بسیارى از شارحان نهج البلاغه بر این عقیده اند که این فراز پیوند خاصى با فراز قبل ندارد و هر یک از جایى گرفته شده و مرحوم سیّد رضى آنها را به عنوان برگزیده هایى از یک خطبه یا از دو خطبه در اینجا آورده است. البتّه مى توان با تکلّف پیوندى در میان این جمله ها به وجود آورد. و آن این که کسانى که در چنگال شبهات گرفتار و تسلیم مى شوند، ممکن است که از ترس مرگ باشد. امام در این جمله هاى اخیر مى فرماید که ترس از مرگ باعث نجات از مرگ نخواهد شد. به هر حال این بخش از خطبه مرکّب از دو جمله است که هر دو ناظر به مسأله مرگ و پایان زندگى انسان ها است. در جمله نخست مى فرماید: «آن کس که از مرگ بترسد، (هرگز به خاطر این ترس) از مرگ رهایى نمى یابد; (فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوتِ مَنْ خافَهُ). بلکه این ترس و وحشت، خود یکى از اسباب نزدیک شدن مرگ است. مرگ قانونى است که بر پیشانى تمام موجودات زنده نوشته شده است، چرا که حیات جاودان جز براى خدا نیست. تمام ممکنات محدودند و سرانجام پایان مى گیرند و فانى مى شوند، آنچه باقى مى ماند، ذات پاک ازلى و ابدى خدا است که هرگز گرد و غبار فنا بر دامان کبریایش نمى نشیند. بنابراین نه ترس و وحشت از مرگ چیزى را عوض مى کند و نه دست و پا زدن براى بقا موجب بقا و حیات جاودانه است. به همین دلیل در جمله دوم، امام مى افزاید: «و آن کس که بقا را دوست دارد، بقا به او نمى دهند (وَ لایُعطَى الْبَقاءَ مَنْ أحَبَّهُ). ممکن است که پایان زندگى دیر و زود داشته باشد، ولى به قول معروف سوخت و سوز ندارد و دنبال آبِ حیات گشتن و جرعه اى از آن سر کشیدن و همیشه زنده ماندن، خیال باطل و فکرِ محال است.