صبر جانکاه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 02
بخش دوم1 ـ طوفانهایى که بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رخ داد

امام (علیه السلام)در این فراز از خطبه، به حوادثى که بعد از رحلت پیامبر اسلام واقع شد، مخصوصاً، داستان خلافت، اشاره کوتاه و پرمعنایى مى کند و دلیل قیام نکردن خود را براى گرفتن حق مسلّم خویش، یعنى خلافت رسول الله ـ که در واقع حق مسلمانان بود ـ بیان مى کند، مى فرماید: «من، نگاه کردم و دیدم (براى گرفتن حق خود و مسلمانان) یار و یاورى جز خاندانم ندارم; فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی مُعِینٌ إِلاَّ أَهْلُ بَیْتِی».

واضح است که قیام در مقابل آن گروه متشکّل ـ که به شهادت تواریخ، قبل از رحلت پیامبر اسلام، براى نیل به خلافت، برنامه ریزى کرده بودند ـ به اتّکاى چند نفر و یاورانى معدود و محدود، با هیچ منطقى سازگار نبود; زیرا چنین قیامى نه تنها به نتیجه نمى رسید، بلکه سبب مى شد گروهى از بهترین افراد خاندان پیامبر نیز کشته شوند و به علاوه، ممکن بود این درگیرى، سبب شود که شکافى در میان مسلمانان ایجاد گردد و منافقان ـ که در انتظار چنین حوادثى بعد از رحلت پیامبر بودند ـ از آن بهره گرفته، موجودیت اسلام را به خطر بیندازند. به همین دلیل، امام، سکوت دردآلود را، بر قیامى که این همه خطر داشت، ترجیح داد.

به همین دلیل، امام، در ادامه سخن خویش مى فرماید: «من قیام نکردم; چرا که به مرگِ آنان راضى نشدم و این، در حالى بود که چشم بر خاشاک فرو بستم و با گلویى که استخوان در آن گیر کرده بود (جرعه تلخ حوادث را) نوشیدم و بر نوشیدن این جرعه ـ که تلخ تر از حَنَظْل بود ـ شکیابى کردم; وَ أَغْضَیْتُ(1) عَلَى القَذى(2)، وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا(3)، وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْکَظَمِ(4)، وَ عَلى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ(5). 


1 ـ «أَغْضَیْتُ» از مادّه «غضى» و به معناى «نزدیک کردن پلک هاى چشم به هم» و به تعبیر دیگر «چشم فرو بستن» است. به همین جهت شب هاى تاریک و ظلمانى را، لیالى غاضیه مى گویند.
2 ـ «قذى» (بر وزن قضا) به گفته مقاییس، مفهومى بر خلاف صفا و خلوص دارد و به همین جهت، به شىء آلوده اى که در آب بیفتد و آن را خراب کند، «قذى» مى گویند و نیز به چیزهایى که در چشم مى افتد و چشم را ناراحت مى کند، «قذى» گفته مى شود.
3 ـ «شجا» از مادّه «شجو» به معناى «سختى و شدت و اندوه و غم» است. این تعبیر، در مواردى که چیزى گلوگیر انسان مى شود نیز به کار مى رود.
4 ـ «کَظَم» (بر وزن غَضَب) از مادّه «کظم» است. به گفته راغب در مفردات، این کلمه، در اصل، به معناى «محل خروج تنفس» است و کظوم، به معناى «حبس نفس و سکوت» آمده است. این مادّه به معناى «بستن دهان مشک بعد از پر کردن از آب» نیز به کار رفته است و در خطبه بالا، اشاره به این است که با این که دشمن، گلوى مرا گرفته بود و مى فشرد، من شکیبایى کردم.
5 ـ «علقم» به گفته مجمع البحرین، درختى است بسیار تلخ که به آن حنظل نیز گفته مى شود و عَلْقَمه، به معناى «تلخى» آمده است.

 

 

بخش دوم1 ـ طوفانهایى که بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رخ داد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma