طلیعه سخن
اربعين حسينى رستاخيز عظيمى است كه در دنيا شبيه و مانند ندارد، حضور با شکوه همۀ گروه ها و اقشار، از همۀ ادیان توحیدی براى بزرگداشت شهدایی كه چهارده قرن پيش براى مبارزه با ظلم و ستم و حفظ عزت و شرف برخاسته اند پياده از راه هاى دور و نزديك به سوى مرقد آن ها حركت مى كنند، حتى افراد ناتوان و معلول نيز با آن ها همراهى دارند و اين بزرگ ترين نمايش فداكارى و قدرت در راه عزت و آزادگى و شرف است.
مراسم با شکوه اربعین حسینی نه تنها از نظر عدد شرکت کنندگان در دنیا نظیر ندارد، بلکه از نظر مسائل عاطفی بی نظیر است، در واقع اربعین یک نمونه عینی است که انسان ها در محیطی پرجمعیت نسبت به یکدیگر محبت می ورزند و در طول این مدت در اوج صمیمت و فداکاری با هم زندگی می کنند.
زیارت اربعین، سفری است برای تقویت اتحاد و تمرین مهربانی با آحاد انسان ها؛ اتحاد میان صفوف شیعیان، مسلمین و پیروان سایر ادیان الهی که در این آیین باعظمت شرکت می کنند و راز تأكيد ائمه اطهار عليهم السلام نیز در اهمیت زیارت اربعین، «محوریابی» براى وحدت مردم است.
اینگونه است که فداکاری عمومی و محبت همگانی در مسیر پیاده روی نجف تا کربلا و در خود کربلا از آن مدینه فاضله ای ساخته است، که همه خدمت مخلصانه میکنند و فضای عجیبی در طول آن ایام شکل گرفته است که ای کاش در تمامی ایام برای مردم به وجود می آمد.
به راستی چگونه ممكن است پیاده روی اربعین و توجّه به مقامات والاى امام حسین علیه السلام و ذكر صفات و سجاياى آنان بازتابى در زيارت كننده آن حضرت نداشته باشد و او را به سوى خود فرا نخواند و تدريجاً به رنگ خود درنياورد؟! به راستی توجّه به اين امور، براى توبه از گناه و خودسازى و پاكى كافى نيست؟!
بنابراین تأثیری در این پیادهروی هست، که در زیارت معمولی نیست؛ از جمله اینکه خاطره ای است برای تمام عمر؛ نفس پیاده روی به سمت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام به مثابۀ خودسازی است. غیر از بحث هایی که در طول راه میشود، شب هایی که مستقر می شوند و صحبت هایی که می شود، به نوبۀ خود تأثیر مستقیم در خودسازی ایفا می کند؛ از این جهت ممکن است خاطره زیارت نماند، اما خاطره این پیادهروی و این برنامه، تا آخر عمر جاودانه خواهد بود.
همۀ این مسائل نشان می دهد اربعین سرمایه عظیم معنوی است و براساس عشق و محبت مردم نسبت به امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا به وجود آمده است.
آيا ممكن است در طول تاريخ احساسات ميليون ها انسان را فقط به خاطر تحصيل ثواب تحريك كرد و آنان را به این کنگرۀ عظیم فراخواند؟ راستى اگر عشقى در كار نباشد و كانون دل، مالامال از محبّت و شور نباشد، آيا اين وعده مى تواند عواطف و احساسات را برانگيزد؟!
حال آنکه نهضت حسینی يك نهضت فرا زمانى و فرامكانى است، لذا عشق و محبت امام حسین علیه السلام در دل تمامی آزادگان جهان زنده است. اینگونه است که هر ساله در ايّام اربعین حسینی، ميليون ها علاقمند و آزادمرد از اقصی نقاط جهان، قیام آن حضرت را فطرتاً مورد تجلیل قرار می دهند و زحمات و رنج ها را به جان مىخرند و كودك و جوان و پير، زن و مرد مشتاقانه با حضور در پیاده روی اربعین حسینی و با شعار«حب الحسین یجمعنا» با شعور و معرفت، در اقامه هر چه باشكوه تر عزاى حسينى و پاسداشت اهداف آن حضرت به پا خواسته، آن حضرت را در مشكلات شفيع خود بر درگاه خداوند قرار مىدهند، تربت پاكش را مىبوسند، مرقدش را زيارت مىكنند، و خاك درش را توتياى چشم خود مىسازند.
از سوی دیگر شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»و «هیهات من الذلة» جریان کربلا را تبدیل به یک جریان زنده فرهنگی کرده و خون تازه ای در قلوب مومنین به جریان می اندازد که در برابر ظلم و ستم قدرت های استکباری ایستادگی می کنند.
در این بین همایش عظیم اربعین حسینی اربعین در بطن خود ارزش ها و فرهنگ های والا هم چون شجاعت و مبارزه با فساد و ظلم ستيزی را به همراه دارد؛ عواطف را بر مى انگيزد، آتش نفرت از ستمگران را بر مى افروزد و سينه ها را مالامال از عشق به فداكارى مى كند و در نهايت به شورش و قيام مى انجامد.
آری آنجا كه نتوان با شمشير و نيزه به جنگ با دشمنان برخاست، مى توان با قطره هاى اشك و پیاده روی در اربعین امام حسین(ع)، سيلى بنيان كن به راه انداخت و بساط ظالم را برچيد.
نهضت حسینی نسل هاى آينده و تمام تاریخ را به حركت در آورد، اربعین حسینی نیز نشان دهندۀ سير تكاملى جامعه انسانى ؛ هماهنگى با نظام عمومى آفرينش ؛واكنش هاى اجتماعى (قانون عكس العمل)؛ الزام هاى اجتماعى و صلح جهانى است؛ همۀ این امور بارقه ديگرى است از آينده روشنى كه جامعه جهانى در پيش دارد.
پیاده روی اربعین نشان مى دهد يك «تشنگى عمومى» نسبت به «آب حيات صلح» همگان را فرا گرفته و بزرگ ترین اجتماع بشری همۀ مردم جهان را براى تحقق آينده ای روشن بسيج و آماده مى كند به نحوی که نيروها را آماده تر، افكار را بيدارتر، آمادگي ها را فزون تر، انقلاب ها را سريع تر، عشق ها را آتشين تر، و راه را براى رسيدن به يك جامعه انسانى به معنى واقعى كلمه در سایۀ ظهور «حضرت مهدى(عج)» به عنوان يك عقيده زير بنايى هموارتر مى سازد؛ آری اربعین يك نوع عهد و پيمان الهى و مردمى است که از نهضت حسینی آغاز شده و تا امتداد قیام حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف ادامه خواهد داشت.
پیام ها و بیانیه ها
پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله به مناسبت
رحلت اخوی گرامی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محسن فقیهی دامت تأییداته
إنا لله وإنا إلیه راجعون
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محسن فقیهی دامت تأییداته
رحلت اخوی گرامی و مکرم تان موجب تأسف گردید.
این ضایعه را به جنابعالی و خانوادۀ محترم تسلیت عرض نموده، غفران و رحمت الهی برای آن مرحوم مغفور و صبر و اجر برای جنابعالی و بازماندگان را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته
در پی حمله تروریستی به حرم احمد بن موسی علیه السلام (شاهچراغ)
انّا لله و انّا الیه راجعون
خبر جسارت مجدد به حرم حضرت احمد بن موسی علیه السلام و شهادت و جراحت تعدادی از هموطنان و زائران آن حرم مطهر موجب تألّم و تأثّر شدید گردید.
قطعاً این جنایات، از سرِ زبونی و خواری صاحبان قلبها و ذهن های سیاه و منحرف برنامه ریزی و اجرا شده که مورد حمایت مالی، تبلیغاتی و اطلاعاتی دشمنان قسم خوردۀ اسلام و امت ولایی ایران هستند.
بحمد الله با جان فشانی عزیزان و نیروهای شجاع حاضر در محل، جلوی جنایت بزرگی گرفته شد ولی بر نیروها و مسئولان امنیتی و انتظامی کشور لازم است با تلاش مجدّانه بستر این حرکات را برچیده و این گونه جنایات را در نطفه محو نمایند.
اینجانب به مصیبت دیدگان این واقعه تسلیت عرض می کنم و علو درجات شهید این جنایت و صحت و سلامت مجروحان آن را از درگاه خداوند متعال خواستارم.
گزارش تصویری
مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام ١٤٤٥
ریاست محترم جمهور حجت الإسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی
دیدارها
با وجود تمام مشکلات اقتصادی و معیشتی در کشور
مردم پایبند به دین، اصل نظام و کشور هستند
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با رئیس جمهور، با تسلیت ایام عزاداری ماه محرم و صفر، ایجاد امید در جامعه را سبب پیشرفت دانسته و خطاب به رئیس جمهور فرمودند: اینکه شما در تمام مسائل، با امید و اتکال به خداوند صحبت می کنید، نکتۀ ارزنده ای است.
ایشان تورم و معیشت را از دغدغه های اصلی مردم بیان کرده و فرمودند: مردم می خواهند آثار فعالیت های دولت را در سفره شان ببینند.
معظم له قیمت های ناپایدار کالاها، وابستگی به دلار و بی انصافی برخی از کسبه را از جمله عوامل گرانی برشمرده و تأکید کردند: باید وابستگی قیمت ها به دلار را از بین برد و هر چه اتکاء به دلار کمتر شود، آثار آن بر سفره مردم نمایان و سبب رضایت می شود.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مشکل مسکن اشاره کرده و فرمودند: مسئلۀ قیمت مسکن و اجاره بهای آن به مشکل بغرنجی تبدیل شده و افزایش چند برابری پیدا کرده است که دولت باید برای آن تدبیری بیندیشد. دولت باید به وعده ای که در زمینۀ ساخت مسکن داده، عمل کند که اگر این وعده ها به سرانجام برسد، بسیاری از مشکلات حوزۀ مسکن حل خواهد شد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه به مسئلۀ حجاب پرداخته و تأکید فرمودند: باید آنچه مربوط به فرهنگ اسلام است، در کشور رعایت شود.
معظم له افزودند: با وجود تمام مشکلات اقتصادی و معیشتی در کشور، مردم پایبند به دین، اصل نظام و کشور هستند لذا باید در جهت حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی آنان تلاش و کوشش نمود.
تصویرسازی
یادداشت
١
نهضت حسینی از دیدگاه اندیشمندان غیر مسلمان
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله
از جمله امتیازات حماسه بزرگ حسینی، قدرت تأثیرگذارى آن در افکار عمومى آزاد مردان جهان در طول تاریخ است؛ به جرأت می توان گفت که این بُعد از قیام عاشورا در طول تاریخ بى نظیر است. یعنى نمی توان قیام و نهضتى را در عالم پیدا کرد که تا این اندازه الگو و اسوه آزاد مردان و سبب حرکت و جوشش مبارزان در برابر ظالمان و ستمگران، آن هم از زمان وقوع حادثه تا عصر حاضر باشد.
در این بین نه تنها براى مسلمین جهان بلکه از مرزهاى اسلام نیز فراتر رفته و طبق مدارک موجود، تحسین بسیارى از متفکّران جهان را برانگیخته و حتّى غیر مسلمانان هم به این امر اعتراف دارند و از آن به عنوان الگویى براى نجات و رهایى ملّت هاى مظلوم و ستمدیده یاد مى کنند، و مکتبش را مکتب ظلم ستیزى و زندگى با عزّت و شرف و آزادى می دانند. که در ادامه به آن اشاره می شود.
موسیو ماربین، مورخ آلمانی
«ماربین» مورّخ آلمانى در کتاب «سیاست اسلامى» می گوید: «من معتقدم رمز بقا و پیشرفت اسلام و تکامل مسلمانان به سبب شهید شدن حسین علیه السلام و آن رویداد هاى غم انگیز می باشد و یقین دارم که سیاست عاقلانه مسلمانان و اجراى برنامه هاى زندگى ساز آنان به واسطه عزادارى حسین علیه السلام بوده است».
«موسیو ماربین آلمانى» می گوید: «حسین با قربانى کردن عزیز ترین افراد خود، با اثبات مظلومیّت و حقانیّت خود، به دنیا درس فداکارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت و اگر چنین حادثه اى پیش نیامده بود، قطعاً اسلام به حالت کنونى باقى نمی ماند و ممکن بود یکباره اسلام و اسلامیان محو و نابود گردند».
به گفته موسیو ماربین آلمانى: «این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیدادگرى و ستمگرى پایدار نیست و بناى ستم هر چند ظاهراً عظیم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقیقت چون پرِ کاهى بر باد خواهد رفت».
در بیان موسیو ماربین آلمانى: «مصائبى که حسین علیه السلام در راه احیاى دین جدّش برخود وارد ساخت، بر شهیدان پیش از او برترى اش داد و بر هیچ یک از گذشتگان چنین مصائبى وارد نشده است ... در تاریخ دنیا، هجوم این گونه مصائب مخصوص حسین علیه السلام است».
توماس کارْلایِل، نویسنده و متفکر انگلیسی
توماس کارلایل می نویسد: «بهترین درسى که از تراژدى کربلا می گیریم، این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آن ها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عدد در جایى که حق با باطل رو به رو می شود، اهمّیّت ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیّتى که داشت، باعث شگفتى من است».
ژوزف، مورّخ فرانسوی
«ژوزف فرانسوى» در کتاب «اسلام و مسلمانان» در تحلیل جالبى می نویسد: «شیعیان مجالس و محافل مخفیانه اى را تشکیل دادند و بر مصائب حسین علیه السلام گریه می کردند. این عاطفه و توجّه قلبى در دل هاى شیعیان استحکام یافت و کم کم زیاد شد و پیشرفت کردند... بزرگ ترین عامل این پیشرفت برپا کردن عزادارى حسین علیه السلام می باشد که دیگران را به سوى مذهب شیعه دعوت می کند... هر یک از شیعیان در حقیقت مردم را به سوى مذهب خود می خوانند بى آنکه مسلمانان دیگر متوجّه بشوند. بلکه خود شیعیان هم (شاید) به فایده اى که در این کارهایشان وجود دارد متوجّه نیستند و گمان می کنند تنها ثواب اخروى کسب می کنند».
ماهاتما گاندی، رهبر هند
در کلام معروفى از گاندى، رهبر استقلال هندوستان، می خوانیم: من زندگى امام حسین علیه السلام آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خوانده ام و توجّه کافى به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین علیه السلام پیروى کند.
رهبر استقلال کشور بزرگ هندوستان، در گفتار تاریخى خود چنین می گوید: «من براى مردم هند چیز تازه اى نیاورده ام، فقط نتیجه اى را که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگى قهرمانان کربلا به دست آورده ام، ارمغان ملّت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همان راهى را بپیماییم که حسین بن على پیمود».
سخن آخر: (امام حسین علیه السلام الگوی آزادی خواهان جهان)
با یک بررسى دقیق پیرامون تاریخ حماسه ساز عاشوراى حسینى به این نتیجه می رسیم که عاشورا و کربلا با گذشت زمان از صورت یک حادثه تاریخى بیرون آمده و تبدیل به یک مکتب شده است، مکتبى انسانساز و افتخارآفرین!
آرى؛ حرکت انقلابى امام حسین علیه السلام و شهادت و نستوهى وى و یارانش سرمشقى براى آزادگان جهان شد و بسیارى از رهبران آزادی خواه در پیشبرد نهضت و قیام خویش، حرکت انقلابى امام حسین علیه السلام را سرلوحه کار خود قرار داده اند و به پیروزى رسیده اند.
امیدواریم در دنیاى امروز که ظالمان و ستمگران بی رحم، براى نوشیدن خون مظلومان به پا خاسته اند، ملّت هاى ستمدیده با الهام گرفتن از حماسه عاشورا به پا خیزند و شرّ آنان را از جهان براندازند؛ آرى:
ظلم بر محو عدالت سخت می کوشد هنوز ظالم از خون دل مظلوم می نوشد هنوز
تا عدالت را کند جاوید در عالم حسین خون پاکش بر بساط ظلم می جوشد هنوز
السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَ عَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَ عَلى أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى أَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
یادداشت
٢
ساختار حکومت یزید
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله
حوادثى که از سقیفه شروع شد و هر دوره اى بیش از گذشته سبب تقویت «جبهه اموى» و منافقان گردید، در نهایت به ماجراى خونین کربلا ختم شد و کار را به آنجا رساند که با نهایت تأسّف خلافت مسلمین به دست یزید فاسد، شرابخوار و هوس باز افتاد. در این مجال اندک، براى آشنایى با خلافت یزید که سه سال و چند ماه بیشتر طول نکشید، کارنامه سیاه او را کمى بررسى می کنیم.
ساختار خلافت بنی امیه در یک نگاه
یعقوبى مورّخ مشهور، از حضرت رسول گرامى اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم روایت کرده است، که فرمود: «اذَا بَلَغَ بَنُو أَبِی الْعَاصِ ثَلثِینَ رَجُلًا جَعَلُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ دِینَهُ دَخَلًا؛ آنگاه که فرزندان ابوالعاص (پسر امیّه) به سى تن برسند، بیت المال را در انحصار خود قرار می دهند و بندگان خدا را برده خویش، و دین خداوند را مایه فریب می سازند».
این سه اصل پایه هاى حکومت هاى استبدادى است که حکومت بنی امیّه بر اساس آن شکل گرفته است.
نفوذ مسیحیت در دربار یزید
یزید در سال ٢٥ یا ٢٦ هجرى زاده شد و مادر وى «میسون» نام داشت؛ معاویه «میسون» را در حالى که یزید را در شکم داشت، طلاق داد و «میسون» وى را در زمانی که همسر معاویه نبود، به دنیا آورد.
برخى از نویسندگان معتقدند: یزید نزد دایی هاى خود در بادیه پرورش یافت و قبیله مادرش پیش از اسلام مسیحى بودند و هنوز حال و هواى دوران مسیحیّت در سر آنان بود و از این رو، یزید بیش از آن که تربیت او اسلامى باشد، تربیت مسیحى داشت؛ بنابراین، پردهدرى وى نسبت به ارزش هاى اسلامى امر غریبى نبود.
از سوی دیگر دولت روم در دربار بنی امیّه نفوذ داشت و برخى از مسیحیان روم در دربار شام به عنوان مستشار حضور داشتند. مورّخان تصریح می کنند که به هنگام حرکت امام حسین علیه السلام به سوى کوفه، یزید به توصیه «سَرْجون» رومى «عبیداللّه زیاد» را که والى بصره بود (با حفظ سِمَت) به حکومت کوفه نیز منصوب کرد. سرجون این توصیه را به نقل از معاویه به یزید نمود.
«ابوالفرج اصفهانى» درباره هم نشینان یزید می گوید: «در طلیعه ندیمان یزید، شاعرى مسیحى به نام «اخطل» قرار داشت. این دو تن با هم شراب می نوشیدند و ساز و آواز می شنیدند و یزید وى را در سفرها به همراه خود می برد. پس از مرگ یزید و انتقال خلافت به مروانیان، اخطل در دوران خلافت عبدالملک مروان، از نزدیکان او قرار گرفت و هر زمان می خواست، نزد او می رفت، در حالى که گردنبند طلا در گردن داشت و قطرات خمر از موى صورتش می چکید».
تبدیل خلافت به سلطنت
«یزید» مقام ارجمند خلافت اسلامى را غصب کرده و آن را به دستگاه سلطنتى مبدّل ساخت و به نام مقدس اسلام تیشه بر ریشه اسلام زد، و مقدمات نابود ساختن تشکیلات اسلام را فراهم کرد و کانون نشر فساد اخلاق را در میان مسلمین تأسیس نمود.
بیعت اجباری از مردم
پس از مرگ معاویه از سویى، یزید به فسق و فجور و بی دینى شهره بود و از انجام هیچ گناهى حتّى به صورت علنى پروا نمی کرد، و از سوى دیگر، یزید هیچ سابقه اى (هر چند به صورت ظاهر) در اسلام نداشت؛ جوانى خام، ناپخته و هوسران بود؛ به همین دلیل، میان صحابه و فرزندان آنان نیز داراى هیچگونه امتیاز و مقبولیّتى نبود.
لذا یزید با غرور و خودخواهى در پى بیعت گرفتن و به رسمیّت بخشیدن حکومت فاسد خویش برآمد و در مسیر اجراى اهداف خود، دست به هر جنایتى می زد. به گفته «مسعودى» مورّخ معروف: «سیره یزید، همان روش فرعون بود؛ بلکه باید گفت فرعون در میان مردم، بیش از یزید به عدالت رفتار می کرد».
میراث داری از ابوسفیان در دین ستیزی
ابو سفیان که سرسلسله سفیانى ها بود سرمایه دارى بود که از طریق غارت گرى و غصب حقوق دگران و رباخوارى و مانند آن به نوایى رسیده بود. قدرتمندى بود که از طرق شیطانى کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبرى احزاب جاهلى را در مکّه و اطراف آن بر عهده داشت.
او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتى مکّه به شمار می رفت و حمایت بی دریغش از بت و بت پرستى نیز به همین خاطر بود؛ زیرا بت ها بهترین وسیله براى «نفاق افکندن و حکومت کردن» و «تحمیق و تخدیر توده هاى به زنجیر کشیده» و در نتیجه تحکیم پایه هاى قدرت ابو سفیان ها بودند. جاى تعجّب نیست که او دشمن شماره یک اسلام شد.
او تمام این صفات را از طریق تربیت و توارث به فرزندش معاویه و از او به نوه اش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامه هاى پدر را - در شکل دیگر - تعقیب کردند و دین اسلام به صورت دین معاویه و یزید و زیاد و ابن زیاد درآمد، یعنى دین مکر و نیرنگ و خیانت و نفاق، دینى که منبع هر گونه رذیله اى بود می شد،هر چند سرانجام با ناکامى مواجه گشتند.
در تشریح این مساله باید گفت آنچه را که تاریخ از افکار و اندیشه هاى این عامل فساد و تباهى و رفتارهاى یزید نقل می کند، همه حکایت از فسق و فجور و رفتارهاى الحادى دارد.
قاضى نعمان مصرى می نویسد: روزى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم به معاویه نظر افکند و فرمود: «أَىُّ یَوْمٍ لِأُمَّتِی مِنْکَ، وَ أَىُّ یَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّیَّتِی مِنْکَ مِنْ جَرْوٍ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ، یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ یَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِی مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ؛ امّت من چه روز (سختى) از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندى که از صلب تو خارج می شود، روز بدى را در پیش دارد! همان فرزندى که آیات خدا را به استهزا می گیرد و آنچه را که خداوند از حریم من حرام کرده، وى حلال می شمارد».
هنگامى که گروهى از مردم مدینه به سرپرستى «عبداللّه بن حنظله غسیل الملائکه» براى آگاهى از افکار و عقاید و اعمال یزید به شام سفر کردند و برگشتند، عباراتى در معرّفى یزید گفته اند که از عمق فاجعه اى که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت می کند.
«ابن اثیر» در کتاب خویش نقل می کند، آنان گفتند: «ما از نزد مردى آمدیم که دین ندارد، شراب می نوشد، طنبور می نوازد، نوازندگان به نزد وى به لهو و لعب مشغولند، با سگ ها بازى می کند، با جمعى از دزدان شب نشینى دارد».
اینگونه است که امام حسین علیه السلام نخست با این جمله: «وَ عَلَى الْإِسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزِیدَ؛ زمانى که امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل یزید شود، باید فاتحه اسلام را خواند»،تصریح کرد که با وجود خلیفه اى همچو یزید، فاتحه اسلام خوانده است و دیگر امیدى به بقاى دین خدا در حکومت یزید نمی رود.
اشعار کفرآمیز یزید و سخن گفتن از انتقام از پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و یادآورى کشتگان مشرک در جنگ بدر و کشتن امام حسین علیه السلام در برابر آنان، همگى از عدم اعتقاد او به دین اسلام حکایت دارد.
در حقیقت حکومت «یزید» با کشتن مردان با فضیلت خاندان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به خصوص امام حسین علیه السلام پیشواى بزرگ اسلام و جگرگوشه پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، قیافه واقعى خود را به همه نشان داد، و کوس رسوایى این مدّعیان جانشینى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را در همه جا زدند.
و عجیب نیست که در تمام انقلاب ها و تحوّل هایى که بعد از حادثه کربلا روى داد، شعار «خونخواهى این شهیدان» و یا «الرضا لآل محمّد» را می بینیم که تا زمان بنى عبّاس که خود با بهره بردارى از این مسأله به حکومت رسیدند و سپس راه ستمگرى را پیش گرفتند، ادامه یافت.
سرکوب مخالفین
یزید در مدّت کوتاه خلافتش، هر سالى را با جنایتى بزرگ سپرى کرد و به جان و مال و ناموس مسلمین دست تعرّض دراز کرد و از همه عظیم تر، جنایت بزرگ عاشوراى سال ٦١ هجرى را پدید آورد.
پس از حادثه خونین کربلا و آگاهى مردم از ماهیّت یزید و پلیدى و خباثت وى، و اعلام قیام و جهاد از سوى «عبداللّه بن حنظله غسیل الملائکه» و برخى دیگر از صاحب نفوذان، انقلاب خونینى در مدینه آغاز شد.
مرحوم «مغنیه» در شرح «نهج البلاغه» از «طه حسین» در کتاب «مرآة الاسلام» چنین نقل می کند که: «یزید بن معاویه» مدینه را - به خاطر این که اهل آن در برابر حکومت یزید تسلیم نشده بودند - مباح شمرد و به لشکریان خود اجازه داد که سه روز هر چه را در آن است، غارت کنند - نوامیس مردم مدینه نیز در این سه روز در امان نبود - سپس «عبد الملک بن مروان» به «حجّاج» اجازه داد که هتک احترام مکّه کند ... همه این ها به خاطر آن بود که سرزمین هاى مقدّس را مجبور به تسلیم کنند.
در این فاجعه از بزرگان مهاجر و انصار هزار و هفتصد تن و از سایر مسلمین ده هزار تن به قتل رسیدند.
«ذهبى» دانشمند معروف اهل سنّت در معرّفى یزید می نویسد: «کَانَ نَاصِبِیًّا، فَظّاً، غَلِیظاً، جِلْفاً، یَتَنَاوَلُ الْمُسْکِرَ، وَ یَفْعَلُ الْمُنْکَرَ، إِفْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِیدِ الْحُسَیْنِ، وَ اخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الْحَرَّةِ؛ یزید ناصبى (دشمن على و خاندانش)، خشن، تندخو و بى ادب بود. مسکرات مى نوشید و مرتکب منکرات می شد، دولت وى با کشتن حسینِ شهید آغاز و با واقعه حرّه (مدینه) پایان یافت».
فساد فراگیر در دستگاه یزید
در زمان خلافت کوتاهش دربار یزید، مرکز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود؛ به گونه اى که به گفته «مسعودى» در دوران حکومت کوتاه وى، حتّى در محیط مقدّسى همچون مکّه و مدینه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب می پرداختند و مرکز حکومت پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم، مدینه منوّره، آلوده انواع منکرات و محرّمات شده بود.
کار به جایى رسیده بود که گروهى از مردم مدینه به استقبال زنان خواننده می رفتند و از این کار احساس شرمندگى نمی کردند! تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل، و وضعیّت بقیّه شهرها را که از مرکز ظهور اسلام دور بودند تصوّر کن. البتّه این یک روند طبیعى بود، زیرا وقتى سردمداران حکومت و کسانى که خود را خلیفه و جانشین پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم مى پنداشتند آلوده به انواع گناهان شوند، از مردم عادى چه توقّعى می توان داشت؟
به قول شاعر عرب: اذَا کَانَ رَبُّ الْبَیْتِ بِالدَّفِّ مُولِعاً فَشِیمَةُ اهْلِ الْبَیْتِ کُلُّهُمُ الرَّقْص
«هنگامى که رییس خانواده علاقه شدید به نوازندگى داشته باشد، تمام اهل خانه به رقص و پایکوبى می پردازند».
آرى، منکرات، شرق و غرب جهان اسلام را فرا گرفت، و معروف ها به فراموشى سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حکومت کنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعیدیان زمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند.
جلوگیری از خیزش با ترفند فقیرسازی
معاویه از یک سو ثروت هاى عمومى و دارایى هاى کشور اسلام را به رایگان تقدیم موالیان و نزدیکان خویش می کرد، و از سوی دیگر شدیدترین فشارهاى اقتصادى را بر مردم بی نوا روا داشت. او با وضع مقرّرات سنگین اقتصادى نسبت به مخالفان خویش، چنان عرصه را بر آنان تنگ کرده بود که بسیارى از مردم با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم می کردند. او این کار را براى این انجام می داد تا احدى به فکر قیام بر ضدّ او نیفتد.
این سیاست در دوران یزید نیز ادامه یافت تا جایى که نسبت به افرادى چون «عبداللّه بن عبّاس» نیز اعمال می شد. عبداللَّه در نامه اى به یزید به همین نکته اعتراض کرده، می نویسد: «فَلَعَمْرِی مَا تُؤْتِینَا مِمَّا فِی یَدَیْکَ مِنْ حَقِّنَا إِلَّا الْقَلِیلَ وَ إِنَّکَ لَتَحْبِسُ عَنَّا مِنْهُ الْعَرِیضَ الطَّویلَ؛ به جانم سوگند! تو از حقوق ما جز مقدار ناچیزى به ما ندادى و تمام آن را خود برداشتى!».
سخن آخر: (قیام عاشورا ارکان حکومت یزید را به لرزه درآورد)
آیین اسلام که خاتم ادیان الهى بود، در عصر حکومت معاویه و یزید مورد تهدید قرار گرفت، به ویژه در سلطنت یزید؛ که هدفش محو اسلام و نام رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم بود،و بیم آن می رفت که ثمرات تلاش هاى انبیا و به ویژه پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم به فراموشى سپرده شود. در چنین شرایطى شهادت امام حسین علیه السلام به احیاى آیین خدا کمک کرد و درخت توحید و نبوّت را طراوت و سرسبزى تازه اى بخشید.
این نگاشته را با سخنى از «عبّاس محمود عقّاد» دانشمند مصرى به پایان می بریم، وى می نویسد: «دستآورد یکى از روزهاى دولت بنی امیّه (فاجعه روز عاشورا) این شد که کشورى با آن وسعت و پهناورى، به اندازه عمر طبیعى یک انسان نپایید و از چنگشان بیرون رفت. امروز که عمر گذشته هر دو طرف را در ترازو می گذاریم و حساب برد و باخت هر یک را می سنجیم پیروزمندِ روزِ کربلا (یزید) را، مغلوب تر از مغلوب و شکست خورده تر از شکست خورده می بینیم و پیروزى را کاملًا با حریف او (امام حسین علیه السلام) می یابیم».
مقاله
جنگ در میان دو فرهنگ!
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، مهر ١٣٦٣، سال بیست و چهارم، شماره ٧.
- چرا غرب و شرق به یک اندازه از گسترش موج «افکار اسلامی» در جهان وحشت دارند؟
اخیراً خبر مهمی در مطبوعات جهان پخش شد که به خاطر مصالح ابرقدرت ها زود اطرافش را جمع کردند، و متاسفانه در مطبوعات ما نیز بازتاب مناسبی نداشت؛ ولی هر چه بود مهم بود. خبر این بود که «نیکسون» در برابر این سئوال که «آیا از نفوذ شوروی در خلیج فارس (به مناسبت قرارداد اخیر فروش اسلحه) نگران نیست؟» پاسخی داده که مفهومش چنین است: «فعلا نگرانی مهم ما این جنبش اسلامی است که از پاکستان گرفته تا مراکش ادامه دارد (و کانونش ایران و جمهوری اسلامی نو پای ایران است)»!!
یعنی «خطر شوروی» ممکن است در درازمدت باشد، اما آنچه فعلا فكر ما را مشغول کرده موج اخير است، موجی که غرب آن را پیش بینی نمیکرد و طبعا هیچگونه آمادگی برای مقابلۀ با آن ندارد و اگر درست بیندیشیم میبینیم جواب -با توجه به منافع آنها- کاملا دقیق و حساب شده بوده است؛ این جواب دریچه ای است برای بحثی گسترده و تحلیلی پیرامون پدیده ای که در دنیا با ظهور «جمهوری اسلامی» به وجود آمده.
حقیقت این است که در حال حاضر جنگی سخت و عمیق و ریشه دار در میان دو فرهنگ با ویژگیهای مختلف آغاز شده که ابعاد آن در آینده قابل پیش بینی نیست. جنگی خونین، خطرناک و همه جانبه که تمام تمدن و فرهنگ غرب و شرق مادی را به میدان فرا میخواند. ریشه این جنگ را باید در ویژگی های این دو فرهنگ مطالعه کنیم:
١. فرهنگ و تمدن «مادی»
٢. فرهنگ و تمدن «الهی»
فرهنگ و تمدن «مادی» همه دنیای "غرب" و "شرق" را شامل میشود و مطالعات دقیق نشان میدهد که قدر مشترک غرب و شرق مادی از جنبههای اختلافی آنها بسیار بیشتر است. جهان بینی این فرهنگ و تمدن مادی بر اساس اصول زیر است:
١ـ جهان هستی اصلا هدفی ندارد؛ آفرینندۀ عاقلی نداشته که علم و هدفی در کار باشد، و اگر احیانا برای زندگی انسان ها هدفی قائل میشویم برای این است که آن را از پوچی درآوریم و آن هم از روی ناچاری است.
٢ـ بالاترین هدف برای یک انسان تمتع از مواهب مادی و لذت و زندگی مرفه است؛ گرچه این هدف ناچیز است اما در برابر هیچ و پوچ گریزی نیست.
٣ـ مرگ آخرین مرحلۀ زندگی انسان است و با فرارسیدن آن همه چیز پایان میگیرد.
٤ـ انسان با سایر حیوانات فرق اصولی و اساسی ندارد؛ بلکه انسان هم حیوانی است نسبتا تکامل یافته.
٥ـ آنچه بر روابط انسان ها حاکم است ظاهرا «قانون» و باطنا «زور» است و حکومت قلدران و زورمندان.
اما جهان بینی الهی بر پایههای زیر است:
١ـ عالم هدفی دارد، هدفی بزرگ؛ چرا که آفریدهی آفریدگاری است که علم و قدرتش بی پایان است. این هدف را در تکامل پویا و پیگیر و مستمر میتوان خلاصه کرد که از ازل آغاز شده و به ابدیت میپیوندد، و جهان در این مسیر آنی آرام نیست.
٢ـ هدف از زندگی انسان که چکیده و عصاره عالم خلقت است ادامه سیر به سوی «الله» آن وجود بی انتها و نامحدود است؛ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ». قوس صعودی تکامل انسان حد و مرزی ندارد، و او همیشه در این مسیر پیش میرود.
٣ـ مرگ تولد ثانوی است، شکستن قفس و آزاد شدن مرغ روح، و رهائی انسان از تنگنای زندگی دنیا و گام نهادن در عالمی بسیار وسیع و گسترده تر.
٤ـ انسان تنها در بُعد مادی خلاصه نمیشود؛ او دارای یک روح الهی است که از جهان فرشتگان نیز برتر و بالاتر است.
٥ـ حاکم بر روابط انسان ها باید قانون «عدل الهی» باشد و حاکمیت روی زمین از آن مستضعفین (محرومان باایمان) است.
وقتی اصول این دو فرهنگ را که هم اکنون پنجه در پنجه هم افکندهاند در برابر یکدیگر قرار میدهیم دلیل وحشت عظیم فرهنگ مادی را از فرهنگ الهی به خوبی درک میکنیم. تمام سرمایه ای را که فرهنگ مادی که میدان مبارزه آورده همان تکنولوژی پیشرفته و سلاح های پیچیده است؛ یعنی یک مشت آهن آلات با فرمول های بسیار اسرارآمیز، اما در دست انسان هائی ترسو و بی هدف و سست. ولی فرهنگ الهی انسان هائی را به میدان فرستاده که از هیچ چیز باک ندارند، داوطلبانه به استقبال مرگ و شهادت میروند، هیچ حد و مرزی را در فداکاری و ایثار نمیشناسند، اگر با ضربات دشمن مثل برگ خزان به روی زمین بریزند این درخت پر بار از نو جوان میشود و برگ و شکوفههای دیگر و بیشتر میدهد.
آیا جهان حق دارد از این جهان بینی بترسد؟
دعوای شرق و غرب با هم دعوای تقسیم منافع است، نه دعوای مکتبی و فرهنگی؛ هر چند ظاهرا چنین به نظر برسد. لذا میبینیم طبق آمار منتشر شده در مطبوعات جهان، آمریکا در یک سال حدود ١٠ میلیارد دلار اسلحه به جهان سوم فروخته و شوروی حدود ٨ میلیارد دلار؛ تازه این ارقام معاملات رسمی است، غیر رسمی و بازار سیاه آن که خود داستان مفصل دیگری دارد.
تا وضع چنین پیش میرود و منافع و مناطق نفوذ، و حتی صادرات مرگ را تقریبا به یک اندازه در اختیار دارند، دعوائی در کار نیست، و تمام اختلافات مکتبی را میتوان نادیده گرفت و با زندگی مسالمت آمیز سرو ته آن را به هم آورد؛ اما خطرناک مردمی هستند که نه اهل معامله هستند، و نه سازش مادی، نه به منافع دلاری خود میاندیشند، و نه میتوان آنها را با زور و زر تحت سیطرۀ خود در آورد. اینجاست که غرب و شرق شریک اند و برای درهم کوبیدن آن جهان بینی همکاری میکنند که نمونههای بارز آن را در جنگ تحمیلی با چشم میبینیم.
معرفی کتاب
سیری در کتاب
«طرحی نو در مسائل اخلاقی»
بخش مهمّى از برنامه هاى اسلام را اخلاق تشکیل مى دهد، لذا عالمان دینی به مسأله اخلاق اهتمام می ورزند به نحوی که مقیدند حتماً در کنار درس هاى خود، درس اخلاق داشته باشند، از این جهت یکى از امتیازات نظام درسى حوزه هاى علمیّه شیعه، پرداختن به مباحث اخلاقى همگام با آموزش سایر علوم حوزوى است.
در اهمیت مسأله تهذیب نفس وخودسازى در نظام آموزشى حوزه همین بس که تحصیل در سایر علوم، بدون تخلّق به صفات شایسته وتلاش براى مبارزه با رذایل اخلاقى وهوى وهوس، بى ثمر، بلکه مضرّ و در تضادّ با اهداف عالى نظام آموزشى اصیل وریشه دار دانسته شده که این مسألۀ به نوبۀ خود اعتماد روزافزون مردم به عالمان دینی را فراهم ساخته، تا آنجا که مردم گاه خصوصى ترین مسائل ومشکلاتشان را، که حاضر نیستند حتى با نزدیک ترین کسان خود مطرح کنند، با خیال راحت با علماى وارسته مطرح نموده واز آن ها راه حل وطریق جبران مى طلبند.
عالم وارسته، مرجع عالى قدر، حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله العالى) ازجمله معلمان اخلاقى است که به تربیت طالبان تهذیب نفس پرداخته وآثار متعددى که حاصل جلسات درس هاى اخلاق ایشان در حوزه هاى علمیّه است، به زیور طبع آراسته شده که کتاب «طرحی نو در مسائل اخلاقی» از جملۀ آن آثار است.
انگیزۀ تألیف اثر
به دلیل اصرار فراوان طلّاب وروحانیون واساتید وعلما ومسئولان حوزه علمیه قم، مبنى بر تشکیل مجدد جلسات اخلاقى شب هاى پنج شنبه، معظم له علیرغم اشتغالات فراوان، موافقت فرمودند واین جلسات پرخیر وبرکت در مدرسه امام کاظم(ع) تشکیل شد ومورد استقبال فراوان قرار گرفت.جلساتی که براى طلاب و فضلا و علما وخانواده هاى محترم آن ها در نظر گرفته شده تا بتوان مسائل مربوط به آن ها وآنچه را که مربوط به حوزه علمیّه است، مطرح کرد.
از سوی دیگر معظم له هر هفته چهارشنبه ها نیمى از وقت درس را به مباحث اخلاقى مى پردازند که حاصل همۀ آن جلسات اخلاقی در چند جلد کتاب از جمله کتاب «طرحی نو در مسائل اخلاقی» جمع آورى و منتشر شده است.
ساختار اصلی کتاب
کتاب «طرحی نو در مسائل اخلاقی» در دو جلد به زیور طبع آراسته شده است، جلد نخست به بیان مسائل اخلاقی با طرحی نو در چهارده محور اختصاص یافته و جلد دوم نیز حاصل جلسات هجده گانه معظم له با علما و روحانیون حوزه علمیه قم پیرامون مسائل اخلاقی است.
عناوین جلد اول کتاب طرحی نو در مسائل اخلاقی عبارتند از: ١. روش ما در بحث هاى اخلاقى ٢. ضرورت بحث هاى اخلاقى ٣. اهمیت اخلاق ٤. بررسى اهداف بعثت پیامبران ٥. واعظان و ناصحان ٦. توفیق الهى ٧. تعریف اخلاق و اقسام آن ٨. آیا اخلاق قابل تغییر است؟ ٩. رابطه علم اخلاق با سایر علوم اسلامى ١٠. شاخه هاى علم اخلاق.
عناوین جلد دوم کتاب طرحی نو در مسائل اخلاقی عبارتند از: ١. کاهش ازدواج و رواج طلاق ٢. اصل لزوم تشکیل خانواده ٣. فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده ٤. کمک به ازدواج جوانان ٥. اخلاق اسلامی در انتخاب همسر ٦. مهریه و اخلاق اسلامی ٧. مراسم ازدواج ٨. جهیزیه ٩. شروع زندگی مشترک ١٠. عفو و گذشت، نیاز جامعه و خانواده ١١. نظم ١٢. صبوری زن و شوهر ١٣. حیاء در خانواده ١٤. اهمیت فرزند آوری ١٥. حقوق فرزند بر پدر و مادر ١٦. حقوق والدین بر فرزندان ١٧. روش حل اختلافات زوجین ١٨. تربیت فرزندان.
گزارش محتوایی اثر
دسته بندی مسائل اخلاقی
مولّف، که همواره در مسائل مختلف، مبتکر ونوآور وخوش سلیقه اند، طرحى نو در مسائل اخلاقى انداخته، و مباحث مورد نظر را در سه بخش مطرح کرده اند، که محتوای اصلی کتاب را در بر می گیرد و عبارتنداز:
١. پیش نیازهاى مباحث اخلاقى ومقدمات لازم وضرورى؛ که در این مباحث، هم مطالب نو به چشم مى خورد وهم توصیه هاى اخلاقى، که مى تواند به تهذیب نفس کمک کند.
٢. اخلاق عمومى؛ که معمولاً علماى اخلاق به آن پرداخته ومى پردازند.
٣. اخلاق خصوصى؛ که بحث نو وتازه اى است با بیان شیرین وجذّاب حضرت استاد در چهارده محور، طراوت آن مضاعف خواهد شد.
روش شناسی مولّف در بحث های اخلاقی
بی شک روشى که استاد اخلاق در مباحث اخلاقى انتخاب مى کند، بسیار مهم است، در این بین معظم له بحث هاى اخلاقی را درکنار تحلیل های عقلی، در سایه آیات قرآن وروایات حضرات معصومین ارائه کرده است، البتّه اساس آن، آیات وروایات است، تا مباحث اخلاقى به مسائل انحرافى منتهى نشود واز عرفان هاى کاذب وغلط سر درنیاورد، چرا که درس هاى اخلاق در معرض این خطر قرار دارد وممکن است به عرفان هاى التقاطى و غیر اسلامى آلوده شود.
مولّف در تشریح این مسأله می نویسد: تهذیب نفس و آراسته شدن به فضایل اخلاقى و ترک صفات ناپسند و زشت و در یک کلمه «سیروسلوک الى الله» همچون خطّ مستقیمى است که در اطراف آن بیراهه هاى فراوان و خطوط غیرمستقیم زیادى وجود دارد که اگر از مسیر قرآن و روایات وتحلیل هاى عقلى متّکى بر آیات و روایات دور شویم، به آن مبتلا خواهیم گردید.
کسانى که در وادى غلوّ سرگردان شده و اقطاب و شیوخ خود را انسان هایى استثنایى و صاحب اختیار در مسائل شرعى واوامر ونواهى دانسته و مظهر ذات پاک پروردگار مى شمارند ومعتقدند که بدون وساطت آن ها به خدا نمى رسند، از آن خط مستقیم دور شده اند.
افرادى که در وادى وحدت وجود (به معناى وحدت موجود) گرفتار شده و همه موجودات عالم را عین ذات خداوند دانسته و بدین گونه به شرک وسیع و دامنه دارى آلوده شده اند، مسیر قرآن و حدیث و تحلیل هاى عقلى صحیح را ترک کرده اند.
فاصله گرفتن از این مسیر، نه تنها انسان را به فضایل اخلاقى آراسته نمى کند، بلکه نتیجه عکس مى دهد و او را به وادى رذایل اخلاقى، همچون خودبزرگ بینى و انانیت و شرک مى کشاند.
ضرورت مباحث اخلاقی
دلایل سه گانه ضرورت طرح مباحث اخلاقی از نگاه مولف عبارتند از:
١. اخلاق خوب و رفتار شایسته سبب نشر اسلام مى گردد و مردم با دیدن انسان هاى متخلّق به اخلاق اسلامى جذب اسلام مى شوند.
٢. رسیدن به قرب الى الله در سایه اخلاق خوب امکان پذیر است وکثرت عبادت به تنهایى براى این منظور کافى نیست.
٣. پیشرفت در دنیا وموفقیّت در کارهاى دنیوى نیز در سایه تخلّق به صفات اخلاقى امکان پذیر خواهد بود.
اهمیت اخلاق
معظم له در بیان اهمیت اخلاق، منابع اسلامى یعنى کتاب وسنّت را مورد تأکید قرار داده و در ادامه ده مصداق از مصادیق مکارم اخلاق نبوی را بیان کرده و در نتیجه گیری می نویسد: هرچند اهداف بعثت انبیا و پیامبران (علیهم السلام) ده هدف مهم است؛ امّا همه آنها به مسأله اخلاق پیوند مى خورد، وظیفه ما این است که در این صفات و دیگر ویژگى هاى اخلاقى به آن حضرت اقتدا کرده و آنها را در خود پیاده کنیم.
علما و دانشمندان دینى باید با دو بال پرواز کنند: بال علم و بال اخلاق. اگرعلم نباشد و جهل جایگزین آن شود،اخلاق به بیراهه مى رود و اگر عالم، متخلّق به اخلاق اسلامى نباشد، علمش به خطا مى رود.
بررسى اهداف بعثت پیامبران
معظم له در این بخش به تبیین اهداف ده گانه بعثت پیامبران پرداخته و به این نکته رهنمون شده که تزکیه و تعلیم، عدالت اجتماعى، آزادى، رهایى از غل و زنجیرها و خرافات، نتیجه تعالیم اخلاقى انبیاست. بنابراین، این که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من فقط براى تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شده ام» حصر حقیقى است.
واعظان و ناصحان
در بیان مولّف خداوند متعال براى هدایت بشر و آراسته شدنشان به فضایل اخلاقى واعظانى قرار داده، تا دست آن ها را گرفته، به پیش برد و آن ها حقایق اخلاقى را زنده بدارند. هفت نوع واعظ از آیات قرآن و روایات معصومان : استفاده مى شود که عبارتنداز:
١. خداوند متعال ٢. قرآن مجید ٣. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ٤. مجموعه تاریخ بشر ٥. مرگ عزیزان ٦. واعظ درون ٧. واعظ هفتم در کلام معصومین (علیهم السلام) و قرآن.
توفیق الهی
در بحث توفیق الهى مولف به چهار نکته اشاره کرده است:١. تعریف و معناى توفیق٢. انواع و اقسام توفیق٣. اسباب جلب توفیق٤. عوامل سلب توفیق.
در بیان مولّف موفقیت در مسائل اخلاقى باید با توفیق الهى توأم گردد. تا زمانى که توفیقات الهى شامل حال نشود راه به جایى نخواهیم برد؛ چراکه موانعِ سر راه فراوان است. هوى و هوس هاى درون، شیطان، ظالمان، و مفسدانى که منافع خود را در مفاسد اخلاقى مى بینند، سدّ راه پیشرفت و تهذیب اخلاق اند، و لذا باید دست به دامان خداوند متعال بزنیم تا مشمول توفیقات الهى شویم. علماى علم اخلاق نقطه مقابل «توفیق» را «خذلان» مى گویند. اگر خداوند انسان را به حال خود واگذار کند وتوفیقش ندهد، به مقصد نمى رسد و دچار خذلان مى شود.
رابطه علم اخلاق با سایر علوم اسلامى
مولف در این بخش به رابطه علم اخلاق با علوم دوازده گانۀ عقاید، تفسیر، فقه، اصول، حدیث، درایه، نحو، صرف، لغت، رجال، منطق و معانی و بیان، پرداخته و در بیان اهمیت فراگیری رابطه اخلاق با علوم دیگر می نویسد: اگر این رابطه را بدانیم خواهیم دانست از چه مسیرى براى اصلاح اخلاق گام برداریم.
نویسنده در ادامه می نویسد: تا زمانى که اخلاق، متّکى به علم کلام (عقاید) و ایمان به مبدأ و معاد نباشد، اخلاق نمى شود. بدون اطّلاع از تفسیر قرآن نمى توان از اخلاق اسلامى آگاه شد، زیرا بسیارى از مباحث اخلاقى، در قرآن مجید آمده است. تمام احکام و مسائل فقهى جنبه اخلاقى دارد و از آن جدا نیست، بیشترین ارتباط، بین علم اخلاق با علم الحدیث وجود دارد، یعنى آن قدر که احادیث اخلاقى داریم منبع دیگرى براى اخلاق اسلامى نیست.
شاخه های علم اخلاق
مولّف در فراز پایانی جلد اول کتاب شاخه های علم اخلاق را در قالب اخلاق عمومی و اخلاق خصوصی بیان کرده و شاخه عمومى اخلاق را صفاتى برشمرده که همه انسان ها بدون استثنا باید آن را فرا بگیرند.
در ادامه نویسنده چهارده شاخه از شاخه هاى اخلاق خصوصى را با استناد به آیات و روایات قرآن ذکر کرده که عبارتند از:١. اخلاق خانواده ٢. اخلاق در مدارس ٣. اخلاق در بازار ومحیط کسب وکار ٤. اخلاق در سفر ٥. اخلاق دوستان ٦. اخلاق پزشکى ٧. اخلاق مدارى دربرابر مخالفان ودشمنان ٨. اخلاق دربرابر غیر مسلمانان ٩. اخلاق در میدان جنگ ١٠. اخلاق در مسند قضاوت ١١. اخلاق با حیوانات ١٢. اخلاق دربرابر محیط زیست ١٣. اخلاق کوچک ترها نسبت به بزرگ ترها وبالعکس ١٤. اخلاق در میدان سیاست.
لازم به ذکر است این كتاب نفیس ، با تنظیم و تدوین حجه الاسلام علیان نژادی در سال ١٣٩٧ش، در دو جلد مجموعاً در٥٠٢ صفحه، در قطع رقعی توسط موسسه تنظیم ونشر آثار حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله العالی)، به زیور طبع آراسته شده است.
معارف اسلامی
تحقّق وعده نصرت الهی در حقّ مومنان و پیامبران
پرسش :
آیا وعده نصرت الهی، در قیام امام حسین(علیه السلام) محقّق شد؟
پاسخ اجمالی:
در طول تاريخ مى بينيم كه جمعى از پيامبران و مؤمنان شكست خوردند و گروهى نيز به شهادت رسيدند. بنابراين، وعده نصرت الهى درباره آنان چه شده است؟ در پاسخ باید گفت: اوّلا: نبايد پيروزى ها را در محدوده زمانى و مكانى خاص ديد، اين مقياس ها، يك مقياس كوچك بشرى است. ثانياً: نصرت و يارى، صورت هاى مختلفى دارد كه بخشى از آن را در يك نگاه سطحى هزيمت و شكست مى نامند، ولى در واقع پيروزى و نصرت الهى را در بر دارد.
پاسخ تفصیلی:
سيّد قطب، دانشمند و مفسّر معروف مصرى در ذيل تفسير آيه ٥١ سوره غافر(١) اين پرسش را مطرح مى كند كه خداوند در اين آيه به پيامبران و مؤمنان، در دنيا نيز وعده حتمى نصرت و يارى داد؛ ولى ما مى بينيم كه در طول تاريخ جمعى از پيامبران و مؤمنان شكست خوردند و گروهى نيز به شهادت رسيدند. بنابراين، وعده نصرت الهى درباره آنان چه شده است؟ سپس چنين پاسخ مى دهد:
اوّلا: نبايد پيروزى ها را در محدوده زمانى و مكانى خاص ديد، اين مقياس ها، يك مقياس كوچك بشرى است؛ ولى در مقياس بزرگ تر كه زمان و مكان را در مى نوردد و به عصر و زمان خاص و مكان خاصّى محدود نمى شود، هرگز انبيا و مؤمنان شكست نخوردند؛ چرا كه در نهايت، عقيده و مرام آنان باقى ماند و در حقيقت يارى خدا نسبت به اعتقادات آنان، همان يارى آنان است.
ثانياً: نصرت و يارى، صورت هاى مختلفى دارد كه بخشى از آن را در يك نگاه سطحى هزيمت و شكست مى نامند، ولى در واقع پيروزى و نصرت الهى را در بر دارد. آيا ابراهيم(عليه السلام) كه در آتش افكنده شد، از عقيده و دعوت خويش دست كشيد؟ او در حالى كه در داخل آتش افكنده شده بود، نصرت الهى شامل حالش بود. در واقع دشمن او شكست خورده بود، كه نتوانست با اين همه تهديدها و آزارها، وى را از عقيده و مرامش باز دارد» (بلكه آيينش گسترش يافت).(٢)
سيّد قطب در ادامه به امام حسين(عليه السلام) اشاره مى كند و مى گويد:
«حسين بن على(عليه السلام) گرچه در ظاهر به شهادت رسيد و در مقياس سطحى نگران شكست خورد، ولى در برابر حقيقت و در مقياسى بزرگ تر پيروز شد».
سپس مى افزايد: «فَما مِنْ شَهِيد فِي الاَْرْضِ تَهْتَزُّ لَهُ الْجَوانِحُ بِالْحُبِّ وَالْعَطْفِ، وَ تَهْفُو لَهُ الْقُلُوبُ، وَ تَجِيشُ بِالْغَيْرَةِ وَ الْفِداءِ كَالْحُسَيْنِ ـ رِضْوانُ اللهِ عَلَيْهِ ـ يَسْتَوِي فِي هذا الْمُتَشَيِّعُونَ وَ غَيْرُ الْمُتَشَيِّعِينَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ كَثِير مِنْ غَيْرِ الْمُسْلِمِينَ»؛ (هيچ شهيدى در روى زمين يافت نمى شود كه همانند حسين(رضوان الله عليه) تمام وجود
انسان ها به خاطر محبّت و علاقه به او به لرزه درآيد و دل ها براى او به طپش افتد و براى ايثار و فداكارى آماده شود. در اين الگو گرفتن (از حسين(عليه السلام)) شيعه و غير شيعه از ديگر مسلمانان، بلكه بسيارى از غير مسلمانان برابرند).
در پايان مى گويد: «چه بسيار شهيدانى كه اگر هزار سال زنده مى ماندند، نمى توانستند به اندازه شهادتشان عقيده و مكتب خود را يارى كنند و قدرت آن را نداشتند كه اين همه مفاهيم بزرگ انسانى را در دل ها به يادگار بگذارند و هزاران انسان را با آخرين سخنانى كه با خونشان مى نويسند، به كارهاى بزرگ وادارند».(٣)
آرى؛ حركت انقلابى امام حسين(عليه السلام) و شهادت و نستوهى وى و يارانش سرمشقى براى آزادگان جهان شد و بسيارى از رهبران آزادى خواه در پيشبرد نهضت و قيام خويش، حركت انقلابى امام حسين(عليه السلام) را سرلوحه كار خود قرار داده اند و به پيروزى رسيده اند.(٤)
پی نوشت:
(١). «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الاَْشْهَادُ»؛ (ما به يقين پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آورده اند در زندگى دنيا و (در آخرت) در آن روز كه گواهان به پا مى خيزند، يارى مى دهيم).
(٢). امام صادق(عليه السلام) درباره آيه ٤٥ سوره غافر: (فوقاه الله سيئات ما مكروا...) فرمود: «يَعْني مُؤْمنَ آلِ فِرْعَوْنَ، وَاللهِ لَقَدْ قَطَّعُوهُ إرْباً إرْباً، وَلكِنْ وَقاهُ اللهُ أَنْ يَفْتِنُوهُ فِي دينِهِ؛ مراد از اين آيه (خداوند او را از نقشه هاى سوء آنها نگه داشت) مؤمن آل فرعون است. به خدا سوگند او را قطعه قطعه كردند ولى خداوند نگذاشت كه آنها به دينش آسيب رسانند». (بحارالانوار، ج ١٣، ص ١٦٢) .
(٣). فى ظلال القرآن، ج ٧، ص ١٨٩-١٩٠ (با مقدارى تصرّف و تلخيص).
(٤). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، ١٣٨٨ ه. ش، ص ٦٦١.
احکام شرعی
احکام ویژه وضو
تعریف وضو
وضو چیست و انواع آن کدام است؟
وضو عملی تعبدی است که از شستن صورت و دستها و مسح جلو سر و روى پاها تشکیل شده و به دو روش ترتیبی و ارتماسی انجام می شود.
طریقه ی وضوی ترتیبی
طریقه ی گرفتن وضو ترتیبی را به طور مختصر توضیح دهید؟
وضو ی ترتیبی به این صورت است که : بعد از نیت، صورت را از بالاى پيشانى(جايى كه موى سر مىرويد) تا آخر چانه بشویند. سپس دست راست را از آرنج تا سر انگشتها و بعد از آن دست چپ را به همين ترتيب شسته و بعد از آن جلو سر را با رطوبتی كه در دست باقى مانده(آب وضو) مسح نموده سپس پای راست و در آخر پای چپ را از سر یکی از انگشتها (غیر از انگشت کوچک) تا برآمدگى پشت پا با همان رطوبتى كه در دست مانده مسح می كند.
شرطیت وضو برای نمازهای مستحبی
با توجه به این که در رساله ها وضو برای نماز مستحبی واجب شمرده نشده است،آیا می توان نماز مستحبی را بدون وضو خواند؟
وضو برای نمازهای مستحبی شرط است ولی واجب نیست یعنی می تواند وضو و نماز، هر دو را ترک کند.
عدم فرق بین کیفیت وضوی زن ها و مردها در واجبات
در توضيح المسائل راجع به آداب وضو گرفتن زن ها توضيح داده نشده، لطفاً بفرماييد وضو گرفتنزن ها چه فرقى با وضو گرفتن مردها دارد؟
در واجبات وضو تفاوتى ندارد.
وظیفه مکلفی که دو دستش قطع شده برای شستن صورت
شخصی که دو دستش قطع شده است، وظیفه ی او در مورد شستن صورت چیست؟
باید هنگام وضو صورت خود را بشوید بدین صورت : با دستش هر مقدار که امکان بود صورت خود را شسته و اگر ممکن نبود با دست مصنوعی، هر چند می تواند صورت را به صورت ارتماسی بشوید یعنی صورت را زیر شیر آب بگیرد و بعد دست و پاها را مسح می نماید.
وظیفه نائب در شستن صورت
شخصی که نائب شده است برای وضو دادن شخص دیگری، وظیفه ی او در هنگام شستن صورت چیست؟
هنگام وضو دادن فرد، نایب با دستان خود صورت او را می شوید و احتیاط آن است که فاصله بین انگشتان منوب عنه را رعایت نماید و آن مقدار را بشوید.
حکم شستن باقیمانده دست کسی که دو دستش از آرنج قطع شده
آیا شستن باقیمانده دستها براى شخصی که دو دستش از آرنج قطع شده برای وضو لازم است؟
شستن باقی مانده ی دست لازم نمی باشد.
مسح برای بیمارانی که لرزش شدید دست دارند
شخصی است که دستهایش بى اراده تکان مى خورد. هنگام مسح سر، یا پا، قبل از آن که بخواهد مسح کند دستش بى اختیار به سر، یا پا کشیده مى شود; آیا مى تواند روى همان خیسى سر یا پا مسح نماید، یا باید محلّ مسح را خشک کند؟
اگر خشک کردن محلّ مسح مشکل زیادى ندارد خشک کند در غیر این صورت مى تواند به همان صورت مسح کند.
وظیفه ی شخصی که دو دستش قطع شده برای مسح
وظیفه ی شخصی که دو دستش قطع شده است برای مسح کردن چیست؟
اگر بتواند بدون مشقّت نائب بگیرد، سر و پا را مسح مى کند و الاّ از او ساقط است.
طریقه ی کشیدن مسح بر پایی که انگشتش قطع شده
شخصی که انگشت شستِ پا و چند انگشت دیگرش قطع شده است براى کشیدن مسح پا چه وظیفه ای دارد؟
مسح را روى بقیّه پا مى کشد.
Peinevesht: