طلیعه سخن
بيست و هفتم رجب، مصادف است با روز مبعث است كه روز بسيار شريف و با ارزشى است، رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى به رسالت مبعوث شد كه مردم در جهالت و گمراهى به سر مى بردند؛ محبت و عدالت از ميانشان رخت بربسته و فضايل و ارزش هاى انسانى به افول گراييده بود. خداوند متعال، در چنين عصرى، حضرت محمد صلى الله عليه و آله را براى هدايت بشر، به رسالت برگزيد.
بعثت نبوی، قيام پيغمبرى است كه مربّى اخلاقى و معلّم كتاب و حكمت است؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز هدف بعثت خود را تكميل مكارم اخلاق دانسته و فرمودند:« إنَّما بُعِثتُ لِاتَمّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ؛ من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده ام».
تأثير اخلاق در پيشرفت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) به اندازه اى بود كه بعضى آن را به عنوان معجزه اخلاقى پيغمبر بر مى شمرند؛ توصيف پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به خلق عظيم[١] نشان مى دهد ويژگى اخلاقى از والاترين صفات انبياء است.
اخلاق فردى، اخلاق اجتماعى، اخلاق ميدان جنگ، اخلاق به هنگام صلح، اخلاق خانه و خانواده، اخلاق جامعه، اخلاق در سفر، اخلاق در وطن، صبر در راه حق، وسعت بذل و بخشش، تدبير امور، و رفق و مدارا و تحمّل سختى ها در راه دعوت به سوى خدا و عفو و گذشت و جهاد در راه پروردگار و ترك حرص و حسد و خلاصه اينكه آن حضرت واجد تمام صفات فضيلت اخلاقى و مجموعه اى از صفات والاى انسانى است و از همه رذيله هاى اخلاقى پاك و مبرّا مى باشد.
آری خلق عظیم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است كه عقل در آن حيران است، لطف و محبتى بى نظير، صفا و صميميتى بى مانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصله اى توصيف ناپذير.
نمونه اى از اين معجزه اخلاقى در فتح مكّه نمايان گشت، هنگامى كه مشركان خونخوار و جنايت پيشه كه ساليان دراز هر چه در توان داشتند بر ضدّ اسلام و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله به كار گرفتند در چنگال مسلمين گرفتار شدند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برخلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى صادر كرد و تمام جنايات آنان را به دست فراموشى سپرد و همين سبب شد كه به مصداق «يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا؛[٢] فوج فوج به دین خدا درمی آیند» مردم گروه گروه مسلمان شوند.
بی شک نرمش و ملايمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) سكوى پرش بزرگى براى دستيابى به اهدافى بلند و رمز موفقيت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در گرايش مردم به اسلام نبوی است حال آنکه اگر با خشونت با مردم برخورد مى كرد، كسى به گرد او جمع نمى شد« وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛اگر با غلظت و شدت بودى از گرد تو پراكنده مى شدند».
البته نه تنها پيامبر صلى الله عليه و آله كه امام عليه السلام و هر رهبر اجتماعى نيازمند به خُلق و خوى جذّابى است كه مردم را همچون مغناطيس به سوى خود جذب كند
بدون شك هر گونه خشونت و بدخلقى كه مايه پراكندگى و انزجار مردم است براى پيامبر صلى الله عليه و آله و امام عليه السلام عيب بزرگى است، و آن ها از چنين عيبى منزهند.
نخستين كارى كه پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم بعد از هجرت به مدينه انجام داد تشكيل حكومت اسلامى بود. او به خوبى می دانست اهداف نبوت و بعثت انبياء يعنى: تعليم و تربيت، و اقامه قسط و عدل و سعادت و تعالى انسان، بدون تشكيل حكومت ممكن نيست.
هم چنین پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم موظف شده بود جهت گيرى برنامه هاى خود را بر اساس وصول به اين دو هدف بزرگ «تعليم» و «تربيت» تنظيم كند؛ آگاهى سرچشمه پرورش هاى اخلاقى است، همانگونه كه آمادگی هاى اخلاقى نيز سرچشمه حركت به سوى آگاهى و شناخت صحيح است.
از سوی دیگر قیام به عدل و قسط و عدالت اجتماعی و تحقق آزادی واقعی در سایه تعلیم و تربیت امکان پذیر است؛ از این رو خداوند انبیاء را با وسایل مختلف از جمله کتاب آسمانی و معجزات فرستاد تا مردم را آن چنان تعلیم دهند که خودجوش، قیام به قسط و عدالت کنند.
وقتى به تعليمات رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مى نگريم مجموعه اى از عقايد خالص توحيدى و احكام و قوانينى را می بینیم که ضامن عدالت اجتماعى است.
در خاتمه جامع ترين تعبيرى كه درباره دعوت پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم و دعوت همه انبياء آمده، این است که هدف بعثت، زندگى و حيات در تمام ابعادش از جمله حيات مادى، حيات معنوى، حيات فرهنگى، حيات اقتصادى، حيات سياسى و حيات اخلاقى و اجتماعى است.
در حقیقت براى رسيدن به پرورش و تكامل وجودی در جهات مختلف قبل از هر چيز يك سلسله تعليمات جامع و صحيح كه خالى از هر گونه اشتباه و متكى به واقعيات زندگى است ضرورت دارد و اين جز از طريق وحى و تعليم پيامبران الهى كه مستقيماً با مبدأ جهان آفرينش ارتباط دارند ممكن نيست.
در نتیجه «مبعث» تحولى شگرف در زندگى جامعه بشرى و رستاخيزى عظيم در روح انسان ها به وجود آورد و جا دارد كه روز بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله را روز «توحيد» و «احياى ارزش هاى انسانى» بناميم هم چنین گرامى داشت اين روز و تجليل از رسول گرامى اسلام و تشكيل مجالس و محافل جشن و سرور، در حقيقت تجليل از اهداف بلند آن معلم بشريت و اعلام وفادارى به توحيد، نبوت و همه ارزش هاى والايى است كه از سوى نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله به جامعه بشرى عرضه شده است.
١. «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ (سورۀ قلم، آیۀ٤).
٢. سورۀ نصر، آیۀ٢.
پیام ها و بیانیه ها
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله
در پی شهادت جمعی از هموطنان در حادثه تروریستی کرمان
بسم الله الرحمن الرحیم
إنا لله و إنا إلیه راجعون
شهادت مظلومانه و زخمی شدن جمع زیادی از مردم عزیز کشورمان در عملیات تروریستی شهر کرمان در مراسم پاسداشت شهید سلیمانی موجب اندوه و تألم فراوان گردید.
جنایتکارانی که دستانشان به خون کودکان، زنان و مردان بی گناه آغشته است با این جنایت به دنبال ناامنی در این مرز و بوماند تا شکستهای خود را جبران کنند، اما بدانند که این مردم و همۀ مسلمانان راستین، به وعدۀ حقّ الهی یقین داشته و با صبر و استقامت به پیروزی نهایی بر همه دشمنان و بد خواهان خواهند رسید، إن شاء الله.
این جانب این مصیبت را به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و عموم مردم شریف ایران و خصوصاً خانواده شهدا تسلیت عرض نموده، از درگاه حضرت حق تعالی رحمت واسعه برای ارواح شهدا و شفای عاجل برای مجروحین و مصدومین مسئلت دارم و از مسئولین و نیروهای امنیتی و نظامی، شناسایی عاملان و کیفر آنان را خواستارم.
تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله درپی رحلت
حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محسن على نجفى رضوان الله عليه
إنا لله وإنا إليه راجعون
خبر درگذشت عالم ربانى و روحانى خدوم جناب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محسن على نجفى رضوان الله عليه موجب اندوه و تأسف گرديد.
تلاشها و خدمات آن فقيد سعيد در ساليان متمادى در كشور پاكستان منشأ خيرات و مبرات فراوانى بود.
اينجانب فقدان اين عالم بزرگوار را به شيعيان، علما و فضلاى پاكستان، شاگردان و وابستگان و خصوصا به بيت آن مرحوم تسليت عرض نموده و از خداوند متعال براى ايشان، رضوان الهى، و براى صاحبان عزا، صبر و اجر را مسألت می نمايم.
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله به مسابقات کشوری
معارف قرآن کریم، نهج البلاغه و صحیفۀ سجادیه سازمان اوقاف کشور
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ.
(اصول کافی، ج ٢، ص٤٥٩)
در ابتدا لازم است از همۀ دستاندرکاران و مسئولان این مسابقات با برکت تقدیر و تشکر نمایم و امیدوارم این برنامه گام مفیدی در جهت معرفی و انتشار معارف ناب قرآنی و روایی باشد.
حقیقت این است که قرآن کریم در جایگاه نخست و پس از آن، کلام نورانی اهل بیت علیهم السلام، دریایی زلال و بی پایان از معارف الهی است که انسان برای تکامل و تعالی به آن نیازمند است.
قرآن کریم که معجزۀ جاویدان برای همه نسلهاست و همچون خورشید، راه را نشان میدهد و نهجالبلاغه که آن را در بلاغت و فصاحت و بیان معارف، برتر از کلام بشر دانستهاند و صحیفه سجادیه که زیباترین تعابیرِ خضوع و خشوع بندگان را در مقابل ذات پروردگار متعال در قالب مناجاتهای دلنشین آورده است، همگی درصدد نشان دادن راه سعادت و بندگی به انسان و تخلق او به اخلاق الهی و زندگی در فضایی بالنده و عاری از ظلم و ستم و تشویش و اضطراب و آراسته به آرامش و نشاط، حق طلبی، خیرخواهی و نوع دوستی است. همان برنامهای که نیاز همیشۀ انسانها خصوصاً در دنیای امروز بوده و نسخۀ رهایی بشر از مصائب و دردهایی است که امروزه دچار آن است.
البته دست یافتن به این معارف و بهره بردن از آن، نیازمند آشنایی، فراگیری، انس و همراهی و سپس عمل و به کارگیری آن است. امیدوارم همه ما و خصوصا جوانان عزیز بیش از پیش با این معارف آشنا شده و زندگی خود را بر اساس آن سامان دهند.
بار دیگر ضمن تشکر از همه مسئولین برگزاری و شرکتکنندگان در این مراسم، توفیقات الهی را برای همگان از خداوند متعال مسئلت دارم.
گزارش تصویری
مراسم جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و عمامه گذاری
آیت الله شیخ عیسی احمد قاسم
یادداشت
١
اهمیت صله رحم در اسلام
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله
اسلام که آیینى اجتماعى است به موضوع «صله رحم» اهمّیت زیادى داده و صله رحم را از واجبات و قطع رحم را از محرّمات و گناهان بزرگ شمرده است. در آیات و روایات تأکید فراوانى درباره صله رَحِم شده که در این نگاشته به اهمّیت و آثار مادّى و معنوى آن، اشاره می شود.
صله رحم چیست؟
صله یک معناى عرفى دارد که داشتن نوعى رابطه است که این رابطه مختلف است، گاهى رابطه به این است که زندگى پدر و مادرى را که در مضیقه هستند تأمین کند، (وجوب نفقه مصداق صله رحم است) و گاهى وجوب نفقه نیست، بلکه خبر داشتن از بیماران آنها و کمک کردن به گرفتاری ها و مشکلات آنها در حد توان، مصداق صله است، و گاهى با یک سلام، صله رحم صورت مى گیرد، در حدی که او را بیگانه ندانند. یعنی قطع رابطه با پدر و مادر نکند و در حدّ عرفیات رابطه را برقرار کند. در عرف شرکت در عزا و عیادت و حتّى شرکت در مراسم عروسى هم صله رحم است و باید ارتباط در حدّى باشد که عرفاً نگویند اینها قهر هستند و مشکل دارند.
ظاهر رحم که در روایات آمده، تمام ارحام را شامل مى شود و دلیلى نداریم که فقط طبقه اوّل ارث، داخل ارحام باشد و طبقات دیگر داخل نباشد، منتها چگونگى صله مختلف است یعنى صلهاى که درباره درجه اوّل مثل پدر، مادر و فرزند است، غیر از آن صلهاى است که درباره وابستگان درجه دوم است.
مرحوم نراقى در جامع السعادات مى گوید: «مراد از رَحمى که قطع ارتباط با آن حرام و ارتباط با آن واجب است و اگر چیزى به او بخشیدى نمى توانى در آن رجوع کنى و پس گیرى، تمام افرادى هستند که از طریق نَسَبى با تو آشنا هستند. گرچه نسبت آنها دور باشد و ازدواج با آنها جائز باشد (نه فقط برادر و خواهر که ازدواج با آنها حرام است) و مراد به قطع ارتباط این است که با قول و فعل او را اذیت کنى، یا سختى و مشکلى در زندگى دارند و تو از کمک به آنها امتناع کنى، یا بتوانى دفع ظلمى از آنها کنى ولى نکنى... و آنچه مقابل اینها است از کمک و یارى با زبان و دست و پا و وِجهه اگر انجام دهى صِله و ارتباط است ».
بنابراین تمام خویشاوندان نَسَبى اعم از برادر و خواهر و پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و هر چه بالاتر روى مثل جد و جده و برادرزاده و خواهرزاده و عمه و خاله و دائى و عمو و فرزندان و نوهها و نتیجههاى اینها همه رَحِم محسوب مى شوند، بله خویشاوندان سببى که از طریق ازدواج ها بوجود مى آیند، مثل عروس و داماد و پدر و مادر آنها و خویشاوندان آنها اگر خویشاوندى نسبى نداشته باشند رَحِم محسوب نمى شوند ولى باز ارتباط با آنها از ویژگی ها و خصائص اهل ایمان و تقوى است و بسیار ضرورى است.
فلسفۀ صله رحم
در بیان حکمت و فلسفۀ صله رحم باید گفت، اسلام روى مسأله وحدت و انسجام خیلىسرمایه گذارى مى کند؛ به همین جهت وحدت را چند مرحله اى کرده است: مرحله اوّل وحدت در خانواده و مرحله دوم وحدت در بین فامیل ها و مرحله بعد وحدت در کل مؤمنان وجامعه اسلامى است. چرا که همیشه براى اصلاح، تقویت و پیشرفت جامعه، وحدت، از ضروریات است و با پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد. وحدت هزینه زیادى لازم دارد، در صورتى که تفرقه با یک سوء ظن حاصل مى شود.
سؤال از صله رحم در قیامت
در اهمّیت این موضوع کافى است که قرآن مجید مکرّر به خصوص در این باره سخن گفته و متذکر شده است که روز رستاخیز از انجام این فریضه (صله رحم) سؤال خواهد شد و افراد درباره آن مسؤول خواهند بود؛ آنجا که مى فرماید: «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیکمْ رَقِیباً؛ و از خدایى بپرهیزید که هنگامى که چیزى از یکدیگر مى خواهید، نام او را مى برید. از خویشاوندان خود پرهیز کنید! زیرا خداوند مراقب شماست».
در حدیثى از ابن عباس آمده است که مى گفت بر جهنم هفت پل قرار دارد، نزد پل اوّل از «ایمان» سؤال مى شود اگر آن را به طور کامل ارائه دهد به پل دوّم مى رود، و در آنجا از «نماز» سؤال مى شود، اگر به طور کامل ارائه دهد به پل سوّم مى رود، در آنجا سؤال از «زکات» مى شود، اگر آن را ارائه دهد به پل چهارم مى رود، در آنجا از «روزه» ماه مبارک رمضان سؤال مى شود، اگر آن را ارائه دهد به پل پنجم مىرود، در آنجا از «حج و عمره» سؤال مىشود، اگر آنها را ارائه دهد به پل ششم مى رود، و در آنجا از «صله رحم» سؤال مى شود اگر آنرا ارائه دهد به پل هفتم مى رود، در آنجا از «مظالم و حقوق بندگان» از او سؤال مى کنند...».
صلۀ رحم؛ سفارش پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم
مردى حضور رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم شرفیاب گردید و گفت: «بستگانم مرا ترک گفته و ارتباط خویشاوندى را با من قطع کرده اند تکلیف من درباره آنان چیست؟ آیا من نیز آنان را ترک گویم و رابطه خود را با آنان بگسلم؟»، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «اگر تو نیز این کار را انجام دهى خداوند همه شما را ترک مى گوید و همه را از رحمت خود دور مى سازد»، سپس پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به وى سه دستور مهمّ زیر را تعلیم داد و فرمود :«تَصِلُ مَنْ قَطَعَک؛ اگر کسى ارتباط خود را با تو برید، تو برخلاف او رفتار کن و پیوند خویشاوندى و دوستى را فراموش مکن!»، «تُعْطِی مَنَ حَرّمک؛ کسى که تو را از نعمتى محروم ساخت، تو به او نیکى کن و او را محروم مساز!»، «وَ تَعْفُو عَمَّن ظَلَمَک؛ از کسى که بر تو ستم کرده است در گذر!».
همچنین پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به اهمّیت این موضوع در یکى دیگر از سخنان پر ارج خود تصریح فرموده، آنجا که به یاران خود مى گوید: «من شما و همه امّت خود را که تا روز رستاخیز پا به عرصه وجود خواهند گذارد توصیه مى کنم از صله رحم غفلت نورزند؛ و اگر انجام این فریضه الهى در گرو مسافرت به نقطه دورى باشد، رنج سفر را بر خود هموار ساخته و این دین اخلاقى و اجتماعى را ادا نمایند».
محرومیت از بوی بهشت؛ از آثار قطع رحم
قطع رحم و بریدن پیوند هاى خویشاوندى، آثار دردناکى در زندگى انسان، در دنیا، و مجازات سختى در آخرت براى او دارد. از جمله در حدیثی از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم می خوانیم: «أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ مَا یجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا شَیخٌ زَانٍ...؛ جبرئیل، به من خبر داد که بوى بهشت، از هزار سال راه، به مشام مى رسد، ولى چند گروه، آن را احساس نمى کنند: کسى که عاق (پدر و مادر) باشد و کسى که رابطه خویش را با خویشاوندان قطع کند و پیرمردى که زنا کند...». تعبیر فوق، بسیار پرمعنا است و مفهومش این است که این چند گروه، نه تنها، وارد بهشت نمى شوند، بلکه نزدیک آن نیز هرگز نخواهند شد.
رسول گرامى صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «ثَلَاثَةٌ لَا یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُؤْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِمٍ؛ سه کس وارد بهشت نمى شوند: دائم الخمر و مؤمن به سِحر و جادو و قطع کننده رحم با خویشاوند».
پاداش آخرت
در حدیثى مى خوانیم: شخصى خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: به خدا ما دنیا را دوست داریم و علاقه مندیم به ما داده شود. امام علیه السلام به او فرمود: دنیا را دوست دارى؟ مى خواهى با آن چه کنى؟ عرض کرد: زندگى خودم و خانواده ام را تأمین کنم، با آن صله رحم به جا آورم، در راه خدا صدقه دهم و حج و عمره به جا آورم. امام علیه السلام فرمود: «لَیسَ هَذَا طَلَبَ الدُّنْیا، هَذَا طَلَبُ الْآخِرَة؛ این طلب دنیا نیست، بلکه طلب آخرت است».
در خطبه ٢٠٩ نهج البلاغه آمده است: امیرمؤمنان در بصره جهت عیادت علاء بن زیاد حارثى که یکى از یاران آن حضرت بود به منزل وى رفت و چون خانه او را وسیع دید، فرمود: با این خانه وسیع در دنیا چه مى کنى و حال آنکه در آخرت به خانه گسترده، محتاج ترى؟ سپس اضافه فرمود: آرى اگر بخواهى به وسیله این خانه به منزل وسیع آخرت برسى در این خانه میهمانى کن، صله رحم به جاى آور، و حقوقى را که خداوند بر عهده ات گذاشته، در جاى خود پرداخت کن در این صورت به سبب این خانه به آخرت دست یافته اى.
در حدیثى دیگر مى خوانیم که شخصى در خدمت امام صادق علیه السّلام از اغنیا و ثروتمندان نکوهش کرد و به آنها بد گفت؛ امام فرمود: «اسْکتْ! فَإِنَّ الْغَنِی إِذَا کانَ وَصُولًا لِرَحِمِهِ بَارّاً بِإِخْوَانِهِ، أَضْعَفَ اللَّهُ لَهُ الْأَجْرَ ضِعْفَینِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ یقُولُ: "وَ ما أَمْوالُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِک لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ"؛ ساکت باش! شخص غنى هرگاه صله رحم بجا آورد و نسبت به برادران دینى خود نیکوکار باشد، خداوند پاداش او را دو برابر مى کند؛ زیرا خداوند مى فرماید: "اموال شما و اولادتان، چنان نیست که شما را به خداوند نزدیک کند، مگر کسى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد، آنها در برابر اعمالشان پاداش مضاعف دارند و در غرفه هاى بهشتى در امنیت به سر مى برند"».
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانیم: «أسْرَعُ الْخَیرُ ثَواباً الْبِرُّ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ أسْرَعُ الشَّرُّ عُقُوبَةً الْبَغْىُ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ؛ از کارهاى خیر چیزى که از همه زودتر پاداشش به انسان مى رسد نیکوکارى و صله رحم است و از کارهاى شر چیزى که کیفرش زودتر از همه به انسان مى رسد ظلم و قطع رحم است».
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه لسلام مى خوانیم: «وَ مَا مِنْ قَدَمٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ خُطْوَةٍ إِلَى ذِی رَحِمٍ؛ هیچ گامى محبوب تر در پیشگاه خدا از گامى که براى صله رحم برداشته مى شود نمى باشد».
آسان کردن حساب قیامت
آسان گرفتن بر خلق خدا که عیال او محسوب مى شوند و به ویژه آسان گرفتن بر نزدیکان و کمک کردن بر آنها مسلّماً آسانى در آخرت را به دنبال دارد، زندگى و حیاتى که بر محور آگاهى و معرفت دور زده و در آن هر فردى جلوه اى از جلوات الهى و رشحه اى از رشحات خداوندى به حساب آید، و هر کمکى به فردى بر مبناى چنین دیدى انجام پذیرد، حیاتى معقول خواهد بود و چنین حیات معقولى یقیناً، معلولى به نام آسانى حساب را به دنبال دارد.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: «صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ یومَ القِیامَةِ؛ صله رحم حساب روز قیامت را آسان مى کند».
کمترین مصداق صله رحم
در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السّلام مى خوانیم که فرمود: «صِلُوا أَرْحَامَکمْ وَ لَوْ بِالتَّسْلِیمِ؛ صله رحم را به جا بیاورید، هر چند با یک سلام کردن باشد».
حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «صِلُوا ارْحامَکمْ وَ لَوْ بِالسَّلامِ؛ صله أرحام خود کنید حتى اینکه سلام کردن باشد».
و نیز امام صادق علیه السلام مى فرماید: «صِلْ رَحِمَک وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ، وَ أَفْضَلُ مَا یوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کفُّ الْأَذَى عَنْهَا؛ پیوند خویشاوندى خویش را حتّى با جرعه اى از آب محکم کن و بهترین راه براى خدمت به آنان این است که از تو آزار و مزاحمتى نبینند».
آبادی و طول عمر
در حدیثى از امام صادق از پدرانش از رسول خدا علیهم السلام آمده است: «صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ، وَ تَزِیدُ فِی الْأَعْمَارِ، وَ إِنْ کانَ أَهْلُهَا غَیرَ أَخْیارٍ؛ صله رحم خانه ها را آباد و عمرها را زیاد مى کند، هرچند اهل آن از نیکان نباشند».
ممکن است جمعیتى فاجر و گنهکار باشند و از نیکان نباشند؛ ولى در عین حال صله رحم به جا آورند. در این صورت اموالشان افزایش پیدا مى کند و عمرشان طولانى مى شود، تا چه رسد به اینکه از نیکان و خوبان باشند».
در روایت دیگر از رسول گرامى صلّی الله علیه وآله وسلّم آمده: مَرد صله رحم مى کند در حالى که سه سال از عمرش باقى مانده و خداوند سى سال مى کند و نیز قطع رحم مى کند و سى سال از عمرش مانده و خداوند به سه سال مبدل مى کند، سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «یمْحُوا اللهُ مَا یشَاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتَابِ؛ خداوند محو مى کند آنچه را مى خواهد و اثبات مى کند و نزد او ام الکتاب است».
مُیسّرى گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند: «چندین مرتبه اجل تو رسیده است و هر مرتبه خداوند بواسطه صله رحم تو و نیکى به نزدیکانت آن را به تأخیر انداخته است».
هنگامى که اجتماعات کوچک خویشاوندى نیرومند شد عمر انسان نیز طولانى مى شود و در نتیجه موجب عمران شهرها مى گردد.
از سوی دیگر تأثیر صله رحم در طول عمر ممکن است از این جهت باشد که ارحام به یکدیگر دعا مى کنند و همین دعا سبب طول عمر آن ها مى شود؛ به علاوه، هنگامى که روابط خوبى با هم داشته باشند، در مشکلات و از جمله بیمارى ها به یارى هم مى شتابند و همین امر باعث طول عمر آن ها مى شود. اضافه بر این، صله رحم، غم و اندوه را کم مى کند و نشاط و شادابى که از عوامل طول عمر است مى آفریند.
از امام باقر علیه السلام نقل شده است که مى فرماید: «صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُزَکی الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ؛ صله رحم اعمال انسان را پاکیزه و اموال را فزونى مى دهد».
گفتنی است پیوند هاى خانوادگى غالباً سبب همکارى هاى دسته جمعى اقتصادى مى شود و معمولا کارهاى گروهى در مسایل اقتصادى سود آورتر است.
صله رحم؛ پاک کننده گناهان
امام صادق علیه السّلام به یکى از یارانش فرمود: آیا برادران دینى خود را دوست مى دارى؟ عرض کرد: آرى ... سپس فرمود: آیا آنها را به منزل خود دعوت مى کنى؟ عرض مى کند: آرى، من همواره با دو یا سه نفر یا کمتر و یا بیشتر از دوستان غذا مى خورم، امام صادق علیه السّلام فرمود: بخشش آنها بر تو از بخشش تو بر آن ها بیشتر است. راوى تعجب مى کند و عرضه مى دارد: فدایت شوم من به آنها غذا مى دهم و به خانه خود دعوت مى کنم، با این حال بخشش آن ها بر من بیشتر است؟
امام علیه السّلام فرمود: آرى «إِنَّهُمْ إِذَا دَخَلُوا مَنْزِلَک دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِک وَ مَغْفِرَةِ عِیالِک وَ إِذَا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِک خَرَجُوا بِذُنُوبِک وَ ذُنُوبِ عِیالِک؛ آنها هنگامى که وارد منزل تو مى شوند، آمرزش براى تو و خانواده ات را با خود مى آورند، و هنگامى که بیرون مى روند گناهان تو و خانواده ات را بیرون مى برند».
سخن آخر : (صله رحم؛ یکی از شفیعان قیامت)
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم مى خوانیم: «الشُّفَعَاءُ خَمْسَةٌ: الْقُرْآنُ وَ الرَّحِمُ وَ الْأَمَانَةُ وَ نَبِیکمْ وَ أَهْلُ بَیتِ نَبِیکم؛ شفیعان در قیامت پنج اند: قرآن، صله رحم، امانت، و پیغمبر شما و اهل بیت پیغمبرتان».
یادداشت
٢
بازخوانی ماهیت قیام ١٩ دی
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله
انقلاب اسلامی ایران ، دارای ریشه های عمیق در زمان گذشته و مربوط به مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله است که از سال ٤٢ آغاز شده بود اما آنچه به عنوان علت تامه این حرکت محسوب میشود، مقالهای بود که در روزنامه اطلاعات با نام مستعار «رشیدی مطلق» به چاپ رسید و طی آن به ساحت مقدس امام هتاکی شد و ظاهرا قصد آزمایش داشتند و میخواستند اگر عکس العملی نشان داده نشد، همه چیز را در هم بکوبند.
لیکن مردم بيدار شدند و علیه رژیم منحوس پهلوی قيام كردند و اینگونه دستاورد خون هزاران شهيد مظلوم و اقبال عمومى مردم به معارف و احكام دينى به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی منتهی شد.
درج مقاله توهین آمیز نسبت به امام خمینی رحمه الله؛ زمینه ساز اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی
در اين که مقاله مزبور که در آن به زعيم بزرگ و پيشواى عاليقدر حضرت آيت اللّه العظمى خمينى (دامت برکاته) توهين و اسائه ادب شده بود چيزى نبود که براى کسى قابل تحمّل باشد، شکّى نيست، ولى مهم اين است که بدانيم در پشت آن جرقّه، مخزن باروتى نهفته شده بود که اين جرقّه يکباره آن را شعله ور ساخت، دمل چرکينى در پيکر اجتماع وجود داشت که نتيجه ساليان دراز، خفقان و زورگويى و بى عدالتى، بى اعتنايى به خواستهاى مردم، ظلم و دروغ و نابسامانى هاى ديگر بود که در انتظار نيشتر نيرومندى بود، و به هنگامى که نيشتر فرود آمد فرياد و فغان از تمام اين پيکر برآمد و آن چه در درون نهفته بود بيرون ريخت!
شکل گیری قیام ١٩ دی با هدایت مراجع معظم تقلید و حضور مردم
شب ١٨ ديماه بود که تلفن ها در قم به صدا در آمد: آقا، مقاله روزنامه اطّلاعات را به قلم رشيدى مطلق (که بعدها معلوم شد نويسنده اصلى مقاله چه کسى بوده که از رشادت مطلق کمترين بهره اى نداشته) مطالعه کرده ايد؟ راستى هتّاکى و رسوايى را به آخرين حد رسانده، آيا فردا دروس حوزه علميّه تعطيل است؟
گفتنی است در ١٨ دي ماه ٥٦، که روز پرهيجانى در قم بود، همه مراجع قول دادند براى رفع اين توهين اقدام کنند،زیرا لازم بود که پاسخ مناسب و دندان شکنی به این مقاله داده شود و اینجا بود که نخست ولولهای در حوزه علمیه قم افتاد و طلاب دور هم جمع شدند تا تصمیم مناسبی اتخاذ کنند و سرانجام قرار شد طلاب و فضلا به طور دسته جمعی به منازل مدرسین معروف حوزه بروند و شکوائیه خودشان را نسبت به مقاله زننده «رشیدی مطلق» مطرح کنند و کمک بخواهند.
از این رو در ١٩دی ماه نخست حوزه علميّه قم، و سپس بازار قم تعطيل شد. و فضلا و طلاب علوم دينى به عنوان اعتراض به خانه هاى مراجع در گروه هاى کاملاً منظم رو آوردند، و چهره شهر به کلّى دگرگون شد، و به اين ترتيب نخستين جرقّه انقلاب در فضاى قم آشکار گرديد. جرقّه اى که هيچ کس باور نداشت اين قدر توسعه يابد و سراسر مملکت را فرا گيرد و دامنه آن به خارج نيز کشيده شود.
لذا کار بالاتر گرفت، و سيل جمعيّت افزونتر شد، آن روز برنامه اين بود به خانه هاى «اساتيد حوزه علميّه» بروند و چنين شد، از جمله منازلی که آمدند، منزل ما بود، من دیدم جمعیت طلبهها به قدری زیاد است که منزل گنجایش آنان را ندارد، لذا گفتم که به اتفاق به سمت مدرسه امیرالمومنین (ع) حرکت میکنیم. در سالن مدرسه، اجتماع عظیمی برپا شد به نحوی که داخل و خارج مدرسه و خيابان از جمعيّت موج مى زد ؛و از بنده خواستند که برای جمع صحبت کنم، که اینجانب نیز سخنرانى کوتاهى ایراد کردم.و در طی سخنرانی، نسبت به توطئههای دشمن هشدار دادم .
پیروزی انقلاب اسلامی؛ ثمره مقاومت و ایستادگی مردم در قیام ١٩ دی
اگر جهاد نبود، اسلام اين آيين نجات بخش و مايه رحمت و بركت براى مردم جهان نبود. جهاد نیز چيزى جز ايستادگى در برابر تجاوز دشمن و مقاومت در مقابل ظلم و فساد، و بذل جان ومال وفداكارى در اين راه نيست.
مردم در قیام ١٩ دی كار خود را به خدا واگذار کردند ، لذا همان خداوندى كه قادر برهمه چيز و آگاه از همه چيز است، خداوندى كه همه مشكلات براى او سهل و آسان است، نخستين اثر مثبتى كه در مردم ایجاد کرد مسئله اعتماد به نفس و ايستادگى و مقاومت در برابر رژیم پهلوی بود.
از این رو حماسۀ ١٩ دی ثابت کرد که مردم میخواهند تا آخر بمانند؛ امام خمینی (ره) در آن زمان در میان محافل مذهبی، حوزههای علمیه و توده مردم، کاملا شناخته شده بودند و این امر برای نظام طاغوت مسلم بود. آنچه دستگاه نسبت بدان شک داشت میزان ایستادگی مردم بود؛ شاه میخواست بداند آیا مردم تنها به راهپیماییها و مجالس سخنرانی و بستن بازار و اعتصاب اکتفا میکنند یا برای یک جهاد تمام عیار خود را آماده کردهاند و حادثه ١٩ دی ثابت کرد که مردم میخواهند تا آخر بایستند.
بنده نیز در سخنرانی خود در قیام ١٩ دی نخست از يکپارچگى و وحدت جمعيّت، و مشت محکمى که مردم بر دهان نويسنده مقاله و همفکران او زده بودند تشکّر کردم و گفتم با اين کار نشان داديد اين گونه هتّاکى ها بعد از اين بدون جواب نخواهد ماند، و به اين ارزانى که آنها گمان مى برند تمام نخواهد شد!.
«اگر باید بمیریم، همه با هم بمیریم و اگر بنا ست زنده بمانیم همه با هم زنده بمانیم»
اینجانب در سخنرانی روز ١٩ دی اضافه کردم «بدانید که در صدر اسلام تاکنون برنامه همینطور بوده و به پیغمبران اهانت میکردند تا این زمان که بر میدارند در یک کاغذ پاره به مرجع بزرگ توهین میکنند. مسئله، تنها هتاکی نسبت به امام نیست. بلکه به همه مقدسات و به همه ما توهین شده است؛ حال اگر بزرگ قومى را اين چنين هتک کنند، چه احترامى براى ديگران مى ماند،لذا باید از هر گونه جدایی و تشتت بپرهیزیم و «اگر باید بمیریم، همه با هم بمیریم و اگر بنا ست زنده بمانیم همه با هم زنده بمانیم» تا دست اين حكومت يزيدى را كوتاه كنيم ، این رژیم در نظر دارد با اين مطالب و حرفهاى غلط، مردم مسلمان شيعه ايران را از امام خمينى(ره) دور سازد. ما مىميريم ولى از امام خمينى(ره) جدا نيستيم تمام پاكستان كه ٣٠ ميليون شيعه دارد و عراق و افغانستان و تمام شيعهها از امام(ره) هستند و او را جدا از خودشان نمىدانند....».
کشتار مردم بی گناه در ١٩ دی ٥٦؛ افشاي دروغ فضای باز سیاسی در رژیم پهلوی
عصر روز ١٩ دی ٥٦، هنگامى که طلاّب و جوانان از خانه اساتيد با آرامش کامل و حتّى بدون کوچک ترين شعار (چون آن روز نه تنها شکستن شيشه ها معمول نشده بود هنوز شعارهاى خيابانى نيز در کار نبود) باز مى گشتند، مورد هجوم مأموران پليس واقع شدند و براى نخستين بار در اين حوادث خون عدّه اى بى گناه سطح خيابان را رنگين ساخت!
اینگونه بود که پس از فاجعۀ خونین ١٩دی ١٣٥٦ قم در اعلامیه ای با محکوم کردن مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات نسبت به امام خمینی(ره) اعلام کردم:«آیا فضای باز سیاسی همین است که اگر کسانی به مطالب غیر واقعی روزنامه اعتراض کنند در برابر گلوله قرار گیرند؟! آیا اگر مردمی برای دفاع از حریم مقدس ایلام در کمال آرامش به منزل زعمای دینی رفتند و اظهار تظلم نمودند باید به آتش بسته شوند؟»«همه مى دانند اين حادثه را رژیم پهلوی آفريد، و این رژیم وکيل مدافع آن مقاله نويس است؛ به راستی چرا به خاطر اعتراض قانونى مردم به يک نويسنده مزدور، مردم را به گلوله بستيد؟..»
موج تبعید علمای انقلابی پس از قیام ١٩ دی؛ زمینه ساز سقوط رژیم ستمشاهی پهلوی
یکی از آثار راهبردی قیام ١٩ دی در تشدید سقوط رژیم پهلوی، تبعید گسترده مدرسین حوزه علمیه بود که بازتاب موثری داشت؛ در این میان،مأموران امنيّتى قم، براى تبرئه خود از اين خشونت و کشتار بى سابقه، طبق معمول دست به کار پرونده سازى شدند و اين جانب و شش نفر ديگر آقايان در حوزه علميّه قم و چند نفر از تجّار محترم بازار را محرّکين اصلى اين حادثه معرّفى کردند و حکم تبعيد را براى همه صادر فرمودند!
بیان جمله«اگر باید بمیریم، همه با هم بمیریم و اگر بنا هست زنده بمانیم همه با هم زنده بمانیم» که بعد برای بسیاری، شکل شعار به خودگرفته بود یکی از اسناد معتبر تبعید بنده به چابهار بود و رییس ساواک قم آن را به عنوان دعوت به قیام بر ضد امنیت ملی تفسیر میکرد از آن به بعد به نقاط مختلف تبعید شدم از جمله چابهار در جنوب شرق، مهاباد در شمال غرب و انارک در قلب کویر.....
لذا تبعید آقایان به نفع ما تمام شد، چون افراد را به جایی تبعید می کردند که موج انقلاب به آنجا نرسیده بود و علما موج انقلاب را به آن شهرها می بردند.
اینچنین بود که وقتی خود ما به چابهار و بعد از آن مهاباد و سپس انارک رفتیم، در تمام این مناطق که تا پیش از آن ساکت و آرام بود، مردم به دیدن ما میآمدند و خود به خود این مراکز فعال میشدند چرا که ما دوره تبعید را با سکوت برگزار نمیکردیم و در قالب برگزاری نماز جماعت و سخنرانی، فعالیت میکردیم. در آنجا حتی با همیاری اهالی محل، اقدام به تشکیل کتابخانه کردیم و جالب است اگر بدانید که برخی افراد در آنجا در قالب یک جمله مطایبه آمیز میگفتند: «ما باید برویم به شاه دعا کنیم که این آقا را به چابهار آورد و ما به او دسترسی پیدا کردیم.
سخن آخر: (پیروزی انقلاب اسلامی و نابودی رژیم پهلوی؛ مهمترین کارکرد قیام ١٩دی)
گفتنی است هدف از قیام ١٩ دی، حمایت از روحانیت و بالاخص امام در مخالفت با نظام طاغوتی بود. مردم عملا خواهان استمرار این نظام خودکامه نبودند و طالب یک حکومت اسلامی بودند. در ذهن مردم در طی حدود ١٥ سال از سال ٤٢ تا ٥٦، تصویری از حکومت اسلامی و تشکیل آن نقش بسته بود و به تدریج به عنوان هدف و آرمان آنان در آمده بود و در نوزده دی ٥٦، در قالب حمایت از امام (ره) و مراجعی که در میدان جهاد و مبارزه حضور داشتند، این آرمان بروز و ظهور یافت.
لذا این قیام فوق العاده موفقیت آمیز بود چرا که موج عظیمی را در تمام مملکت ایجاد کرد و به یک معنا، سرسلسله قیامهایی بود که پس از آن به طور زنجیرهای در مراکز استانها به وجود آمد و در واقع قیام از قم صادر شد و موجش به تمام کشور رسید و خوشبختانه رژیم خودکامه با برخورد ناشیانهای که نسبت به حرکت قم از خود نشان داد، زمینه تکثیر آن را فراهم کرد و کشور در این خصوص یکپارچه شد.
در پایان ماجرا به سود اسلام، امام و امت خاتمه یافت؛ بدین صورت که رژیم پهلوی تا آن زمان باور نمیکرد که مسئله مبارزه و خشم تودههای مردم این قدر جدی است. مرحله حساسی بود که بایستی در تاریخ این ملت به وقوع بپیوندد. رژیم از سویی میبایست با تمام قدرت به میدان بیاید و روحانیت هم از سوی دیگر وارد عمل شوند و مذهبیون درگیر ماجرا گردند تا کار یکسره شود. سرانجام تمام این نیروها از جهات مختلف با هم رودررو شدند؛ مردم هم در پشت سر امام، با تمام قدرت وارد عرصه کارزار شدند و در نهایت، ضربه نهایی و کاری زده شد و تقریبا یک سال بعد تلاشها به ثمر رسید و در بیست و دوم بهمن ماه ٥٧ ماجرا به سود اسلام و امام و امت خاتمه یافت.
آری ما باید کاری کنیم که نتیجه زحمات ایثارگران، جانبازان و شهدا از بین نرود، این انقلاب را ارزان به دست نیاوردیم که ارزان از دست بدهیم. نسلهای جدید را با ارزشها بیشتر آشنا و کاستیهایی که قطعاً وجود دارد را برطرف کنیم. با فداکاری و ایستادگی از انقلاب دفاع کنیم تا به صاحب اصلی آن امام عصر (عج) تحویل داده شود.
مقاله
افسانه «عدم رشد سیاسی» شرق!
چکیده:
کشورهای استعماری برای این که سرپوشی بر روی اعمال ضد انسانی خود در شرق بگذارند، و دخالت ظالمانه خود را در امور این کشورها توجیه کنند افسانۀ دروغین دیگری به عنوان «عدم رشد سیاسی-اجتماعی ملل شرق» ساخته و از این رو آنها را نیازمند به سرپرستی و قیمومت ظاهری یا معنوی! معرفی می کنند، که با یک دنیا بزرگواری و انسانیت حاضر شده اند رهبری و راهنمائی آنها را به عهده بگیرند، بدون این که کم ترین چشم داشتی از این کار در نظر داشته باشند!
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، تیر ١٣٤٧، سال ٩، شماره ٨.
- چرا، و از کی، این افسانه به وجود آمد؟!
- چگونه با ورود استعمار، «هند» همه چیز خود را ازدست داد؟
- اول ایجاد عدم رشد، بعد اثبات لزوم سرپرستی!
مقدمه
کشورهای استعماری برای این که سرپوشی بر روی اعمال ضد انسانی خود در شرق بگذارند، و دخالت ظالمانه خود را در امور این کشورها توجیه کنند افسانۀ دروغین دیگری به عنوان «عدم رشد سیاسی-اجتماعی ملل شرق» ساخته و از این رو آنها را نیازمند به سرپرستی و قیمومت ظاهری یا معنوی! معرفی می کنند، که با یک دنیا بزرگواری و انسانیت حاضر شده اند رهبری و راهنمائی آنها را به عهده بگیرند، بدون این که کم ترین چشم داشتی از این کار در نظر داشته باشند!
این افسانه دروغین تازه نیست و همیشه مورد استناد استعمارگران بوده است. نمونه روشن این طرز تفکر همان است که «گلد واتر» (نامزد سابق ریاست جمهوری آمریکا) که افکار عمیق و صلح جویانه او زبانزد خاص وعام است! (و از آن جمله به کار بردن بمب اتمی برای به دست آوردن صلح شرافتمندانه در ویتنام می باشد!) در کتاب «چرا پیروز نشویم» نوشته است؛ او میگوید: «ما به حفاظت از آفریقا ادامه خواهیم داد؛ زیرا به خاطر مصالح و بقای غرب(!) پیروزی بر کمونیسم در آن قاره ضروری است (دقت کنید) علاوه بر این، دلیل دیگر ما برای حفاظت از آفریقا این است که می دانیم «امتیاز متولد شدن ما در دنیای غرب» با «احساس مسئولیت نسبت به توسعه و رشد زندگی دیگران به کمک ثروت و امکانات غرب» ملازمه دارد ...»!!! سپس اضافه می کند: «باید انجمنی مرکب از کشورهای توسعه یافته غرب به منظور «سرپرستی» به وجود آید و اجرای برنامه های شدید و سریع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را در کشورهای جدید الاستقلال و نوزاد آفریقا تحت قیمومت و حمایت قرار دهد».(١)
گفتار بالا گرچه به اصطلاح درباره «حفاظت» افریقاست؛ ولی با توجه به جهات مشترک کشورهای آسیائی و افریقائی، روشن است که در مورد همه صادق خواهد بود؛ چه اینکه نبودن رشد کافی اقتصادی در این کشورها از یک طرف، و لزوم حفظ مصالح و بقای غرب از طرف دیگر، ایجاب می کند که همه کشورها به طور مساوی مشمول عنایات خاص! غرب در مورد حفاظت از آنها و اجرای برنامه های شدید و سریع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و ... باشند، زیرا دلیلی ندارد که غربی ها عواطف انسانی خود را تنها متوجه یک قسمت از این کشورها بنمایند و از دیگران دریغ دارند!!
بدیهی است این منطق منحصر به آقای «گلد واتر» نیست؛ این منطق همۀ سیاست مداران غرب است که تحت عنوان حفاظت، سرپرستی، و احساس مسئولیت نسبت به توسعه و رشد دیگران، به هدف های شوم خود جامه عمل می پوشانند و خود را به عنوان سرپرست، دلسوز، مدافع، و قیم شرق و هزار عنوان دیگر معرفی کرده و می کنند.
ولی در اینجا جای یک سؤال باقی است و آن اینکه نمی دانیم چه اثری در قدوم نامیمون اروپائیان هست که پیش از قدم گذاردن به شرق، شرقیها همه چیز داشتند، و با ورود آنها همه چیز از بین رفت و یک باره در همه جنبه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی گرفتار رکود و سپس عقب نشینی و فقر شدیدی شدند؟! با اینکه بزرگترین دانشمندان گذشته جهان همه از شرق برخاستند و نهال علم و دانش در شرق جوانه زد و سرداران و فرماندهان بزرگ تاریخ و سیاست مداران نامی غالبا از شرق برخاستند، ولی با نفوذ استعماری غربی ها در شرق همۀ اینها از بین رفت و یک فقر همه جانبه به جای آن نشست.
بد نیست به عنوان نمونه کشور پهناور «هندوستان» را که مصداق کامل کشور نیازمند به «سر پرستی و حفاظت و اجرای برنامه های شدید و سریع فرهنگی و اقتصادی» می باشد و به همین دلیل سالیان دراز به وسیله امپراطوری «انگلستان» حفاظت می شد، مورد مطالعه قرار دهیم:
به گفتۀ یکی از نویسندگان محقق معاصر: «مورخان بزرگ در این مسئله متفق القول اند که وضع اقتصادی هندوستان تا قرن هجدهم از هر جهت روبراه بود؛ از جمله «ورا انستی»
(Vera Anstey) مورخ مشهور غربی که مسلما عقائد ضد انگلیسی ندارد در کتاب خود بنام «توسعه اقتصادی هند» به تفصیل شرح می دهد که چگونه در آن قرن روش های تولیدی و تشکیلات صنعتی و تجاری هند می توانست با پیشرفته ترین نقاط دنیا برابری کند! و چگونه در دورانی که انگلیسی ها دارای یک زندگی بدوی و بسیار ابتدائی بودند هندی ها بهترین پارچه ها و مخمل و کالاهای دیگر را می بافتند و به خارج صادر می نمودند؟ چطور شد که در ظرف یک قرن (قرن سلطۀ استعمار) وضع این کشور با مقایسه با ممالک اروپائی یک مرتبه تغییر کرد؟... ». سپس اضافه می کند: «هیچ دلیلی در کار نیست که بتواند این انحطاط را به عللی از قبیل «عدم استعداد ذاتی» یا «پستی نژاد» و غیر اینها مربوط سازد، به عکس، هندی ها اصولا در امور فکری و امور فنی خود را شایسته نشان داده اند».(٢)
او در جای دیگر می گوید: «انگلستان ستون فقرات هند را درهم شکست ... و بدون عبارت پردازی شاعرانه می توان گفت استعار انگلستان حقیقتا برای دو قرن روح هند را از میان برد، و ترس را در همه شئون زندگی مردم هند با وسائل گوناگون مستقر ساخت؛ بطوری که هر هندی را به صورت نگهبان زندان خود درآورد! سیاست ارضی و مالی انگلستان بدان منجر شد که اقتصاد روستائی هند درهم شکست، و مالکین بزرگ آن کشور و رباخواران تسلط دیرینه خود را تحکیم نمودند. سیاست تجاری انگلیس، پیشه وران هند را ازبین برد و مراکز شهری فقیر و مرگبار هند را به وجود آورد. سیاست فرهنگی انگلستان براساس جلوگیری از رشد استعداد صنعتی و علمی و ترویج علوم کهنه بود. برای نمونه در دانشگاه های هند، متون انگلیسی قرن ١٦ و ١٧ به جای فلسفه تاریخ سیاسیی تدریس می شد».(٣)
به این ترتیب ملاحظه می کنیم که استعمار نخست تمام آثار رشد اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و به دنبال آن رشد سیاسی را از میان می برد و سپس خود را به عنوان قیم و سرپرستی که وجودش برای «حفاظت» این گونه کشورها کمال ضرورت را دارد معرفی می کند! و بگفته شاعر شیرین سخن ما:
خود می کشی ای حافظ، خود تعزیه می داری؟!
خودشان این ماتم بزرگ را به وجود آورده و خود در سوک آن اشک می ریزند! «نهرو» در کتاب «اکتشاف هند» چنین اظهار عقیده می کند که: «همه عقب افتادگی و تهی دستی دردناک و تمام مشکلات اجتماعی مردم هند معلول همان سیاست دوران استعمار است». و از اینجا ریشه اصلی افسانه عدم رشد سیاسی و اجتماعی کشورهای شرق و فلسفه اصلی به وجود آوردن این افسانه، و همچنین عواملی که پایه آن را چیده اند کاملا روشن می گردد.
این مطالعات به ما نشان می دهد که منظور اصلی از «حفاظت» در حقیقت نگاه داری ممالک استعمارزده در همان حال عدم رشد، و جلوگیری از رشد اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی آنهاست؛ و احساس مسئولیتی که آقای «گلد واتر» و امثال او نسبت به رشد و پیشرفت دیگران احساس می کنند چیزی جز این نیست که رهبری در همۀ این قسمتها به دست آنها باشد؛ تا آنجا که صلاح می بینند ببخشند و آنجا که صلاح نیست (یعنی مصالح آنها به خطر می افتد) باز دارند.
آری بر ملل شرق لازم است که با توجه به تاریخ گذشته خود این افسانه های دروغین را درهم بکوبند و مخصوصا عوامل به وجود آورنده آن را با استناد مدارک زنده به جوانان خود معرفی کنند.
پی نوشت:
(١). نقل از کتاب «چرا پیروز نشویم»، صفحات ١١٢ و ١١٣.
(٢). نقل از کتاب «مسائل کشورهای آسیائی و افریقائی»، به قلم مجید رهنما (این کتاب از طرف مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی انتشار یافته است)، صفحه ٢٢١.
(٣). همان.
معرفی کتاب
سیری در کتاب
«رهبران بزرگ و مسئولیت های بزرگتر»
کتاب رهبران بزرگ و مسئولیت های بزرگ تر در جست و جوى گمشده هاست؛ موضوعات و سؤالاتی كه همه ميل دارند پاسخ منطقى آن ها را بدانند.
سعى مولف بر این امر استوار بوده تا به دور از هرگونه تعصب و جمود، با واقعبينى و بىنظرى درباره مسائل بغرنج و عميق گفتگو کرده و مندرجات كتاب با بيانى كاملا ساده و روان، و دور از هر گونه اصطلاحات پيچيده علمى باشد، در عين اينكه از ارزش علمى آن چيزى كاسته نشود.
کتاب رهبران بزرگ در یک نگاه
آیا مى توان راه سعادت را با پاى عقل پیمود؟ آیا وجدان مى تواند به جاى مذهب بنشیند؟ راه شناسایى پیامبران و مردان خدا چیست؟ وحى یا رابطه مرموز با جهان ماوراى طبیعت چگونه است؟ این کتاب شامل مجموعه مباحث فوق (نبوت عامه) و از اساسى ترین مطالبى است که با سرنوشت و سعادت هر انسانى رابطه مستقیم دارد و دانستن آن بر همگان لازم است.
ساختار اصلی کتاب
كتاب حاضر، از مقدمه و پنج بخش اصلی تشکیل شده و موضوعات متعدد و متنوعی را در زیر مجموعۀ خودجای داده است.
سرفصل های اصلی کتاب عبارتند از: مقدمه(در جستجوی گمشده ها)، بخش اول: لزوم بعثت انبياء، بخش دوم: قلمرو حكومت وجدان، بخش سوم: چگونگى شناخت پيامبران، بخش چهارم: وحى (دستگاه گيرنده مرموز)، بخش پنجم: امتيازات پيامبران.
از نظر تعليم، از نظر تربيت و اخلاق، از نظر قانون و اجتماع، ايراد روشنفكران، مقايسه نظارت وجدان و مذهب با يكديگر، دو ايراد قابل توجه، اعجاز، مطالعات در حالات مدعى نبوت و برسى محتويات آيين او، گواهى پيامبران پيشين، ميزان فهم وحى، تفكر فلاسفه قديم درباره وحى، نظر فلاسفه جديد درباره وحى، آيا وحى، همان نبوغ فكرى است؟، معصوم بودن (مصونيت از گناه و خطا)، علم و دانش كافى، منزه بودن از عيوب تنفرآميز جسمى، دیگر عناوین مباحث مطرح شده در این اثر را شامل می شود.
گزارش محتوایی اثر
پای عقل
آيا انسان مىتواند با «پاى عقل» راه سعادت را طى كند؟آيا براى سر و سامان بخشيدن بوضع آشفته زندگى اجتماعى بشر همان طرح هاى نخبگان كافى است؟ آيا براى اجرای اين برنامه ها تنها قوانین بشری كفايت مىكند؟آيا نيروى فكر انسانى به تنهائى قادر است با انواع انحرافات مبارزه كند؟آيا براى تربيت افراد مربيان معمولى كافى هستند؟ آيا براى آشنائى بيشتر با مبدء جهان آفرينش، محتاج به مربى ديگرى نيستيم؟ آيا بدون يك مذهب صحيح آسمانى مىتوان به يك زندگى آرام دست یافت؟
اينها سؤالاتى است که در «بخش اول اين كتاب» درباره «لزوم بعثت پيامبران از نظر تعليم و تربيت و اداره اجتماع» مطرح شده و مولف اینگونه به آن سوالات پاسخ گفته است:« براى پيمودن اين راه پرنشيب و فراز، برای رسيدن به سعادت فردى و اجتماعى از نزديك ترين راه ها، براى تأمين آرامش ، براى تحقق نظام اجتماعى، براى مبارزه با انواع گمراهي ها، براى به ثمر رساندن استعدادها، براى نمو و رشد عقلى، و بالاخره براى آشنائى هر چه بيشتر با خدا نيازمند به مربيانى هستيم كه با مبدء جهان هستى مستقيماً ارتباط دارند، مردانى كه علاوه بر قدرت علم و عقل مظهر پاكى و تقوى و فضيلتند.»
وجدان به جاى مذهب
آيا اين نيروى مرموزى كه در نهاد انسان بنام «وجدان» نهفته است و در همه حال بر اعمال و گفتار و حتى افكار او نظارت مستقيم دارد، ومنبع الهامبخشى براى پاكى و صداقت و درستى است، نمىتواند بجاى مذهب و راهنمائى پيامبران خدا بنشيند؟
اگر نمىتواند چرا؟ و به چه دليل؟ وانگهى افراد، بلكه ملت هائى را مىشناسيم كه در سايه رشد وجدان توانسته اند همان اصول تعليمات اخلاقى پيامبران را، بدون اينكه معتقد بمذهب باشند، بكار بندند، آيا اينها دليل بر اين نيست كه وجدان مىتواند بجاى مذهب بنشيند؟
مولف در دومين بخش اين كتاب بحث جامع و مشروح و دقيقى در پيرامون اين پرسش ها يعنى ارزش «وجدان» و «قدرت اجرائى آن» بیان کرده است.
راه شناسائى مردان خدا
با اينكه هيچيك از ما رابطه مستقيمى با مبدء جهان آفرينش و عالم ماوراء طبعيت نداريم، چگونه مىتوان صدق گفتار مدعيان نبوت را تشخيص داد؟
جاى ترديد نيست كه در طول تاريخ پر انقلاب بشر عده اى از جاهطلبان بدروغ دعوى نبوت كرده اند، با چه وسيله مىتوان پيامبران واقعى را از اين پيغمبران قلابى شناخت؟ معجزه چيست؟ حقيقت اعجاز كدام است؟ آيا برهم زدن قانون عليت و نظم ثابت علل و معلول عالم ماده ممكن است؟ قبول مسأله اعجاز با «علم» چگونه سازش دارد؟چگونه معجزه دليل بر صدق گفتار مدعيان نبوت مىشود؟آيا معجزات علل طبيعى دارند؟ و اگر دارند اين موضوع با روح معجزه چگونه سازگار است؟از چه راهى مىتوان ميان اين كارهاى خارقالعاده مرتاضان و معجزات پيامبران فرق گذاشت؟
در سومين بخش كتاب كليه اين مسائل مورد بررسى قرار گرفته است.
رابطه مرموز با جهان ماوراء طبيعت
ترديدى نيست كه پيامبران خدا براى دريافت اصول تعليمات خود از مبدء جهان هستى يكنوع رابطه مرموز با جهان اوراء طبيعت داشته اند. اين رابطه را كه «وحى» مىناميم چگونه بوده است؟
آيا ما مىتوانيم حقيقت وحى را تصور كنيم؟ يا اينكه يكنوع احساس فوقالعاده است كه حتى تصور آن هم براى ما محال است؟
فلاسفه جديد و قديم درباره اين «رابطه مرموز» چگونه فكر مىكنند؟ چه نظراتى داده اند؟ كداميك بحقيقت نزديك تر است؟
«وحى» يا «نبوغ فكرى» و الهاماتى كه از «وجدان ناخودآگاه» (ضمير مخفى) سرچشمه مىگيرد چه فرقى دارد؟
معظم له اين مسائل پيچيده را در چهارمين بخش اين كتاب مورد تجزيه و تحليل قرار داده است.
وظائف سنگين و شرائط سنگين تر
آيا پيامبران خدا كه مأمور انجام آنهمه مأموريت ها و وظائف سنگين هستند لازم است امتيازات روحى و جسمى خاصى داشته باشند؟ اين امتيازات كدام است؟
اينكه مىگويند: پيامبر هرگز گناه نمىكند، حتى فكر گناه در سر نمىپرواند، و بطور كلى از تمام مفاسد اخلاقى و گمراهىها و خطاها و اشتباه ها مصونيت دارند و «معصوم» هستند يعنى چه؟ حقيقت اين «مصونيت» چيست؟ ايا ما هم لااقل در برابر بعضى از گناهان ممكن است معصوم باشم؟ آيا فكرى براى اشكالات و ايرادهائى كه در زمينه معصوم بودن پيامبران شده كرده ايد؟
پيامبران علاوه بر مقام عصمت ومصونيت از گناه و خطا چه امتيازات ديگرى از نظر معلومات و غير آن بايد داشته باشند؟ صاحب اثر در پنجمين بخش كتاب باين سئوالات پاسخ مىدهد.
لازم به ذکر است اين اثر نفیس نخستین بار در سال ١٣٧٣ه ش در ٢٤٠ صفحه، از سوی انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام به رشتۀ تحریر در آمده که تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.
معارف اسلامی
درک ضرورت «بعثت» از طريق مطالعه جهان آفرينش
پرسش:
چگونه می توان از مطالعه جهان آفرينش و تكوين، ضرورت بعثت انبياء را درك كرد؟
پاسخ اجمالی:
آفريدگار جهان براى رساندن هر موجودى به كمال ممكن خود، هرگونه وسائل لازم را در اختيار او گذارده و در اين زمينه كوچك ترين مضايقه اى نداشته و حتی از كمك هايى كه ضرورت چندانى ندارد، ولى به هر حال مفيد است، مضايقه ننموده است. حال آيا آفريدگارى كه در عالم تكوين (آفرينش) اين اندازه وسائل پيشرفت و تكامل را در اختيار هر موجودى نهاده، ممكن است موضوع فرستادن انبياء را كه مهم ترين نقش را در تكامل نوع بشر و نیل به اهداف مادى و معنوى او دارد ناديده گرفته باشد و جامعه انسانى را از اين موهبت بزرگ محروم سازد؟!
پاسخ تفصیلی:
آفريدگار جهان براى رساندن هر موجودى به كمال ممكن خود، هرگونه وسائل لازم را در اختيار او گذارده و در اين زمينه كوچك ترين مضايقه اى نداشته است. نه تنها وسايل ضرورى را براى پيمودن اين راه به آنها داده؛ بلكه از كمك هايى كه ضرورت چندانى ندارد، ولى به هر حال مفيد است، مضايقه ننموده است. مثلا اگر پرندگان را براى پرواز آفريده، نه تنها بال قوى _كه سبب قدرت بر پرواز است_ به آنها داده؛ بلكه اندام آنها را از هر نظر طورى آفريده كه اين پرواز را كاملا سهل و ساده و آسان كند.
و اگر چشم را براى مشاهده مناظر مختلف به انسان داده، علاوه بر اعضاى ضرورى كه بدون آن ديدن ممكن نيست، بسيارى از وسائل تكميلى نيز در اختيار آن گذارده؛ به چشم ها مژه داده كه از ورود گرد و غبار جلوگيرى كند، در سطح پلك ها غدّه هاى چربى آفريده تا لبه آنها دائماً نرم باشد، چشم ها را به غدّه هاى اشك مجهّز ساخته تا سطح چشم دائماً مرطوب باشد و حركت پلك ها كمترين ناراحتى ايجاد نكند، ابروها را براى تكميل كار چشم و جلوگيرى از نزول عرق پيشانى همچون سدّى در بالاى چشم ايجاد كرده و عضلاتى در اختيار كره چشم گذارده كه آن را در تمام جهات ششگانه به حركت در مى آورد. از اين نمونه ها در تمام جهان آفرينش فراوان به چشم مى خورد. حال اين سؤال پيش مى آيد كه آيا آفريدگارى كه در عالم تكوين (آفرينش) اين اندازه وسائل پيشرفت و تكامل را در اختيار هر موجودى نهاده، ممكن است موضوع فرستادن انبياء را ـ كه مطابق توضيحات گذشته، مهم ترين نقش را در تكامل نوع بشر و اهداف حيات او در جنبه هاى مادى و معنوى دارد ـ ناديده گرفته باشد و جامعه انسانى را از اين موهبت بزرگ محروم سازد؟!
شيخ الرئيس ابو على سينا در كتاب «شفا» با عبارت كوتاه و تشبيه جالبى به اين حقيقت اشاره كرده، چنين مى گويد: «فَحَاجَةُ الانْسانِ اِلى هذا (بَعْثِ الرُّسُلِ) فِى اَنْ يَبْقِى نَوْعُ الانْسَانِ وَ يَتَحَصَّلَ وُجُودُهُ، اَشَدُّ مِنَ الْحَاجَةِ اِلى اِنْبَاتِ الشَّعْرِ عَلَى الاشْفَارِ وَ عَلَى الْحَاجِبَيْنِ وَ تَقْعِيرِ الاخْمُسِ مِنَ الْقَدَمَيْنِ وَ اَشْيَاءِ اُخْرى مِنَ الْمَنَافِعِ الَّتى لاَ ضَرُورَةَ فِيهَا فِى الْبَقَاءِ... فَلاَ يَجُوزُ اَنْ تَكُونَ الْعِنَايَةُ الازَلِى وَ تَقْتَضِى تِلْكَ الْمَنَافِعَ وَ لاَ تَقْتَضِى هذِهِ الَّتِى هِىَ اُسُّهَا» (١)؛ (احتياج انسان [به بعثت پيامبران] در بقاى نوع خود و تحصيل كمالات وجودى او از روئيدن موهاى مژه و ابرو و فرورفتگى كف پا ـ كه راه رفتن و ايستادن را براى انسان آسان مى سازد ـ و امثال اين منافع كه براى ادامه حيات ضرورى نيست، مسلّماً بيشتر است...؛ بنابراين ممكن نيست عنايت ازلى الهى آن منافع را ايجاب كرده باشد، امّا بعثت پيامبران را كه اساس زندگى انسان است ايجاب نكند».
البتّه قبل از «بوعلى سينا»، «هشام بن حكم» شاگرد معروف مكتب امام صادق(عليه السلام)، اين استدلال را به صورت ديگرى براى «عمرو بن عبيد» دانشمند معروف اهل سنت تشريح كرده كه خلاصه اش چنين است: «آيا باور كردنى است كه براى كشور كوچك تن، مغز متفكرى لازم باشد كه حواس گوناگون براى انجام وظايف خود از آن كمك بگيرند و خطاهاى خود را با آن اصلاح كنند؛ ولى براى مجموعه پيكر جهان انسانيت، مغز متفكرى لازم نباشد كه انسان ها در پيچ و خم راه زندگى از تعليمات او الهام بگيرند و اشتباهات خود را به وسيله او اصلاح كنند؟!».(٢)،(٣)
پی نوشت:
(١). شفا، الهيات، ابن سینا، حسین بن عبدالله، مقاله دهم، فصل دوّم، ص ٤٤١.
(٢). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، ١٤٠٧ ق، چاپ چهارم، ج ١، ص ١٦٩، كتاب الحجة، باب الاضطرار الى الحجة، ح ٣.
(٣). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، با همكاری جمعی از فضلاء، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ١٣٨٦ ش، چاپ ششم، ج ٧، ص ٤٥.
احکام شرعی
روزه های مستحب
برخی از روزه های مستحبی در ایام سال
روزه گرفتن در چه ایامی از سال مستحب است؟
روزه در تمام روزهاى سال، غیر از روزههاى حرام و مکروه، مستحب است، ولى بعضى از روزها تأکید بیشترى دارد ازجمله:١- پنجشنبه اوّل و آخر هرماه و اولین چهارشنبه بعد از روز دهم ماه، حتّى اگر کسى این ها را به جا نیاورد مستحب است قضا کند.٢- سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه.٣- روز اوّل و سوم و هفتم محرّم.٤-روز تولّد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله (١٧ ربیع الاول).٥- روز عید نوروز.
حکم روزه در ماه رجب و شعبان
گرفتن روزه در ماه رجب و شعبان چه حکمی دارد؟
روزه گرفتن در تمام ماه رجب و شعبان مستحب است و اگر نتواند قسمتى از آن را روزه بگیرد، هرچند یک روز باشد.
حکم اجابت دعوت مؤمن در روزه ی مستحبی
افطار کردن روزه ی مستحبی به خاطر دعوت شخص دیگر چه حکمی دارد؟
در فرض سؤال اگر برادر مؤمنى او را به غذا دعوت کند مستحب است دعوت او را قبول کرده و در اثناء روز افطار نماید.
حکم روزه مستحبی باوجود روزه نذر غیر معین
آیا فردی که روزه ی نذر غیر معین بر او واجب است، می تواند روزه مستحبی بگیرد؟
بله در سایر روزها می تواند روزه مستحب بگیرد، مثلاً اگر نذر او این بوده که یک نیمه ی شعبانی را روزه بگیرد می تواند در روزهای دیگر روزه مستحب بگیرد.
حکم نیت برای روزه ای که از چند روز قبل قصد کرده در صورت خوردن سهوی
چنانچه فردی از چند روز قبل نیّت گرفتن روزه مستحبی در روز خاصی کرده باشد، اما فراموش کند و در آن روز سهواً غذا بخورد و بعد متوجه شود، آیا می تواند نیّت روزه مستحب نماید؟
روزه صحیح نبوده و نمی توانید نیّت نمایید، ولی انشاء الله از ثواب آن برخوردار خواهید بود.
حکم گرفتن روزه مستحبی باوجود روزه کفاره
آیا کسی که کفاره روزه دارد نه قضای روزه می تواند روزه مستحبی بگیرد؟
اگر مد طعام را انتخاب کند می تواند روزه مستحب بجا بیاورد و الا بنا بر احتیاط واجب نمی تواند روزه مستحب بگیرد. در ضمن همین که نیت کند مد طعام را پرداخت کند کافی است.
حکم تغییر نیت روزه مستحبی به قضا بعد از اذان ظهر
اگر فردی روزه مستحبی گرفته باشد و بعد از اذان متوجه شود، روزه قضا دارد، آیا می تواند نیت خود را به قضا تغییر بدهد؟
هرگاه قبل از ظهر یادش آمده بود امکان داشت اما در چنین شرایطی صحیح نیست.
منظور از تعارف در اجابت دعوت مؤمن برای افطار روزه مستحبی
منظور از تعارف و دعوت در روزه مستحبی برای افطار چیست؟ آیا باید بعد از افطار امساک نمود؟
منظور جایی است که کسی جدا تقاضای افطار می کند نه تعارفات معمولی و بعد از افطار کردن روزه دیگر ادامه آن معنی ندارد.
روزه گرفتن در روز جمعه
روزه گرفتن در روز جمعه استحباب دارد؟
درصورتی که مزاحم مستحبات و واجبات دیگر نباشد مستحب است.
استحباب روزه بعد از عید فطر
به نظر معظم له شش روز روزه بعد از عید فطر مستحب است؟
در برخی روایات به این معنا اشاره شده است.
Peinevesht: