آرى دنیاپرستان فرزند دنیا هستند، به همین دلیل عشق به دنیا تمام وجودشان را پر کرده است، به گونه اى که گویى براى آنها همه چیز، دنیاست و جز آن چیزى وجود ندارد، و در عمل شعارشان (ما هِىَ اِلاّ حَیوتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیى)(5) است هر چند در عقیده، به ظاهر مسلمانند و به همین دلیل دائماً در جهانى پر از اوهام و خیالات زندگى مى کنند.

ولى فرزندان آخرت، عشق به خدا تمام وجودشان را پر کرده است، آنها از مواهب زندگى مادى دنیا براى سعادت جاویدان و ابدى خود بهره مى گیرند بى آن که در آن غرق شوند.

بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: این تعبیر اشاره به آن است که مؤمنان صالح در آخرت به فرزندانى مى مانند که در آغوش پدر قرار گرفته، در حالى که دنیاپرستان همچون کودکان یتیم، بینوا و محرومند!

ولى این تفسیر با جمله «اِنَّ کُلَّ وَلَد سَیُلْحَقُ بِاَبِیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ» (هر فرزندى به زودى به پدرش در قیامت ملحق مى شود) سازگار نیست، بلکه این تعبیر مى رساند زندگى مادى منهاى ایمان و تقوى در قیامت به صورت دوزخ مجسّم مى شود، و دنیاپرستان در آغوش آن قرار مى گیرند، همان گونه که قرآن مى گوید: (وَ أُمُّهُ هاوِیَةٌ)(6). «ما در و پناهگاه او دوزخ است!» امّا اگر زندگى این جهان توأم با ایمان و تقوى باشد و شکل الهى و اخروى به خود گیرد در قیامت به صورت بهشت تجسّم پیدا مى کند و این گروه از مؤمنان در آغوش آن قرار مى گیرند.

حضرت على (علیه السلام) سرانجام در پایان خطبه به مهمترین تفاوت دنیا و آخرت اشاره کرده، مى فرماید: «امروز روز عمل است نه حساب، و فردا وقت حساب است نه عمل!» (وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَحِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَعَمَلَ).

این سخن از یک سو بیانگر این واقعیت است که تا فرصت در دست دارید، بر حجم اعمال صالحه خود بیفزایید، و اگر مى بینید نیکوکاران و بدکاران، پاکان و ناپاکان، اولیاءالله و اشقیا، حزب خدا و حزب شیطان، در این جهان در کنار هم زندگى مى کنند بى آن که بدکاران مورد مجازات الهى قرار گیرند و نیکوکاران مشمول پاداش خیر شوند، به خاطر آن است که این جهان تنها میدان عمل است نه حساب و جزا.

و از سوى دیگر هشدار مى دهد که با پایان عمر، پرونده هاى اعمال براى همیشه بسته مى شود، و راهى به سوى بازگشت و جبران نخواهد بود، و پشیمانى کمترین سودى نخواهد داشت، همان گونه که امام على (علیه السلام) در خطبه دیگر مى فرماید: «لا عَنْ قَبِیْح یَسْتَطیعُونَ اِنْتِقالا وَ لا فِی حَسَن یَسْتَطیعُونَ اِزْدِیاداً»; «نه مى توانند از اعمال زشتى که انجام داده اند بر کنار شوند، و نه مى توانند کار نیکى بر نیکیهاى خود بیفزایند!».(7)

نه براى فریاد (رَبِّ اِرْجِعُونِ لَعَلَّى اَعْمَلُ صالِحاً) «خداى من! مرا بازگردانید تا عمل صالحى انجام دهم»(8)، پاسخى مى شنوند و نه آرزوى (فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ); «اى کاش بار دیگر به دنیا بازمى گشتیم تا از مؤمنان باشیم»(9). هرگز به واقعیت مى پیوندد!


1 ـ «حَذّا» همان گونه که در تفسیر سید رضى (رضوان الله تعالى علیه) و مفسران نهج البلاغه آمده و به معنى «سریع» است، و در اصل از «حذّ» (بر وزن حظّ) به معنى قطع، یا قطع سریع گرفته شده، سپس به هر حرکت سریع اطلاق شده است، «حذا» مؤنث (اَحْذّا) است.
2 ـ «صبابه» در متن به قدر کافى توضیح داده شده است، نکته اى که در اینجا باید بر آن بیفزاییم این است که ضمیرهایى که در (اصطبها) و (صابها) آمده به صبابه برمى گردد زیرا واژه اناء مذکر است، و ضمیر مؤنث به آن باز نمى گردد.
3 ـ از مراجعه به کتب لغت روشن مى شود که براى کلمه «اِصْطَبَّ» هر دو معنى را ذکر کرده اند.
4 ـ سوره روم، آیه 7.
5 ـ سوره جاثیه، آیه 24.
6 ـ سوره قارعه، آیه 9.
7 ـ نهج البلاغه، خطبه 188.
8 ـ سوره مؤمنون، آیه 99 ـ 100.
9 ـ سوره شعراء، آیه 102.

 

 

بخش دومآرى، پرونده اعمال با مرگ بسته مى شود
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma