ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال نهم - شماره نود و ششم - دی 1402)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال نهم - شماره نود و ششم - دی 1402)

null

طلیعه سخن

نخستین روز از ماه رجب، مطابق روایتی مشهور، سالروز میلاد مبارک امام باقر علیه السلام است. ایشان در سال ٥٧ هجری قمری در مدینه متولد شدند، همان امامی که ما همه روز بر سر سفره ی علم و دانش آن حضرت نشسته ایم و از روایات ایشان بلا واسطه استفاده می کنیم.

گفتنی است سر سلسله فقیهان‏ بزرگ، على بن ابى طالب علیه السلام است، که بعد از رسول خدا، فقیه‏ترین مردم بود. آن حضرت آرایى فقهى داشت؛ آرایى که در مقام استفتا ابراز کرد، یا خود در مقام عمل آنها را نشان داد یا در ایّام خلافتش به دیگران، به ویژه کارگزارانش فرمان عمل به آنها را صادر کرد.

پس از امیر مؤمنان علیه السلام دیگر امامان اهل بیت نیز، داراى آراى فقهى بوده ‏اند؛ اما امامان بزرگوار پس از على علیه السلام تا زمان امام باقر علیه السلام، تحت فشار و سخت‏گیرى شدید قرار داشتند؛ از این رو، از آنان و اصحابشان، کتابى در فقه نقل نشده است؛ هر چند جمعى از یاران آن بزرگواران، روایاتى را در ارتباط با مسائل فقهى از آنان نقل کرده ‏اند. با این حال از امام سجاد علیه السلام‏ رساله حقوق‏ به یادگار مانده است، که قسمتى از این مجموعه، مرتبط به مسائل فقهى و احکام شرعى است.

هر چند خلفای جور تلاش می‏ کردند مردم را از دانش اهل بیت علیهم السلام بی‏ بهره سازند و خلفای اموی و عباسی با تنگناهایی که برای امامان اهل بیت علیهم السلام ایجاد می کردند، فرصت کافی را برای ترویج دین و پرورش شاگردان این مکتب‏ به آنان نمی‏ دادند، اما در همان فرصت های به دست آمده به ویژه در عصر امام باقر علیه السلام تعداد زیادی از طالبان دین و دانش از مکتب آن بزرگوار بهره ‏ها گرفته ‏اند. لذا آن حضرت به موجب فراهم شدن شرایط خاصّ زمانى بیشترین آراى فقهى را ابراز داشته ‏اند.

هم چنین بیشترین احادیث شیعه‏ که بالغ بر ده ها هزار حدیث می‏ شود از پنجمین و ششمین امام، یعنی محمد بن علی الباقر، و جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام نقل شده است، و این به خاطر آن‏ است که این بزرگواران در شرایطی از زمان و مکان بودند که فشار دشمنان و حکام بنی ‏امیه و بنی‏ عباس بر آن ها کمتر بود، به همین دلیل توانستند احادیث زیادی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله به وسیله پدران و اجدادشان به آنها رسیده بود، در تمام ابواب معارف و احکام فقه اسلام از خود به یادگار بگذارند.

لقب باقر العلوم که به ایشان اعطا شده است برای این است که آن حضرت علم را شکافتند و در تمامی علوم از قبیل تفسیر، عقائد، فقه، اخلاق و سایر مباحث اسلامی احادیث مهمی بیان فرمود. احادیث ایشان به حدی زیاد است که در حالات محمد بن مسلم که از راویان مشهور است که خدمت امام صادق علیه السلام هم رسیده است نوشته شده است که سی هزار حدیث از امام باقر علیه السلام شنید و نقل کرد که متاسفانه امروزه بسیاری از آن احادیث که از ذخائر گرانبهای اهل بیت بود به دست ما نرسیده است.

با این حال به هر کتابی که در زمینه ی علوم اسلامی نگاشته شده است مراجعه می کنیم احادیثی از امام باقر علیه السلام وجود دارد. به خاطر همین احادیث است که باب علم به روی ما مفتوح است در نتیجه ما نیازی نداریم که همانند عامه به سراغ قیاس، استحسان و سایر امور ظنیه برویم ما به قدر کافی در ابواب مختلف احادیثی داریم که عمدتاً از برکت احادیث باقی مانده از امام محمد باقر علیه السلام است.

امام باقر علیه السلام در وسعت علم و دانش مشهور و ضرب المثل بود، تا آنجا که در کتابها به بهانه‏هاى مختلف از او یاد مى‏شود.

علماى اهل سنّت چه معاصران آن حضرت و چه در اعصار بعد درباره عظمت علمى و معنوى آن حضرت سخنها گفته‏اند.

عبد اللَّه بن عطاء مکّى‏ مى‏گوید: «من دانشمندان را ندیدم نزد کسى، جز أبو جعفر (محمّد بن على)، این اندازه اظهار کوچکى نمایند. من خودم دیدم که حکم بن عتبه (م ١١٤) با آن همه جلالت و عظمتى که میان مردم داشت، در برابر آن حضرت، همچون کودکى در برابر آموزگار بود».(١)

ذهبى‏ مى‏نویسد: «أبو جعفر باقر، محمّد بن على بن الحسین، پیشواى مورد اعتماد، هاشمى علوى و بزرگ بنى هاشم در زمان خویش بود و در عصر خود، به «باقر» شهرت یافت و این لقب از جمله «بقر العلم» (شکافت دانش را) گرفته شده است».(٢)

ابن خلکان‏ در «وفیات الاعیان» مى‏نویسد: «أبو جعفر محمّد بن زین العابدین، ملقّب به باقر- بنا بر اعتقاد امامیّه- یکى از امامان دوازده‏گانه است. او پدر امام جعفر صادق است. باقر علیه السلام مردى دانشمند، بزرگوار و بزرگ بود. او را باقر گفته‏اند، چون علم و دانش را وسعت و گسترش بخشید». شاعر درباره وى گفته است: «یا باقر العلم لاهل التّقى‏ و خیر من لبّى على الاحبل؛ اى کسى که براى اهل تقوا شکافنده دانش هستى و بهترین کسى مى‏باشى که به پیمان‏هاى الهى لبیک گفت».(٣)

در خاتمه باید گفت طلاب علوم دینی باید در مسیر تداوم راهبرد علمی امام باقر علیه السلام گام بردارند خداوند را شاکر باشند زیرا این توفیق نصیبشان شده که سرباز امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف و شاگرد امام باقر علیه السلام باشند. ما همواره بر سر سفره آن حضرت نشسته ایم و هر روز از خرمن علم و دانش ایشان بهره می بریم. امیدواریم بتوانیم ادامه دهنده برنامه های آن حضرت باشیم و در آخرت مشمول شفاعت آنان قرار بگیریم.

١. القاب الرسول و عترته، ص ٥٦؛ تاج الموالید، ص ٢٩ و المستجاد من الارشاد، ص ١٧٣( مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى، طبقاً لمذهب اهل البیت، ج ١، ص ٤٠).

٢. تذکرة الحفّاظ، ج ١، ص ٩٤.

٣. وفیات الاعیان، ج ٤، ص ١٧٤.

پیام ها و بیانیه ها

پیام تسلیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه
به مناسبت درگذشت متعلقه حضرت آیت الله وحید خراسانى دامت برکاته

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم حضرت آیت الله آقاى حاج شیخ حسین وحید خراسانى دامت برکاته

درگذشت متعلقه مکرمه آن جناب موجب تألم و تأثر گردید. اینجانب رحلت آن بانوى مؤمنه را در ایام عزاى صدیقه کبرى سلام الله علیها به حضرتعالى، فرزندان مکرم و عموم بازماندگان تسلیت عرض نموده، غفران و رضوان الهى و حشر ایشان با فاطمه زهرا سلام الله علیها و صحت و سلامتى آن جناب را از خداوند متعال مسألت دارم.

سخنرانی ها

ساده زیستی فاطمه زهرا سلام الله علیها الگوست

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مجلس سوگواری که با حضور اقشار مختلف مردم، علما و روحانیون در مدرسه امام امیرالمؤمنین علیه السلام برگزار شد، به تبیین فضائل و مناقب حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پرداختند.

ایشان با بیان این که از اوایلی که مجلس فاطمیه را برگزار میکردند، متعهد بود به ذکر فضائل آن حضرت در روز شهادتشان بوده اند، یادآور شدند: در کتاب «زهرا سلام الله علیها؛ برترین بانوی جهان» چهل حدیث دربارۀ فضائل فاطمۀ زهرا سلام الله علیها بر اساس منابع معتبر عامه آوردهایم.

معظم له به ذکر اسامی حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها پرداخته و وجه تسمیه و معنای هر کدام از آنها را بر شمرده و اظهار داشتند: اینکه به حضرت، زهرا، فاطمه، صدیقه، طاهره، مبارکه، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و بتول می گویند، تنها صرف یک نام نیست، بلکه هر کدام بار معنوی خاصی دارد.

ایشان با اشاره به حدیث «ان الله یغضب لغضبک یا فاطمه و یرضی لرضاک» افزودند: همگان دنبال رضایت خدا هستند، اما این روایت بیانگر آن است که رضایت فاطمه، مقدمۀ رضایت خداست.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه بیانات خویش به یکی دیگر از ابعاد زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره کرده و افزودند: مسئلۀ مهمی که در زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها متجلی است، سادگی و ساده زیستی حضرت است، به گونه ای که در مراسم عروسی خود، پیراهن خود را به شخص فقیر می دهد و همیشه در پی کمک به دیگران است.

ایشان بر الگوگیری از زندگانی آن حضرت تأکید کرده و افزودند: تمام زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درس عبرت و برنامه زندگی است. امروزه مشاهده می کنیم که برخی در مراسم های عروسی خود چندین نوع غذا تدارک می بینند در حالی که در مراسم ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها، پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم با فروش زره امیرمؤمنان علیه السلام، مقداری حلوا درست کرده و همان یک نوع غذا، ولیمۀ ازدواج آن دو بزرگوار بود.

معظم له مسئلۀ شهادت آن حضرت را نیز درس و عبرت برای مسلمانان دانسته و افزودند: حوادثی که منجر به شهادت آن حضرت گردید، نشان داد که حضرت برای حفظ جایگاه ولایت و امامت حاضر است ضربات دشمن را نیز متحمل شود.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با ذکر داستان حجاب حضرت زهرا سلام الله علیها در برابر فرد نابینا گفتند: برخی نسبت به مسئلۀ حجاب بی اعتنا و بی تفاوت شده اند، در حالی که حجاب اسلامی، نشانة عظمت زن مسلمان است.

ایشان با اشاره به اینکه دولت باید خود در مسئلۀ حجاب پیش قدم شود و حجاب را از مجموعۀ کارکنان و ادارات خود آغاز کند، افزودند: امروزه حجاب، بخشی از سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی شده است و در خارج از کشور، حجاب را جزئی از برنامه های نظام اسلامی می دانند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پایان بیانات خویش برای آزادی و پیروزی مردم مسلمان غزه و همچنین توفیق مسئولان دولتی برای حل مشکلات تورم و گرانی شدید و اشتغال و مسکن جوانان دعا کردند.

دیدارها

خدمات هلال احمر عبادت است

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با دکتر کولیوند رئیس جمعیت هلال احمر و همراهان، فعالیت های هلال احمر را دارای جنبه های انسانی فراوانی دانسته و فرمودند: ممکن است بعضی ها اطلاع نداشته باشند که فعالیت های هلال احمر ما منحصر به کشور خودمان و یا شیعیان نیست و همه انسان ها را در بر می گیرد و این خیلی مهم است.

معظم له خدمت به مردم را از توفیقات هلال احمر شمرده و فرمودند: شما می توانید با صراحت بگویید هم خدمات انسانی انجام می دهم و هم تبلیغات دینی دارم. فعالیت شما خود تبلیغ دین است و احتیاج به تصریح ندارد.

ایشان افزودند: الحمدلله دستگاه هلال احمر نسبت به قبل شایسته تر است و این باعث افتخار است ما مسلمان ها، شیعیان و ایرانی ها است و امیدوارم که باز هم توسعه یابد.

ایشان به خدماتی که هلال احمر به زائرین کربلا می دهد اشاره نموده و فرمودند: خدماتی که در مسیر کربلا انجام می دهید بسیار شایسته است.

ایشان در پایان فرمودند: سعی کنید کارهایتان برای خدا باشد. کار شما در عین اینکه خدمات اداری و انسانی است، عبادت هم هست؛ این عبادت را خداوند از شما بپذیرد. من هم برای شما دعا می کنم.

مصحف مشهد رضوی بهترین سند در مقابل منکران و گویای افتخارات قرآنی شیعیان است

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مصحف مشهد رضوی را خدمتی بزرگ برشمرده و فرمودند: این مصحف، باعث آبروی شیعه در جهان است که توانسته مصحفی با این قدمت را عرضه نماید، و اهمیت آن در آینده بیشتر آشکار خواهد شد.

ایشان با اشاره به تبلیغات سوء دشمنان نسبت به اعتقادات اهل تشیع در مورد قرآن، فرمودند: این مصحف شریف، بهترین سند در مقابل منکران و گویای افتخارات قرآنی شیعیان است، این که دشمنان می گویند، شیعه با قرآن ارتباطی ندارد، با ارائۀ این مصحف، متوجه خواهند شد که بهتر از آن ها، قرآن را به جهانیان ارائه می کنیم.

ایشان در ادامه به تلاش های گستردۀ دشمنان در جدایی میان قرآن و عترت اشاره کرده و فرمودند: بنا بر حدیث ثقلین ما باید به قرآن اهتمام داشته باشیم، زیرا قرآن و عترت از هم جدا نیستند.

معظم له به شواهد تاریخی کتابت قرآن توسط امیرمؤمنان علی علیه السلام اشاره کرده و تأکید کردند: این مصحف شریف که کتابت آن مربوط به قرن اول است، سند روشنی است بر وضع کتابت قرآن در قرون اولیه، و مهم این است که ثابت نماییم قرآن موجود در میان مسلمانان، همان قرآنی است که در قرن اول بوده است.

ایشان ضمن قدردانی از آستان قدس رضوی به خصوص حجت الاسلام والمسلمین مروی و همچنین زحمات ارزشمند افرادی که در احیا و انتشار این مصحف شریف گام برداشته اند به ویژه حجتالاسلام والمسلمین شهرستانی، افزودند: متخصصان و اهالی ذوق به عظمت کاری که انجام شده، آگاهند، اما نسبت به آحاد مردم، باید اطلاع رسانی صورت گیرد.

در ابتدای این دیدار، دکتر کریمی نیا گزارشی از روند تحقیق و انتشار مصحف مشهد رضوی، محضر معظم له ارائه گردید.

شایان ذکر است «مصحف مشهد رضوی» کاملترین مجموعه دستنویس قرآن به خط حجازی از سدۀ نخست هجری است که در اواخر قرن پنجم به حرم امام رضا علیه السلام وقف میگردد و هماکنون درکتابخانه آستان قدس رضوی مشهد نگهداری می شود. این اثر با اجازه و همکاری کتابخانه آستان قدس رضوی، پس از هفت سال پژوهش و آمادهسازی فنی همراه با مقدمهای مشروح به عربی و انگلیسی منتشر شده است که در روز پنجشنبه ٢٥ آبان ١٤٠٢ با حضور جمع کثیری از اساتید و محققان حوزه و دانشگاه رسماً در کتابخانه آستان قدس رضوی رونمایی و به جامعۀ علمی عرضه گردید.

معیشت فرهنگیان در اولویت قرار گیرد / لزوم شناسایی و حمایت از نخبگان کشور

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دکتر رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش با اشاره به طرح رتبه بندی فرهنگیان فرمودند: مسألۀ معیشت فرهنگیان باید در اولویت قرار گیرد، هرچند وضعیت کشور از نظر درآمدی مناسب نیست، اما بودجۀ آموزش و پرورش باید بر دیگر ارگان ها مقدم باشد. برخی از معلمان عزیز هم از عدم پرداخت به موقع حقوقشان گلایه مند هستند که باید به آن توجه نمود.

ایشان اصلاح جامعه را مشروط به اصلاح مدارس دانسته و فرمودند: اگر بخواهیم جامعه اصلاح گردد، باید از مدارس آغاز کنیم.

معظم له با بیان خاطره ای از شهید بهشتی در تأسیس مدرسۀ دین و دانش قم افزودند: آیت الله بهشتی معتقد بود که اگر بخواهیم تحولی در کشور ایجاد کنیم، باید بر روی دانش آموزان سرمایه گذاری نماییم؛ به همین دلیل مدرسه دین و دانش قم را تأسیس کرد و از من هم درخواست کرد که به عنوان معلم در آن تدریس کنم. با این ابتکار ایشان افراد موفقی از آن مدرسه به جامعه معرفی شدند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه به تدوین محتوای کتب درسی اشاره کرده و افزودند: محتوای کتاب های درسی نقش بسزایی در شکل گیری اندیشه و رفتار دانش آموزان دارد. باید مراقب بود که افراد نفوذی نتوانند افکار و عقایدشان را در کتاب های درسی وارد کنند. البته نفوذ دشمنان گاهی به صورت بسیار نرم و آهسته است که لازم است برای مقابلۀ با آن، برنامه ریزی دقیق و منسجمی صورت پذیرد.

معظم له با اشاره به اینکه سرمایه انسانی در هر جامعه ای مهم و نقش آفرین است، افزودند: نظام آموزشی وظیفه دارد تا نخبگان علمی کشور که در شهرها و روستاهای دورافتاده است را شناسایی کرده و وسایل تحصیل و پرورش علمی آنها را بیش از پیش فراهم کند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه فرمودند: در دوران تاریک قرون وسطا، کشیشان مسیحی بسیاری از دانشمندان علوم طبیعی را به دلیل مخالفت با کلیسا مجبور به توبه می کردند و یا از دم تیغ می گذراندند، اما در مدارس دینی ما در کنار دروس حوزوی، دروس علوم طبیعی مانند پزشکی، نجوم، ریاضیات و دیگر علوم تدریس می شد و دانشمندانی همچون شیخ بهایی که فقیهی جامع الشرایط بود، در علم نجوم و ریاضی نیز سرآمد روزگار خود می گردد.

معظم له مهارت آموزی را مسأله ای مهم خوانده و تأکید کردند: هر سال هزاران نفر از دانشگاه ها فارغ التحصیل می شوند در حالی که با هیچ مهارت و فنی آشنا نیستند. باید در کنار دروس تئوری در مدارس و دانشگاه ها، مهارت های مناسب نیز آموزش داده شود تا پس از ورود به جامعه، فرد فعال و مؤثری برای اجتماع باشند.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پایان این دیدار، آموزش و پرورش را عبادتی مهم برشمرده و برای توفیق دست اندرکاران نظام آموزشی کشور دعا کردند.

دیدار حجت الاسلام والمسلمین مروی تولیت آستان قدس رضوی

دیدار حجت الاسلام والمسلمین مروی با آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله دیدار کردند

حجت الاسلام والمسلمین مروی تولیت آستان قدس رضوی با حضور در بیت حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با ایشان دیدار و گفتگو کردند.

در این دیدار دربارۀ حوزه های علمیه مشهد، لزوم توجه به مناطق حاشیه ای شهر، مجموعۀ ثامن الحجج(ع) و خدمات و فعالیت های تولیت آستان قدس صحبت و گفتگو شد.

گزارش تصویری

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

تولیت مسجد مقدس جمکران

رئیس جمعیت هلال احمر کشور

اهدای مصحف مشهد رضوی

دیدار وزیر آموزش و پرورش

یادداشت

١
شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها در جمع زنان مهاجر و انصار
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه

داستان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یکى از غم انگیزترین و پرغوغاترین وقایع اهل بیت علیهم السلام و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است، که آمیخته با نکات تأمل برنگیز است، و دریچه اى است براى حل قسمتى از معماهاى مهم تاریخ صدر اسلام.

در این میان آخرین سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها در جمع زنان مهاجر و انصار و حوادث گوناگونى که در رابطه با آن در دوران هاى بعد واقع شد از دردناک ترین و غم انگیزترین و عبرت انگیزترین فرازهاى تاریخ صدر اسلام است که شایسته است شرح و تبیین آن بیش از پیش مورد اهتمام قرار گیرد.

خطبة جانسوز حضرت زهرا در برابر زنان مدینه در یک نگاه

بانوى اسلام این خطبه را در در برابر زنان مهاجر و انصار و در بستر بیمارى و درون خانه بیان کرد، همان بیمارى که هرگز از آن برنخاست، و جان پاک خود را به جان آفرین تسلیم نمود.

 لحن خطبه به خوبى نشان مى دهد که از روحى بلند، سرشار از علم و دانش، مملو از محبت به خدا و ایمان، و لبریز از درد و رنج، سرچشمه گرفته، و خطبه آهنگى رسا و کوبنده و گیرا و قاطع و شجاعانه دارد، و البته کوبنده تر و دردناک تر و غم انگیزتر از خطبه فدکیه.

رنج نامه حضرت زهرا سلام الله علیها

این خطبه که از دل پر درد دختر گرامى پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم برخاسته در حقیقت رنجنامه اوست.رنجى جانکاه که تا اعماق استخوانش نفوذ کرده و تمام وجودش را در شعله هاى سوزان خود فرو برده است، به همین دلیل کلامش در این خطبه رنگ آتش به خود گرفته چرا که از قلب آتشین برخاسته، و خون رنگ شده چرا که از دلیل او سرچشمه گرفته است.

دفاع از ولایت در بستر بیماری

از عجایب و شگفتى هاى این خطبه آن است که بانوى اسلام علیها السلام بعد از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و قبل از شهادت مورد ستم هاى زیادى واقع شد، ستم هایى که بیمارى جانکاه او از آن ریشه مى گرفت، و با این که سؤال زنان مدینه به هنگام عیادت آن بانو مخصوصا از وضع حال و بیمارى او بود، و قاعدتا باید چیزى از دردهاى خود بگوید، بلکه هر چه مى گوید از آن بگوید، با این حال حتى یک کلمه از حال خودش سخن نگفت، و محور تمام سخنان او مسأله غصب خلافت و مظلومیت على علیه السلام و خطرات آینده این انحراف بزرگ براى امت اسلامى بود.

عجبا که او هیچ از درد خویش سخن نگفت، و هر چه گفت از درد همسرش على علیه السلام گفت، و از مشکلات جهان اسلام.

آرى روح بزرگ زهرا علیها السلام برتر از آن است که از خودش و دردهایش هر چند بزرگ بود سخن بگوید، و بلندپروازتر از آن است که حتى تا این حد صعود کند، او فقط از امام و همسر محبوبش على علیه السلام و دردهاى او سخن گفت.

آن حضرت همیشه و در واپسین لحظه عمر کوتاه و پر درد و رنجش بالخصوص همچون شمعى مى سوخت تا اطراف خود را روشن سازد و گمراهان را نجات دهد و مدافع حق و عدالت باشد.

 در خطبه زنان مهاجر و انصار سخنان او فقط بر محور خلافت و امامت دور مى زند، با آن که بانوى اسلام مظالم زیادى بر او رفته بود و مناسب بود دادخواهى کند، ولى نه دادخواهى کرد و نه لب به شکایت گشود، هر چه گفت از على علیه السلام گفت، از خلافت و از مصالح مسلمین گفت.

حضرت زهرا سلام الله علیها و مقام رضا

یکى از مقامات عالى اولیاى خدا مقام «تسلیم مطلق» است، یعنى سالک الى الله و رهرو راه حق به جایى مى رسد که خویشتن خویش را فراموش مى کند، جز خدا را در نظر ندارد.

جز به فرمان او گوش به سخن دیگرى نمى دهد.جز رضاى او نمى طلبد.و جز به خواست و اراده او نمى اندیشد.

مرحله اول اسلام است و سپس ایمان و بعد رضا و بعد تسلیم مطلق، چنانکه قرآن کریم مى گوید: «قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما یدخل الایمان فى قلوبکم؛ عرب هاى بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم، بگو: شما ایمان نیاورده اید ولى بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است».

و نیز مى فرماید: « فلا وربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى أنفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما؛ به پروردگارت سوگند آنها مؤمن نخواهند بودمگراین که در اختلافات خود تو را به داورى طلبند، وسپس از داورى تو در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملا تسلیم باشند».

و سرانجام مى گوید: «إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء ولا شکورا؛ ما فقط شما را بخاطر خدا اطعام مى کنیم وهیچ پاداشى و سپاسى از شما نمى خواهیم».

مقام ایمان و رضا و تسلیم ایجاب مى کند که تمامى آلام و دردها و غم هاى جانسوز خود را به دست فراموشى بسپارد و تنها از رضاى خدا، از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، از ولى او، و از آینده اسلام و مسلمین سخن بگوید همانگونه که فاطمه سلام الله علیها اینگونه عمل نمود.

اسناد و منابع مکتوب خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها در جمع زنان انصار

گفتنی است این خطبه در منابع مختلفى نقل شده است، هم در کتب عامه و هم در کتب خاصه، و از جمله هفت منبع زیر قابل توجه است:

١. مرحوم شیخ طبرسى رضوان الله علیه آن را در «احتجاج» ذکر کرده است.،

٢. على بن عیسى اربلى در کتاب معروف «کشف الغمه» از کتاب «صحیفه» آن را نقل مى کند.،

٣. مرحوم علامه مجلسى در «بحارالانوار» این خطبه را با اسناد متعددى ذکر کرده است.،

٤. این خطبه در کتاب «معانى الاخبار» از مرحوم صدوق با سندى که در ذیل آمده از عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نقل شده است.،

٥. و باز در همان کتاب با سندى دیگر از امام على بن ابى طالب علیه السلام نقل شده است.،

٦. مرحوم شیخ طوسى نیز آن را در «امالى» آورده است.

٧. ابن ابى الحدید عالم معروف سنى معتزلى نیز آن را در کتاب معروف خود «شرح نهج البلاغه» با سندى که ذیلا آمده است، نقل مى کند.،

به هر حال این خطبه با اسناد متعددى نقل شده، و تفاوت هایى در متون آن دیده مى شود، و نظر به این که متنى که در «احتجاج» از سوید بن غفله نقل شده است کامل تر به نظر مى رسد، علامه بزرگوار مجلسى نیز آن را ذکر کرده است، ما نیز همان را برگزیدیم.

و بدین ترتیب خطبه مزبور از خطبه هایى است که در کتب متعدد و با اسناد متظافرى نقل شده است و لذا از اهمیت ویژه اى برخوردار است.

ولایتمداری؛ سختترین و مهمترین آزمون الهی

همیشه در طول زندگى انسان ساعات و روزهاى حساسى پیش مى آید که دوران امتحان و آزمون اوست، البته امتحان الهى براى شکوفا ساختن استعدادها و پرورش روحیات و تحکیم مقاومت و پایمردى است و نیز براى روشن شدن باطن هر کس براى خود او، زیرا که گاهى انسان در شناخت خود دچار اشتباه مى شود؛ نه همچون امتحان بشرى که براى کشف مجهولات و آگاهى آزمایش کننده بر باطن و نهاد افراد، صورت مى گیرد.

لذا هنگامى که فاطمه علیها السلام در بستر بیماری در مواجهه با زنان مهاجر و انصار که به عنوان عیادت خدمتش حاضر شدند، و عرض کردند: چگونه صبح کردى از بیماریت؟ (و حال تو چه گونه است) اى دختر رسول خدا؟ همین مسأله را گوشزد کرده و می فرماید: به خدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمرم، و از آنها بیزارم.

آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم. چقدر زشت است شکسته شدن شمشیرها (و سکوت در برابر غاصبان) و بازى کردن بعد از جد (و به شوخى گرفتن سرنوشت اسلام و مسلمین) و کوبیدن بر سنگ (و کار بى حاصل کردن) و شکافته شدن نیزه ها (و تسلیم در برابر دشمن) و فساد عقیده، و گمراهى افکار، و لغزش اراده ها و «چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد، نتیجه آن، خشم خداوند بود، و در عذاب (الهى) جاودانه خواهد ماند». و چون چنین دیدم مسئولیت آن را به گردنشان افکندم، و بار سنگین گناه آن را بر دوششان، و ره آورد هجومش را بر عهده آنها نهادم».

آن حضرت ضمن اظهار تنفر و انزجار شدید از گروهى از مردان فرصت طلب و نان به نرخ روز خور، از مهاجرین و انصار بخاطر سکوتشان نه فقط سکوت که هماهنگى شان با جریانات انحرافى بعد از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به آنها هشدار مى دهد که مواظب این آزمون بزرگ الهى باشند.

خشم فاطمه سلام الله علیها بر یاران سقیفه

در این فراز از خطبه ، آن حضرت مجاهدت هاى بى نظیر آنها را در عصر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم یادآورى کرده، و سپس آنان را به شمشیرهاى شکسته اى تشبیه مى کند که قدرت و کارآیى خود را در برابر دشمن از دست داده است، نیزه هاى شکسته و شکافته اى که توانایى بر چیزى ندارد.

دختر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم از این که مبانى اسلام را به شوخى گرفته، و بازیچه هوس هاى خود قرار داده اند آنها را سخت نکوهش مى کند.

و از این که اراده هاى آهنین آنها به سستى گراییده، و قدرت بر تصمیم گیرى را در برابر جریانات انحرافى از دست داده اند، مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهد.

او در پایان این بخش به همه آنها هشدار مى دهد که مسئولیت غصب خلافت بر دوش آنان براى همیشه سنگینى خواهد کرد، و این داغ ننگ بر پیشانى آنها مى ماند که سکوت کردند و این حادثه دردناک در تاریخ اسلام با کمال تأسف رخ داد.

آرى، بسیارى از آنها از این امتحان بزرگ پیروز بیرون نیامدند و رو سفید نشدند و چه خوش بود که «محک هاى تجربه» به میان آید تا آنها که «غش» دارند، سیه روى شوند، و چه خوب است که کوره هاى داغ امتحان بر پا شود تا «سیاه سیم و زر اندود» باطن خود راآشکار سازد و حساب آن در نظر خلق از طلاى ناب جدا گردد.

واکنش فاطمه سلام الله علیها به منطق قبیله ای سقیفه

در یک جامعه سالم و الهى همه امتیازات خصوصا تقسیم پست ها بر محور ارزش ها و معیارهاى خدایى دور مى زند. زد و بندهاى سیاسى، گروه بندى ها و فرصت طلبى ها، تعصب هاى قومى و قبیله اى، و بالاخره معاملات پشت پرده سوداگران بازار سیاست، در تصدى این پست ها راهى ندارد.

بانوى اسلام علیها السلام در این بخش از خطبه ، زنان مدینه را مخاطب ساخته و مى گوید: چرا؟ و به کدام مجوز مردان شما محور خلافت را از آنچه پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در بیانات صریح و سخنان روشن خود بیان کرده بود منحرف ساختند؟ مگر ابوالحسن على بن ابى طالب علیه السلام چه عیبى داشت؟ و فاقد کدام یک از کمالات لازم، اعم از روحى و جسمانى بود؟

آرى عیب این بود که شمشیر برنده اش خواب را از چشمان دشمنان اسلام ربوده، قدرت بى نظیرش در میدان جنگ، و بى اعتناییش نسبت به مرگ در صحنه پیکار، او را به صورت دژى تسخیرناپذیر در برابر دشمنان اسلام درآورده بود.

ایراد او این بود که فقط به خدا متوجه بود؛ رضاى او، رضاى خدا؛ خشم او و غضب او تنها براى خدا بود.

در واقع بانوى اسلام علیها السلام این حقیقت را به آنها یادآورى مى کند که ارزش ها در محیط اسلام بعد از پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم دگرگون شده، و این گروه از مهاجران و انصار به خاطر انحراف مزاج روحشان از سلامت لازم، شهد شیرین ارزش هاى واقعى اسلام در ذائقه جانشان همچون حنظل تلخ و بد طعم شده است، و امتیازاتى که مهم ترین شرایط یک رهبر قدرتمند و قاطع الهى را تشکیل مى دهد، براى او عیب مى شمرند.

هشدار حضرت زهرا سلام الله علیها به عاملان کودتای سقیفه و غاصبان ولایت

یکى از شرایط رهبران الهى، دلسوزى و خیرخواهى براى امت است، آیا کسى را دلسوزتر از على علیه السلام می توان سراغ گرفت که همتش سیر کردن گرسنگان و سیراب کردن تشنه کامان باشد، حال آنکه درد و رنج هاى مردم او را رنج مى داد، و غم و اندوه آنان قلبش را مى فشرد.

شرط دیگر مسأله خلافت و امامت، زهد و بى اعتنایى به مال و مقام و زندگى مادى است، چرا که اگر پیشواى جامعه، دلبسته و دلباخته دنیا باشد از همین طریق مى توان در او نفوذ کرد، و او را از راه حق منحرف ساخت.

آیا در میان تمام امت اسلامى کسى در زهد و وارستگى به پایه على علیه السلام مى رسید؟ کسى که هرگز زرى نیندوخت، خانه اى مجلل براى خود نساخت، لباسش ساده همچون لباس غلامش بود، و غذایش با فقیرترین مردم برابرى مى کرد.

اگر معیار خلافت، قدرت روحى و جسمى، خلوص نیت و زهد و پارسایى و عصمت، دلسوزى و مهربانى براى امت است، چه کسى بهتر از امیرالمؤمنین علیه السلام واجد این شرایط بود؟ و اگر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم على علیه السلام را به جانشینى خود نصب کرد و بارها و بارها این معنا را در قالب عبارت هاى مختلف ریخت و بیان فرمود، و او را از همه لایق تر براى این مقام شمرد، به این دلیل بود که خدا او را از همه لایق تر شمرد.

لذا حضرت زهرا سلام الله علیها در ادامه سخنانش به عاملان کودتای سقیفه و غاصبان ولایت گوشزد مى کند که با کنار گذاردن على علیه السلام چه نعمت بزرگ و موهبت عظیمى را از دست دادند، زیرا على علیه السلامآگاه ترین مردم به حلال و حرام الهى و آیات قرآنى است.

او حق و باطل را بهتر از هر کس مى شناسد و از هم جدا مى سازد. اگر زمام حکومت به دست او سپرده مى شد، هرگز اجازه نمى داد به این سرعت باز ماندگان دوران شرک یعنی خاندان ابوسفیان بزرگ ترین دشمن اسلام، و سرسخت ترین مخالف قرآن در حکومت اسلامى طمع کنند، و آن را به دستگاه خودکامه اى مبدل سازد که بدتر و بى رحم تر از حکومت کسرى و قیاصره و فراعنه، باشد.

اگر زمام اختیاراتشان در کف با کفایت على علیه السلام بود آنها را بر مرکب راهوار حق مى نشاند، و با نرمى و ملایمت و محبت و مدارا بسوى سرچشمه آب حیات رهنمون مى گشت، و سپس آنان را از آن چشمه جوشان و زلال و گوارا سیراب مى نمود، و حیات جاویدان مى بخشید.

بانوى اسلام علیها السلام در پایان همین بخش به آنها هشدار مى دهد که گمان نکنند این سستى و کوتاهى، و ترک حمایت از لایق ترین فرد امت براى خلافت، ارزان تمام خواهد شد. باید در انتظار پیامدهاى دردناک آن باشند و نتیجه تلخ آن را بچشند، آنها تصور نکنند که از چنگال عذاب الهى در همین دنیا نیز مى توانند فرار کنند، نه، هرگز.

آرى، سرانجام آنچه را کاشته اند درو خواهند کرد، و در چنگال حکومت هاى خودکامه و بى رحم و ستمگر و جبار و فاسد و مفسد همچون حکومت هاى بنى امیه و بنى عباس گرفتار خواهند شد، روزى که راه فرارى در پیش و پس نداشته باشند و عذاب آخرت آنها نیز ناگفته پیداست.

سقیفه؛ ارمغان تغییر ارزش ها در سایۀ ترجیح «مرجوح» بر «راجح»

هیچ انسانى در مقدم داشتن چیزى که واجد مزایاى فراوانى است بر چیزى که فاقد آنهاست، تردید به خود راه نمى دهد.لذا هیچ کس نمى تواند ترجیح «مرجوح» بر «راجح» را بپذیرد.

آیا کسى را شنیده اید که به هنگام انتخاب یک معلم، شاگرد را بر استاد ترجیح دهد؟ یا به هنگام درمان بیمارى، یک طبیب عادى و کم تجربه را به طبیبى بزرگ و پرسابقه و با تجربه مقدم بشمرد؟ (بى آن که امتیاز دیگرى در کار باشد)، اگر به هنگام انتخاب فرمانده، افراد با تجربه و مدیر و مدبر را رها کرده به سراغ تازه کاران بى تجربه برویم، همه در عقل ما تردید مى کنند.

حتى آنها که ترجیح «مرجوح» را بر «راجح» به زبان قبیح نمى شمرند، هرگز در عمل از این اصل اساسى تخطى نخواهند کرد و دائما به سراغ ترجیح برتر مى روند.

بنابراین، قانون «ترجیح بهتر» یک قانون عقلى است که همه در تمام سطوح آن را عملا پذیرا هستند و از آن تخطى نمى کنند، ولى مشکل این جاست که گاه وضع جامعه چنان دگرگون مى شود که نه فقط پاى ارزش هاى کاذب به میان مى آید، بلکه ضد ارزش ها جانشین ارزش ها مى شود، و انسان هاى ظاهرا عاقل، ممتازها را رها کرده به سراغ غیر آنها مى روند.

آرى منافع زودگذر مادى گاه چنان چشم و گوش انسان را کور و کر مى کنند که منافع واقعى خود را به فراموشى مى سپرد و در این جا دست به کارى مى زند که به راستى ترجیح عقب افتاده بر پیشرو است.

بانوى رشید اسلام دختر گرامى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در این فراز سوم از خطبه غرا و جانسوزش روى این مسأله تکیه کرده مى گوید:اى گروه مهاجران و انصار! چرا کسى را که پیشگام در اسلام بود، و قبل از تمام مردان دست بیعت به پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم داد، رها کرده، به دنبال کسانى مى روید که هرگز این افتخار بزرگ نصیبشان نشده بلکه مدت ها بعد از طلوع آفتاب جهان تاب اسلام نیز در برابر بت سجده مى کردند؟

چرا کسى که «در» شهر علم پیامبر (باب مدینة علم النبى صلّى الله علیه وآله وسلّم) و به مقتضاى سخن معروف پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم «اقضاکم على» توانایى او بر داورى از همه بیشتر و بهتر بود، کنار گذاشته، و به سراغ کسانى رفتید که هرگز واجد چنین علم و دانشى نبودند؟

شما با این کار خود قانون مسلم «ترجیح راجح بر مرجوح» را شکستید، و حکم قرآن را در این باره (که در آیه فوق منعکس است) به دست فراموشى سپردید.،

بانوى اسلام علیها السلام از این مطلب سخت تعجب مى کند، و دنیا را «جهان عجایب» مى شمرد که هر روز از عمر انسان مى گذرد مطلب تازه اى به او نشان مى دهد.

او سؤال مى کند که این گروه به ظاهر عاقل و فهمیده براى تغییر محور خلافت، و انتخاب دیگران به جاى على علیه السلام به کدام دلیل استناد جستند؟ و از کدامین مدرک کمک گرفتند؟ و چگونه آنها امتیازات روشنى را که در على علیه السلام بود، نادیده گرفتند و مرجوحان را بر او مقدم شمردند؟

و در پایان همین بخش از این آیه قرآن که اشاره زنده اى به سرنوشت آنهاست، کمک مى گیرد و مى فرماید: «لبئس المولى ولبئس العشیر» و «بئس للظالمین بدلا»؛ «چه بد مولا و یاورى، و چه بد مونس و معاشرى» و «چه جایگزینى بدى است براى ستمکاران».

پیش بینی دقیق و عالمانه حضرت زهرا سلام الله علیها از فتنه

بسیارى از مردم فکر مى کنند اگر واقعیت ها را فراموش کنند واقعیت ها نیز آنها را فراموش خواهد کرد، و دامانشان را نخواهد گرفت.

چنین مى پندارند مى توان تخم بد کاشت و حاصل خوب برداشت، حال آنکه چیزى نمى گذرد که این پندارها همچون ساختمان فرسوده موریانه خورده اى فرو مى ریزد، ویا همچون حباب هایى بر سطح آب محو مى شود، و یا مانند خواب و خیالى با بیدار شدن پایان مى گیرد و چهره عبوس واقعیت هاى شوم که ثمره اعمال نادرست خود انسان است ظاهر مى شود، و طعم تلخ پیامدهایى را که محصول اعمال نسنجیده و خام است، خواهد چشید.

آرى، این حکم قانون هستى است که با قدرت هر چه تمام تر بر سراسر تاریخ بشر حکومت کرده و مى کند که خطاکاران را از نتایج اعمالشان با خبر مى سازد. شهد زندگى را در کامشان شرنگ و رؤیاهاى شیرین را به کابوسى وحشتناک مبدل مى سازد.

بانوى اسلام علیها السلام در چهارمین فراز از خطبه اش بر همین معنا تکیه مى کند و به آنها گوشزد مى فرماید که: شتر خلافت بعد از انحراف از مسیر، بزودى باردار مى شود و نوزاد عجیب الخلقه خود را بر زمین مى نهد، آن گاه به جاى آن که شیر گوارا و لبن سائغ آن را بنوشید، کاسه هاى مملو از خون تازه به شما تحویل خواهد داد، و جام دل شما را مملو از این خون مى سازد! و به جاى شیر شیرین، زهر جانگداز در کامتان فرو خواهد ریخت.

یعنى کم کم نوبت به ستمگران تاریخ و فرزندان و نواده هاى «ابوسفیان» و «حجاج ها» و «ابن اشعث ها» و بدتر از آنها مى رسد که شمشیرهاى برنده را بر گردن شما و فرزندانتان مى نهند، و خرمن زندگى شما را با داس مرگبار خود درو مى کنند.

نه فقط اموالتان را به غارت و زنانتان را به اسارت مى برند، که با قتل عام هاى پى در پى صفحه زمین را از خونتان رنگین مى سازند و حتى در درون مسجد پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم، آرى در درون مسجد پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم دومین حرم امن خدا، آن قدر از شما و فرزندانتان مى کشند که صحن مسجد مالامال از خون مى شود، حتى حرمت خانه خدا را نگه نمى دارند و آن را با منجنیق سنگباران کرده و در درون یا بیرون آن شما را از دم تیغ مى گذرانند!

شما گمان کردید اگر با عذرهاى واهى دست از یارى حق و دفاع از جانشین پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم برداشتید به آسانى از مجازات الهى در امان مى مانید، و از عواقب سوء اعمالتان مى گریزید، زهى تصور باطل، زهى خیال محال!

و امروز ... آرى امروز که ما به گذشته تاریخ مى نگریم واقعیت سخنان پر محتواى بانوى بزرگ اسلام علیها السلام را روشن تر از همیشه مى یابیم که انحراف خلافت از محور اصلى چه عواقب دردناکى براى مسلمین به بار آورد؟ و چگونه جان و مال و نوامیس آنها، و از آن افزونتر قوانین و احکام و مقدسات اسلام بازیچه دست بازماندگان احزاب جاهلى شد!

عمال بنى امیه نه بر صغیر رحم کردند و نه بر کبیر؛ نه پاس حرم رسول الله صلّى الله علیه وآله وسلّم را داشتند و نه احترام خانه خدا را؛ نه براى مهاجران ارزشى قائل بودند و نه براى انصار.

وضع زندان هاى امویان و شکنجه هاى عجیبى که نسبت به زندانیان خود روا مى داشتند که نه تنها تاریخ اسلام که تاریخ بشریت را لکه دار و سیاه کرده است گواه زنده گفتار بانوى اسلام علیها السلام است.

آرى، حوادث آینده به خوبى در آیینه تابناک قلب بانوى اسلام علیها السلام منعکس بود، و همان گونه که به روشنى در این خطبه خبر داد، بزودى سلطه گران متجاوز و بى رحم با شمشیرهاى آخته و بران بر مردم هجوم آوردند و حکومت هاى خودکامه استبدادگر جان و مال و ناموس و دینشان را بر باد دادند.

هرج و مرج سایه شوم و سنگین خود را بر جامعه اسلامى افکند و مسلمانان تلخى آن همه سستى و تقصیر در حمایت از حق را چشیدند.و این است سزاى آن کس که حق را رها کند و به دنبال باطل رود.

عذر بدتر از گناه!

از همه زشت تر و دردناک تر پاسخى است که گروهى از مهاجران و انصار بعد از شنیدن پیام بانوى اسلام فاطمه زهرا علیها السلام در حضورش مطرح کردند که همچون خنجرى بر قلب پاکش فرو نشست و خوانه ابش در کلماتش پاشید.

آنها با شنیدن محتواى این خطبه سخت تکان خوردند، و احساس شرمسارى کردند، و شاید از مجازات هاى الهى در دنیا و آخرت بیمناک شدند، و همین امر آنها را بر این داشت که اجازه شرفیابى گرفته و به محضر دختر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بشتابند و جوابى خدمتش عرض کنند که محتوایش این بود:

چرا ابوالحسن على بن ابى طالب علیه السلام قبل از آن که دیگران پیشنهاد بیعت کنند ما را به سوى خود فرا نخواند تا دست بیعت در دست او بگذاریم، مقدمش را گرامى داشته، و از حکومتش پاسدارى کنیم؟ در اطاعتش بکوشیم، و فرمانش را از جان و دل پذیرا شویم، و با وجود او ما هیچ کس را مقدم نمى داشتیم! چرا که او را از همه لایق تر براى این امر مهم، و از همه نزدیک تر به رسول الله صلّى الله علیه وآله وسلّم و مکتب و فکر او مى دانیم.

ولى افسوس که حالا کار از کار گذشته! و ما دست دیگران را به منظور بیعت فشرده ایم، و طوق طاعتشان را بر گردن نهاده ایم و چون پیمان خود را در این زمینه محکم کرده ایم راه بازگشت به روى ما بسته است!

اما اى کاش آنها این عذر بدتر از گناه را در محضر بانوى اسلام علیها السلام مطرح نمى کردند، پاسخى زشت و ننگین، و عذرى رسوا و دروغین، سخنى که قلب پاک او را سخت آزرده ساخت، و روح دردمندش را دردمندتر کرد.

اى کاش لااقل با صراحت به گناه خود اعتراف مى کردند، و قول بازگشت در فرصت مناسب را به او مى دادند و از این زشت گویى و عذرهاى واهى چشم مى پوشیدند، زیرا:

اولاً: آنها بارها از شخص پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم شنیده بودند که وصى و جانشین او کسى جز على علیه السلام نیست و این مسأله نیازى به بیعت نداشت.

ثانیاً: به فرض این که نیازى به بیعت بود، مگر در غدیر خم پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم از همه آنها بیعت نگرفت، داستان غدیر خم چیزى نبود که بر کسى مخفى باشد، مطلبى بود که خود آنها در فاصله نزدیکى آن را دیده یا شنیده بودند و از آن خبر داشتند.

ثالثاً: به فرض که پیام پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را نشنیده و در غدیر خم حضور نداشتند، آیا برترى على علیه السلام بر دیگران بر کسى مخفى و پوشیده بود؟!

رابعاً: به فرض که على علیه السلام مى بایست پیشنهاد بیعت به عنوان خلافت به مردم کند، آیا سزاوار است بدن پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم روى زمین بماند و کسى اقدام به خاکسپارى این جسم مطهر نکند و نخست دعواى خلافت مطرح گردد.

این چه توطئه اى بود که گروهى مراسم دفن آن حضرت را رها کرده و عجولانه به دنبال نصب خلیفه رفتند؟ چرا؟

خامساً: اگر از همه اینها چشم بپوشیم هر گاه کسى فرضاً رهبرى براى خود انتخاب کند و بعد بفهمد در این انتخاب گرفتار اشتباه شده است، و راهى را که مى روند نه به ترکستان که به سوى پرتگاه است، آیا باید به راه خود ادامه دهد، و در پرتگاه سقوط کند، چون بیعت با دیگرى کرده، و قول وفادارى به دیگرى داده است؟! کدام منطق و قانون و کدام عقل چنین داورى مى کند؟

سخن آخر: (خطبۀ فاطمیه؛ الگویی برای همه زمانها و درسی برای همۀ اعصار است)

در پایان ذکر این نکته ضرورى به نظر مى رسدکه حضرت فاطمه علیها السلام در این خطبه طولانى حتى یک جمله از خود سخن بر زبان نراند. او نگران شخص خود نبود، او نگران امت اسلامى بود که چه آینده شوم و دردناکى در پیش داشت.

و این بهترین نشانه عظمت فاطمه علیها السلام و مقام فداکارى و ایثار آن بانوى زنان جهان است. این درسى است بزرگ براى همه انسان هاى آزاده و با هدف و همه ایثارگران و فداکاران تاریخ بشر.

لذا این خطبه گرچه در مقطع خاصى ایراد شده و ناظر به مسأله ولایت على علیه السلام مى باشد، ولى درسى است براى همه مسلمان ها در تمام قرون و اعصار، که در مسائل مربوط به حکومت اسلامى سستى و بى تفاوتى نشان ندهند و از در سازشکارى با افراد نااهل در نیایند، با این مسأله، سطحى برخورد نکنند، و در انتخاب افراد براى پست هاى حساس ترجیح «مرجوح» بر «راجح» ندهند، و اگر چنین کنند باید در انتظار نتیجه شوم اعمالشان باشند، و بدانند که عواقب دردناک حکومت هاى ناصالح و خودکامه و طاغوت ها را با تمام وجود خود لمس مى کنند سپس بر کوتاهى و تقصیر خود اشک حسرت مى ریزند. اشکى که ثمرى جز اندوه و حسرت و رسوایى ندارد.

یادداشت

٢
اسرار شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظلّه

مطابق روایت مشهور امروز مصادف است با شهادت بانوی اسلام سیده نساءالعالیمن من الاولین و الآخرین، لذا در هر کوی و برزن در هر نقطه ای که دوستان فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند مجالس یادبود و سوگواری برپا شده است.هر سال این مجالس دامنه دار تر از گذشته تکرار می شود لیکن ایام شهادت حضرت زهرا(س) در سال های اخیر با سال های گذشته قابل مقایسه نیست در این میان همگان باید به آثار و پیام های شهادت آن بانوی بزرگ اسلام اهتمام ویژه نمایند.

حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها؛ شهیده عقلانیت اسلامی؛ قیام علیه آئین های جاهلی

بی تردید عقلانیت اسلامی؛ بزرگترین گفتمان در اسلام است، لذا هیچ حکمی بدون دلیل و فلسفه نیست و عقل حاکم است، لیکن عده ای در برخی مذاهب اسلامی معتقدند عقل حجیت ندارد و احکام بدون فلسفه و دلیل است لذا این جماعت اساس اسلام را در هم ریخته و عقلانیت را از اسلام دور کردند.

حال آنکه قرآن کتاب عقلانی است و مخاطب ١٦آیه در قران کریم «اولوالالباب» یعنی صاحبان فکر و اندیشه است؛ حدود ٧٠ آیه نیز در قران کریم روی سخنش به متفکرین و صاحبان تفکر و عقلانیت است لذا در کلام وحی آمده است:«قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی‏ وَ فُرادی‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا؛ شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم ، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید ، سپس بیندیشید».

انّما کلمه حصر است و همه اصول و فروع اسلام در عقل و اندیشه جمع است؛ از آن جهت که خداوند متعال منظورى از آفرینش بشر جز سعادت و خوشبختى او نداشته است، و براى تأمین این مقصد، نیروى عقل از جمله آن مسائل به شمار می آید.

بنابراین احیاى تفکر و اندیشه، خمیر مایه تمام برنامه‏هاى اسلامى است؛ تا آنجا که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم از مخالفانش تنها همین موضوع را مطالبه می کرد لذا تمام خواسته پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در تفکر و اندیشه و تعقل خلاصه می شود زیرا اگر پاى عقل و خرد به میان آید حق از باطل به راحتى شناخته می شود و ریشه تمام نیکی ها و پیشرفت ها و موفقیت ها در تفکر و اندیشه صحیح است‏.

کار به جایى در اسلام رسید که گفتند بزرگترین عبادت در اسلام فکر و اندیشه است مخصوصاً در بیاناتى که از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم براى ما نقل شده و یا احادیث متعددی که از ائمه معصومین علیهم السلام در کتب معتبر دیده می شود که فرموده اند بزرگترین عبادت یک مسلمان زنده کردن فکر و بکار انداختن اندیشه در سراسر آفرینش است.

حال با این تفاسیر می توان به این مسأله پی برد که چرا حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه معروف فدکیه به سراغ بیان فلسفۀ احکام می رود؛ زیرا فاطمه سلام الله علیها که می دیدغصب فدک به عنوان تجاوز آشکار، توأم با نادیده گرفتن بسیارى از احکام اسلام در این رابطه، جامعه اسلامى را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و گرایش به برنامه هاى جاهلی می کند، و از سوى دیگر مقدمه اى است براى خانه نشین کردن امیرمؤمنان على (علیه السلام) و محاصره اقتصادى یاران جانباز على (علیه السلام)،لذا به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت و با تمام وجودش خواستار بازگشت این حق مغصوب شد، ولى نظام حاکم به بهانه حدیث مجعول «نحن معاشر الانبیاء لا نورث‏؛ ما پیامبران ارثى از خود نمى ‏گذاریم!» از اداى این حق سر باز می زد.

لذا در بخش چهارم خطبۀ فدکیه، بانوى اسلام سلام الله علیها ضمن معرفى خویش، خدمات پدرش رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم را به این امت بازگو می کند، و در این‏جا بانوى اسلام سلام الله علیها دست آنها را گرفته و به گذشته نزدیک جاهلی خود، براى یک دیدار عبرت‏انگیز، و مقایسه با وضعشان بعد از اسلام، و گرفتن درس از این دگرگونى، رهنمون می شود.

این عالمه بزرگوار چنان با حربه استدلال بر حریف هجوم می آورد که راه گریزى براى او باقى نمی گذارد.لذا می فرماید: اگر عذر شما آن حدیث مجعول است که می گوید: «ما پیامبران ارثى نمی گذاریم»! پاسخ آن را از آیات قرآن براى شما گفتم؛ و اگر عذر شما ممنوع بودن ما از ارث است، بدانید اگر رسوبات‏ احکام‏ جاهلی در مغز شماست‏ که مى ‏گوید: «دختر سهمى از ارث ندارد» با طلوع آفتاب اسلام این موهومات و خرافات برچیده شده و راهى به سوى بازگشت به شب ظلمانى بعد از طلوع صبح وجود ندارد.

آری سخنان فاطمه سلام الله علیها در این بخش اوج بیشترى می گیرد و از هیجان و سوز شدیدترى برخوردار است، دلش از این می سوزد که بار دیگر احکام جاهلیت دارد زنده می شود چرا که در جاهلیت به دختران مطلقا ارث نمى ‏دادند، اسلام آمد و خط بطلان بر این معنا کشید، و همه بستگان مسلمان را در ارث شریک و سهیم دانست، بنابراین تنها مسأله فدک مطرح نیست، آنچه مطرح است در درجه اول خطر احیاى سنن جاهلیت و محو سنن اسلامى است و لذا در این بخش آنها را شدیدا ملامت می کند و آنها را زیر رگبار حملات خود قرار می دهد.

دختر گرامى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در این فراز از سخنانش به وضع رقت‏بار امت‏ها قبل از بعثت اشاره می کند که چگونه در ظلمت خرافات گرفتار بودند، مجوس‏ در برابر آتشکده‏ها تعظیم می کردند، و عرب در مقابل بتکده‏ ها، و هر کدام از ملت‏ هاى دیگر نیز به نوعى از انحراف و پراکندگى گرفتار بودند.

وجود چنین آموزه های ناب فاطمی را باید تبلور اوج عقلانیت در اسلام دانست لذا انتظار می رود ایام سوگواری فاطمه زهرا سلام الله علیها به نحو مستمر و مداوم به کلام آن حضرت آمیخته شود زیرا حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه و دیگر فرازهای تاریخی در آن برهه از زمان ، عقلانیت در اسلام را بیان می کند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ اولین شهیده دفاع از حریم ولایت و امامت

گفتنی است «ولایت‏» به معناى سرپرستى و صاحب اختیار بودن است که مرتبه بالاى آن براى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و امامان معصوم علیهم السلام از سوى خداوند ثابت گردیده و براى فقیه مرتبه اى از آن قابل اثبات است. چنانکه مرتبه نازله اى از آن براى پدر و جد نسبت به اولاد، ثابت می باشد.

«حکومت‏» نیز بخشى از ولایت‏ است و آن عبارت است از زمامدارى و سرپرستى در مورد نظم کشور اسلامى، شهرها و روستاها، حفظ مرزها و دفاع‏ در مقابل دشمن و در یک سخن، سرپرستى هر آن چه مربوط به نظام سیاسى و اقتصادى جامعه و مصالح عامه آنان است که با مشارکت مردم صورت‏می گیرد.،

بی شک ولایت‏ حضرت علی (علیه السلام) از سوى خداوند و از طریق پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم ثابت شده بود، و این ولایت فعلیت داشت، و بر خلاف آنچه بعضى از ناآگاهان گفته اند جبنه شأنى و بالقوه نداشت؛ ولى از نظر اجرائى و عملى نیاز به حمایت‏ مردم داشت؛ و بدون آن به فعلیت نمی رسید.

از سوی دیگر و با توجه به احادیث معتبر، بر هیچ‏کس پوشیده نیست که در جمع معصومین علیهم السلام، شأن و منزلت بانوى محشر، مرکز اتصال نبوت به ولایت‏، ام الائمه، حضرت زهرا علیها السلام از جایگاه بی بدیل برخوردار است‏.

لذا در خبطۀ حماسی آن حضرت مقولۀ ولایت و امامت به کرّات مورد توجه قرار گرفته است از این رو در فرازی آمده است؛ «و امامتنا امانا من الفرقة( للفرقة) ؛ و «امامت‏» ما را امان از تفرقه و پراکندگى».

هم چنین در خطبه دوم (خطبه زنان مهاجر و انصار) سخنان آن حضرت فقط بر محور خلافت و امامت‏ دور می زند، با آن‏که بانوى اسلام مظالم زیادى بر او رفته بود و مناسب بود دادخواهى کند، ولى نه دادخواهى کرد و نه لب به شکایت‏ گشود، هر چه گفت از على (علیه السلام) گفت، از خلافت و از مصالح مسلمین گفت.

از نگاهی دیگر نباید فراموش نمود که وجود فدک در دست اهل بیت(علیهم السلام) نیز، امکاناتى در اختیارشان قرار می داد که می توانست پشتوانه مسأله ولایت‏ باشد، همان‏گونه که اموال خدیجه سلام الله علیها پشتوانه اى براى پیشرفت اسلام در آغاز نبوت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم بود.

از این رو فدک نه به عنوان یک وسیله درآمد و منبع اقتصادى، بلکه براى تثبیت مسأله ولایت‏ و جلوگیرى از خطوط انحرافى در زمینه خلافت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم بود.

لذا کلام حضرت زهرا سلام الله علیها به ویژه در خطبه دوم (خطبه زنان مهاجر و انصار) ناظر به مسأله ولایت‏ على (علیه السلام) مى ‏باشد، و‏ درسى است براى همه مسلمان‏ها در تمام قرون و اعصار، که در مسائل مربوط به حکومت اسلامى سستى و بی تفاوتى نشان ندهند و از در سازشکارى با افراد نا اهل در نیایند، با این مسأله، سطحى برخورد نکنند، و در انتخاب افراد براى پست‏ هاى حساس ترجیح «مرجوح» بر «راجح» ندهند، و اگر چنین کنند باید در انتظار نتیجه شوم اعمالشان باشند، و بدانند که عواقب دردناک حکومت‏ هاى ناصالح و خودکامه و طاغوت‏ ها را با تمام وجود خود لمس می کنند سپس بر کوتاهى و تقصیر خود اشک حسرت می ریزند. اشکى که ثمرى جز اندوه و حسرت و رسوایى ندارد.

حضرت صدیقۀ کبری سلام الله علیها؛ شهیدۀ احیای امر به معروف و نهی از منکر

«معروف» و «منکر» یعنى «شناخته» و «ناشناخته»؛ اشاره روشنى به این حقیقت دارد که کارهاى نیک با روح و فطرت‏ انسان آشناست و کارهاى زشت، نا آشناست. به تعبیر دیگر« معروف»به معنى کارهاى خوب و حق است، و منکر به معنى زشت و باطل، چرا که اولى براى هر انسان پاک­سرشتى شناخته شده، و دومى ناشناس است، در واقع اولى هماهنگ با فطرت‏ انسانى است و دومى ناهماهنگ.

لذا امر به معروف و نهى از منکر در فطرت‏ انسان موجود است، زیرا انسان نمی تواند در مقابل سرنوشت خود بی تفاوت باشد ، بلکه سرنوشت انسان هایى که در یک اجتماع زندگى می کنند به هم گره خورده است. و اگر شخص یا اشخاصى مرتکب کارهاى خلافى در سطح جامعه شوند ضرر و مفاسد آن دامن‏گیر همه می شود. بدین جهت فطرت انسانى دستور می دهد که در مقابل منکرات جامعه بی تفاوت نباشد.

در حال حاضر یکی از مشکلات بزرگ جامعه ما فراموش شدن فریضه امر به معروف و نهی از منکر است، این مساله تبعات بسیاری از جمله عدم استجابت دعا را به همراه دارد. در حالی که برنامه مؤمنان راستین این است که دائما از طریق «امر به‏ معروف‏» و «نهی از منکر» در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگى و فساد کوشش دارند.

در این میان اهتمام به احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهم ترین درس های زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و خطبه حضرت زهرا علیها السلام ، مصداق بارز امر به معروف و نهى از منکر استکه بر مبنای  اصلاح جامعه تعریف شده است،البته باید توجه داشت که این مسئله غیر از درگیری و خشونت است و عدهای دروغ می گویند که امر به معروف و نهی از منکر به خشونت می انجامد.

بلکه آن حضرت در بیان فلسفه احکام در خطبۀ فدکیه ضمن عبارات کوتاهى، داد سخن داده‏و براى امر به معروف‏ جان کلام را چنین بیان فرموده است:«و الامر بالمعروف‏ مصلحة للعامة؛امر به معروف‏ وسیله اى براى اصلاح توده‏ هاى مردم.»

این مسأله برای ما پیام های بسیاری دارد که امر به معروف را فراموش نکنیم و حتی اگر دیدیم برخی از مسؤولان قدم انحرافی برمی دارند به آنها اعتراض کنیم.حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بهترین درس مبارزه با فساد و اهتمام به احیای امر به معروف و نهی از منکر را داد و ما باید به این مساله توجه کنیم.

سخن آخر

فاطمه زهرا سلام الله علیها در حالی به شهادت رسید که در مرکز دایره ، تیرهاى زهرآگین منافقان و دشمنان از هر سو به سوى آن حضرت پرتاب ‏شد و فراق و جدایى دردناک پدر از یک­سو ومظلومیت غم‏انگیز و جانکاه همسرش امیرمؤمنان على (علیه السلام) از سوى دیگر و توطئه ‏هاى دشمنان بر ضد اسلام از دیگر سو و نگرانى فاطمه‏ از آینده مسلمین و حفظ میراث قرآن، دست به دست هم داده، قلب و روح‏ پاکش را سخت فشرد.

بدیهی است پیام های زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها نباید به فراموشی سپرده شود، زیرا زندگی آن حضرت برای اقشار مختلف مردم، مسؤولان، جوانان و بانوان پیام دارد و همه باید به آن توجه کنند. بلکه ضرورت الگوگیری و توجه جامعه از زندگی و سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها غیر قابل انکار است.

مقاله

«کار» جهاد بزرگ اجتماعی

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، اردیبهشت ١٣٥٨، سال نوزدهم، شماره ٢.

سخن از اولویت مسائل اقتصادی در اسلام بود؛ برای تکمیل این بحث به بررسی نظر اسلام در زمینه اهمیت «کار» می پردازیم. تمام برنامه های اسلام را از یک نظر می توان در «جهاد» خلاصه کرد. جهاد با طاغوت ها، جهاد با جهل، جهاد با فقر و جهاد با هوا و هوس های سرکش! درست به عکس آنچه افراد کوته بین یا غرض آلود می گویند جهاد نه تنها نقطه ضعفی برای برنامه های اسلامی نیست بلکه بدون شک جهاد از اساسی ترین و سازنده ترین برنامه های اسلام بوده و هست. قانونی است هماهنگ با قانون حیات و نظام آفرینش و روح آزادگی و عدالت خواهی انسان ها. قانونی است که بدون آن زندگی مفهوم خود را از دست خواهد داد، و به صورت مرگ گونه ای درمی آید.

اما جالب اینجاست که در اسلام هرگونه کار ثمربخش، در هر مقیاس، شعبه ای از جهاد محسوب می شود و کارگر به عنوان مجاهد راه خدا و گاهی برتر از او شناخته شده است. چنانکه امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام می گوید: «اَلَّذِی یَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ اَلْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (آن کس که برای تامین زندگی خانواده خویش تلاش می کند و مواهب الهی را در پرتو کار می طلبد از مجاهدان راه خدا گران قدرتر است).(١) فهم این نکته که چرا موقعیت چنین کارگری برتر است چندان مشکل نیست؛ زیرا اولا مجاهدان حافظ وضع موجود یک جامعه اند؛ اما کارگرانِ لایق، بهبود و توسعه آینده را نیز در اختیار دارند. ثانیا هیچ نظام سیاسی بدون پشتوانه یک اقتصاد قوی و شکوفا باقی و برقرار نمی ماند و تلاش سربازان بدون تلاش کارگران بی اثر است.

در احترام و تعظیم مقام کارگر از دیدگاه اسلام همین بس که در حالات «سعد انصاری» کارگر زحمت کش مسلمان، می خوانیم: هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از غزوه «تبوک» بازمی گشت سعد به استقبال ایشان شتافت و با دستان خشن و پینه بسته اش با پیامبر(صلی الله علیه وآله) مصافحه کرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: چرا دستت چنین است؟ عرض کرد: با بیل و طناب کار می کنم و هزینه زندگی همسر و فرزندم را فراهم می سازم. در این موقع پیامبر(صلی الله علیه وآله) کار عجیبی کرد که در تاریخ هیچ یک از مردان بزرگ جهان دیده نشده است؛ متن حدیث چنین است: «فقبل یده رسول الله و قال هذه ید لا تمس ها النار!»؛ (پیامبر(صلی الله علیه وآله) دست او را بوسید و گفت این دستی است که هرگز آتش دوزخ به آن نخواهد رسید).(٢) من فکر می کنم اهمیت این عمل را با هیچ تعبیری جز خودش نمی توان بیان کرد. باز برای پی بردن به اهمیت «کار» در این مکتب، توجه به این نکته لازم است که نه تنها کار مثبت و سازنده از مهمترین عبادات در اسلام محسوب می شود؛ بلکه عوارض ناشی از آن نیز در حکم عبادت است. چنانکه در حدیثی می خوانیم: «کارگر خسته ای که شب با اندام فرسوده می خوابد همانند کسی است که شب زنده داری و عبادت می کند!».

در اسلام نه فقط روی اصل کار تکیه شده بلکه مهم تر از موضوع کار مسئله «کیفیت» کار است. امام صادق علیه السلام به دوستانش چنین توصیه می کرد: «هنگامی که می خواهید به دنبال کاری بروید صبح زود حرکت کنید و با سرعت به سراغ آن راه بیفتید».(٣)

الگو های زنده

بسیاری از پیشوایان بزرگ دین برای تعمیم و توسعه کار و تعظیم مقام کارگر شخصا و با دست خویش کار می کردند. آنهم کارهائی که بسیاری از افراد آن را دور از شأن خود می پندارند و حقیر و کوچک می شمارند. «على بن ابى حمزه بطائنى» روزى از کنار مزرعه اى مى گذشت که حضرت امام موسى بن جعفر علیه السلام را دید که مشغول به کار کردن در مزرعه بودند و از پاهایشان عرق مى ریخت. جلو رفت و عرض کرد: یا ابن رسول الله! فدایت شوم، کارکنان و کارگران شما کجایند؟ فرمود: اى على! کسانى که از من و پدرم بالاتر بودند، در زمین خود با دست خود کار مى کردند. عرض کرد: یا ابن رسول الله! چه کسانى ؟ فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین و همه پدرانم علیهم السلام. این یکى از کارهاى همۀ پیامبران و فرشتگان و بندگان صالح خداوند است.(٤) و از آن عجیب تر اینکه در حالات بزرگترین شخصیت های اسلام می خوانیم که قسمتی از کار های خانه را نیز شخصا انجام می داند. علی علیه السلام برای منزل خویش هیزم از بیابان و آب از چاه های اطراف می آورد، و خانه را نظافت می کرد، و فاطمه(علیها السلام) گندم را آسیاب می کرد و خمیر می نمود و نان می پخت.(٥)

در اینجا ممکن است اشتباهی برای بعضی رخ دهد که اصلاح آن لازم به نظر می رسد؛ و آن این است که احترام فوق العاده ای که اسلام برای کار با دست قائل شده مفهومش این نیست که کار های سازنده فکری همچون تعلیم و تربیت، و رهبری و راهنمائی مردم از ارزش و احترام فوق العاده بی بهره اند، تا افراد ناآگاه از این موقعیت استفاده کرده و دانشمندان و اساتید و نویسندگان و پیشوایان فکری مردم را متهم به عدم انجام کار مثبت کنند. بلکه به عکس هدف اصلی این احترام فوق العاده برای کارگر، این است که هرگز نقش کارگر را در پیشرفت یک جامعه زنده فراموش نکنیم و مقام او را کم نشمریم؛ وگرنه پیشوایان فکری و مربیان یک جامعه قطع نظر از ارزش های انسانی فعالیت های آنها، سهم بسیار مهمی در پیشبرد جنبه های مادی جامعه نیز دارند؛ زیرا آن ها با پایه ریزی یک مجتمع صالح و دعوت به همبستگی، درستکاری، تعاون و مانند این ها جامعه را برای رسیدن به هدف های مهمتر تقویت می کنند و تأثیر غیر مستقیم کوشش های آن ها همانند تاثیر غیرمستقیم عمل یک طبیب ماهر و دلسوز در افزایش بازده اقتصادی کارگران قابل انکار نیست.

خیلی روشن است کارگری که بیمار می شود نه تنها بازده اقتصادی ندارد بلکه به صورت یک مصرف کننده درمی آید، ولی براثر تلاش طبیب، سلامت خود را بازیافته قادر بر تولید می شود. آیا می توانیم به این پزشک یا دانشجوی طب بگوئیم تو عمل مثبتی نداری و باید حتما بر روی زمین های زراعتی کار کنی؟

تنبل ها، پرخواب ها و انگل ها در این نظام مطرودند

دستور های اسلام در مورد محکوم ساختن فرار از زیر بار مسئولیت ها و وظائفی که نظام اقتصادی جامعه بر دوش هر کس گذارده که بدون دخالت در امر تولید از دسترنج دیگران بهره نگیرند، و زندگی اتکالی و وابسته را برای خود نپذیرند بسیار جالب است و بیانگر بینش خاص اسلام در مسائل زیربنائی یک اقتصاد سالم می باشد. «دیرخوابی» و «کم کاری» و «بی کاری» در تعلیمات اسلام به شدت محکوم شده است، تا آنجا که امام موسی بن جعفر علیه السلام می گوید: «خداوند بنده پرخواب را مبغوض می دارد، خداوند بنده بی کار را مبغوض می شمارد!».(٦) جمله کوتاه و شعار مانندی که از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده نظر این آئین را نسبت به افراد و جامعه های سربار و متکی به غیر روشن می سازد؛ آنجا که فرمود: «از رحمت خدا دور است کسی که سنگینی زندگی خود را بر دوش مردم بیفکند».(٧) امام صادق علیه السلام به یکی از دوستانش با این عبارت اخطار کرد که: «در امر زندگی سستی مکن مبادا سربار دیگران شوی».(٨)

اهمیت کار های تولیدی

شکی نیست که اساس کار مثبت و سازنده همان کار های تولیدی است، و ارزش کارهای دیگر از نظر اقتصادی به مقداری است که در امر تولید دخالت داشته باشد. اهمیت کار های تولیدی به اندازه ای است که حتی رهبران الهی که به حکم پرداختن مسئولیت های سنگین اجتماعی کاملا استحقاق استفاده از بیت المال را داشته اند کوشش می کردند تا ممکن است از بیت المال استفاده نکنند، و به نحوی از طریق شرکت در کار های تولیدی خود را از بیت المال بی نیاز سازند. در یکی از روایات اسلامی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که فرمود: «خداوند به داود پیامبر وحی فرستاد که تو خوب بند ه ای هستی اما تنها اشکال کارت این است که از بیت المال استفاده می کنی و با دست خود کار نمی کنی!».(٩) با آنکه او رهبر یک حکومت عادلانه وسیع بود و حق داشت زندگی خود را از بیت المال تامین کند. او به دنبال این جریان بسیار گریست تا اینکه توانست آهن را نرم و از آن زره بسازد و از این طریق از بیت المال بی نیاز شود و خدمات اجتماعی خود را رایگان انجام دهد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «من در بعضی از اراضی مزروعی ام کار می کنم و عرق می ریزم با اینکه کسانی را دارم که این کار های مشکل را به عهده بگیرند، تا خداوند بزرگ مرا در طلب روزی حلال ببیند».(١٠) روزی امام علیه السلام لباس کار پوشیده بود و بیل به دست گرفته کار می کرد و عرق از او می چکید، بعضی از ناظران از این امر تعجب کردند و علت این امر را پرسیدند امام فرمود: «من دوست دارم انسان در راه تهیه معاش، از حرارت آفتاب ناراحت شود!».(١١)

با اینکه در آن عصر و زمان کار های صنعتی به وسعت امروز نبود، ولی اهمیتی را که اسلام به امر صنعت می دهد از فرمان معروف على علیه السلام به مالک اشتر می توان دریافت. در این فرمان به مالک توصیه می کند که نسبت به «صنعت گران»؛ (ذوی الصناعات) اهمیت بسیار قائل شود و آن ها را سرچشمه سود ها و اسباب آسایش مردم می شمرد (مواد المنافع و اسباب المرافق). حتی دستور می دهد امور مربوط به کارگران صنعتی را شخصا زیر نظر بگیرد، چه آن ها که در شهر او هستند و چه صنعت گرانی که در بلاد دور و نزدیک فعالیت دارند؛ «وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِی حَوَاشِی بِلاَدِکَ!». درباره اهمیت کشاورزی و خودکفایی در این زمینه، همین بس که در سخنان پیشوایان اسلام کشاورزان به عنوان گنج های الهی در روی زمین معرفی شده اند.(١٢) و کشاورزی به عنوان یکی از محبوب ترین کارها نزد خدا شمرده شده است.(١٣)

آنچه در بالا گفته شد گوشه بسیار کوچکی از توصیه های مکرر و فراوان پیشوایان اسلام در زمینه کار و مخصوصا کار های تولیدی است. ولی آن ها که اطلاعاتشان درباره اسلام محدود به چیزی است که از کوچه و بازار و از افراد بی اطلاع شنیده اند، ممکن است با شنیدن اینگونه بحث ها دچار شگفتی شوند! ما باردیگر به این دسته از پژوهندگان مسائل اسلامی توصیه می کنیم بازهم نزدیک تر بیائید و نزدیک تر تا بدانید آنچه را در طلبش دور جهان می گردید در خانه خود شما است.

پی نوشت:

(١). وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٤٣.

(٢). اسدالغابه، ج ٢، ص ٢٦٩.

(٣). «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمُ اَلْحَاجَةَ فَلْیُبَکِّرْ إِلَیْهَا وَ لْیُسْرِعِ اَلْمَشْیَ إِلَیْهَا»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٥٠؛ من لا یحضره الفقیه، ج ٣، ص ١٥٧.

(٤). «رَأَیْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَعْمَلُ فِی أَرْضٍ لَهُ وَ قَدِ اِسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِی اَلْعَرَقِ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَیْنَ اَلرِّجَالُ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ عَمِلَ بِالْیَدِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ مِنْ أَبِی فِی أَرْضِهِ. فَقُلْتُ لَهُ: مَنْ هُوَ؟ فَقَالَ: رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ آبَائِی عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ کُلُّهُمْ قَدْ عَمِلُوا بِأَیْدِیهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلْمُرْسَلِینَ وَ اَلصَّالِحِینَ»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٢٣؛ من لا یحضره الفقیه، ج ٣، ص ١٦٢.

(٥). «کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَحْتَطِبُ وَ یَسْتَقِی وَ یَکْنُسُ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٢٤.

(٦). «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اَلْعَبْدَ اَلنَّوَّامَ اَلْفَارِغَ»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٣٦.

(٧). «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ١٨٧.

(٨). «وَ لاَ تَکْسَلْ عَنْ مَعِیشَتِکَ فَتَکُونَ کَلاًّ عَلَى غَیْرِکَ»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٣٧.

(٩). «اوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّکَ نِعْمَ اَلْعَبْدُ لَوْ لاَ أَنَّکَ تَأْکُلُ مِنْ بَیْتِ اَلْمَالِ وَ لاَ تَعْمَلُ بِیَدِکَ»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٢٢.

(١٠). وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٢٣.

(١١). همان.

(١٢). «الزارعون کنوز الله فی أرضه»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٢٥.

(١٣). «وَ مَا فِی اَلْأَعْمَالِ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنَ اَلزِّرَاعَةِ ...»؛ وسایل الشیعه، ج ١٢، ص ٢٥.

معرفی کتاب

سیری در کتاب
«خدا را چگونه بشناسيم»

بحث صفات خدا یکى از معمّاها و در ردیف پیچیده ترین مسائل علمى و فلسفی است كه بايد با دقتّ مورد بررسى قرار گيرد؛ سرّ پيچيدگى اين بحث در اين نكته است كه خداوند از هر نظر با چيزهايى كه تاكنون به تجربه ما در آمده متفاوت است. به طور كلى در دايره تجربيات ما چيزى يافت نمى‏شود كه بتواند اندك مشابهتى با خداوند داشته باشد و حلقه اين دايره، تنگ‏تر از آن است كه بتواند در بردارنده حتى يك تصور موهوم از خداوند باشد.

کتاب «خدا را چگونه بشناسيم» مجموعه مباحث حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى مدظله العالى پیرامون صفات خداست که در جلسات عقاید و مذاهب مطرح شده و به قلم ایشان به رشته تحریر در آمده است.

ساختار اصلی کتاب

کتاب حاضر از یک مقدمه و پیشگفتار، در بیست و دو فصل تهیه و تنظیم شده است که عبارتند از:

يگانگى ذات خداوند/ دلايل يكتايى خدا/جنبه‏ هاى مختلف توحيد/توحيد و آزادى روح انسان‏/صحنه‏ هايى كه تورات براى خداوند ساخته است!/چرا خدا ديده نمى‏شود؟/خداوند كجاست؟/توانايى خداوند/به اين دليل خداوند بر همه چيز قدرت دارد!/اعتراضات بر قدرت مطلق خداوند/خوبي ها و بدي ها همه از سوى خداست‏/بر سر دوراهى جبر و اختيار/دو دليل روشن‏/حل مشكل جبر از طريق فطرت‏/عواقب خطرناك جبر و تفويض‏/علم خدا و گناه‏/علم بى‏پايان خداوند/كسى كه همه جا حاضر است، همه چيز را مى‏داند/دريچه ‏اى به سوى جهان اسرارآميز/آنجا كه ذات و صفات يكى است‏/صفات فعل‏/عدل الهى‏.

روش شناسی بحث

مولّف در این اثر به سه روش متداول در ميان دانشمندان علاقه ‏مند به مباحث صفات الهى از جمله روش فلاسفه، عالمان علم كلام‏ (علم عقايد و مذاهب) و اهل‏حديث اشاره کرده و می نویسد: قصد و آرزوى ما اين است بدون تاييد يك روش در برابر روش ديگر، بگونه ‏اى مسير خود را انتخاب كنيم كه از هر سه روش سود بريم.

هم چنین در این اثر از اصطلاحات غامض و پيچيده كلامى و فلسفى پرهیز شده است چرا که مولف در صدد است تا مطلب براى افراد نا آشنا به اصطلاحات فلسفى و كلامى نيز روشن و واضح باشد.

گزارش محتوایی اثر

اثبات يگانگى خدا

مولف در ابتدا با استدلال هاى مختلف، مفهوم صحيح‏ «توحيد» را تشريح كرده و در ادامه توجه و درك روشنى از دو موضوع یعنی عينيت ذات خدا با هستى مطلق و نا محدود بودن آن‏ ارائه کرده است.

معظم له براى اثبات يگانگى خدا، از روش هاى فلسفى، علمى و فطرى بهره گرفته و آن را در پنج استدلال ارائه کرده که عبارتند از: ١. در يك حقيقت خالص، تعدد معنى ندارد.٢.هستى بى‏ نهايت، ممكن نيست تعدد داشته باشد.٣. لازمه دوگانگى تركيب است.٤. دليل علمى (علوم تجربى)٥. دليل فطرى‏

در فرازی از کتاب می خوانیم: در مسير زندگى براى افراد زيادى اتفاق مى‏افتد كه مشكلات و گرفتاري هاى مادى لحظات زندگى را بر آن ها تلخ و ناگوار ساخته است. انسان در چنين مواقع خطيرى خود را بر لب پرتگاه مرگ مى‏بيند. آدمى در چنين مواقعى كه هيچ مفهومى ارزش و معنايى ندارد و دم انسان بر او سنگين مى‏شود، فقط يك اميد و نور است كه باعث نگه داشتن او از سقوط در دره فنا نابودى مى‏شود. او در اين حالت فقط رو به يك مبدأ مى‏آورد و نه دو مبدأ يا بيشتر. يعنى دل و وجدان و شعور باطن ما هم مى‏گويند: «خدا يكى است».

توحید

نویسنده در ادامه جنبه‏ هاى مختلف توحيد از جمله تأثير مطالعات توحيدى بر روح انسان را بیان نموده و به این نتیجه رهنمون شده که مطالعه درباره خداوند متعال بزرگ‏ترين تأثير در رشد و تعالى روح آدمى دارد .

معظم له سپس به اقسام و شاخه‏ هاى توحيد پرداخته و اثبات می کند ذات خداوند يك ذات واحد بى‏نظير و يكتايى است.‏ در ادامه نیز مفهوم توحيد عبادت، توحید افعال‏ و استدلال هاى توحيدى تبیین شده است.

نقد تجسیم خداوند

مولف در این بخش به نقد تجسیم خداوند در دیگر ادیان و فرقه ها پرداخته و می نویسد: آنان در كتاب هاى فعلى خود يعنى تورات و انجيل عوارض مختلف جسمانى براى خداوند قائل شده ‏اند. خدايى‏ كه آنان تصور كرده اند همچون انسان هاى ديگر مى‏خورد، مى‏خوابد و دست و پايش را مى‏شويند و ...!

به تعبیر نویسنده اين گونه خداپرستان نتوانسته ‏اند بفهمند صفات خداوند قابل قياس باصفات موجودات مخلوق نيست و هرگونه شباهت بين آنان، از انحراف سر در مى‏آورد.

عدم امکان رويت خداوند

در بیان مولف ما مى‏توانيم آثار خداوند را در همه جا ببينيم. اما ذات خداوند غير قابل ديدن است و آنچه مى‏بينيم فقط اثر او و يك مخلوق است.

خدا کجاست؟

اين سوالي است كه هزاران سال فكر انسان ها را به خود مشغول كرده است.مولف در پاسخ به این پرسش می نویسد: خداوند در درون و برون ماست به اين معنى كه هستى او مافوق مكان است. او آنچنان نامحدود است كه هيچ چيز از حيطه هستى او بيرون نيست. او با همه موجودات هست و به عبارت روشن تر همه موجودات به صورت يكسانى در برابر او حاضرند و هستى و بقاء آن ها از اوست.

قدرت خداوند

نویسنده در این بخش براى درك بهتر قدرت بى‏پايان خداوند از مشهودات عينى و استدلال هاى عقلى بهره گرفته ودر پایان نتیجه می گیرد: خداوند يك هستى بى‏پايان است. چنين وجودى به طور مسلم بر هر چيزى تواناست.

جبرو اختیار

در بیان نویسنده بحث جبر و اختيار يكى از پرغوغاترين مسايل در حول تاريخ تفكر بشرى بوده كه دامنه آن به بسيارى از مسايل فلسفى و عقيدتى كشيده شده است.

مولّف در موضوع توحید، عدل و مسئله عموميّت قدرت خداوند، آراء پيروان نظريه‏ «جبر» و طرفداران نظريه‏ «اختيار» را مورد نقد قرار داده و عواقب این دو نظریه را به نحو مبسوط بیان کرده و راه صحیح را بر مبنای عقل، استفاده از آموزه های پيشوايان بزرگ دينى و فطرت بیان کرده است.

علم خداوند

معظم له در این بخش ابعاد مختلف علم الهی را مورد واکاوی قرار داده و دلايل علم بى‏پايان خداوند را به نحو اجمال بیان کرده و به شبهات و اشکالات در این موضوع پاسخ گفته است.

در فرازی از کتاب می خوانیم: صفات خداوند مانند صفات ما نيستند بلكه ذات او عين علم، عين قدرت، عين حيات و ادراك است. در اين صورت، ديگر علم او گوشه‏ اى از ذات او را تشكيل نمى‏دهد و قدرت گوشه ديگرى را. تمام ذات او عين علم و تمام علم او عين قدرت اوست و همچنين قدرت او هم عين علم اوست.

گفتنی است اين كتاب نفیس ، با تهیه و تنظیم مرحوم حجت الاسلام علی حجتی کرمانی‏ نخستین بار در سال ١٣٦٠ش، در یک جلد، در ٢١٥صفحه توسط انتشارات محمدی، به زیور طبع آراسته شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.

معارف اسلامی

آمیختگی مسأله «امامت» با بحث «حکومت»

پرسش :

آیا مسأله «امامت» جدای از بحث «خلافت و حکومت» است؟

پاسخ اجمالی:

آمیخته بودن مساله امامت با بحث حکومت و زعامت مسلمین مطلبى نیست که قابل شک و تردید باشد؛ زیرا در همه جا آثار آمیزش این دو به چشم مى خورد. این امر در آیات و روایات اسلامى و در تاریخ زندگى شخص پیامبر(ص) و پیشوایان بزرگ دین و در طبیعت احکام اسلام به وضوح دیده مى شود.

پاسخ تفصیلی:

در روایت معروف «هارون الرشید» که به گمان خودش مى خواست فدک را به امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) بازگرداند، نکته جالبى دیده مى شود که مطلب مورد بحث را روشن تر مى سازد. فدک روستایى سرسبز و خرم در نزدیکى خیبر است که پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم آن را در حیات خود به دخترش فاطمه زهرا(علیها السلام) بخشید که بلافاصله بعد از رحلت آن حضرت غصب گردید. غصب فدک همیشه مورد اعتراض علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام بوده است؛ لذا بر اثر فشار افکار عمومى، «هارون الرشید» به فکر باز پس دادن آن به اولاد فاطمه(علیها السلام) افتاد. هنگامى که به امام کاظم علیه السلام عرض کرد: «حُدَّ فَدَکاً حَتّى اَرُدَّها اِلَیکَ»؛ (حدود فدک را تعیین کن تا آن را به تو بازگردانم) امام از گفتن پاسخ اِبا کرد. هارون پیوسته اصرار ورزید. امام علیه السلام فرمود: من آن را جز با حدود واقعى اش نخواهم گرفت! هارون گفت: حدود واقعى آن کدام است؟ امام علیه السلام فرمود: اگر من حدود آن را باز گویم، مسلماً تو موافقت نخواهى کرد!

هارون گفت: به حق جدت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم سوگند! که حدودش را بیان کن [خواهم داد].

امام علیه السلام فرمود: اما حد اول آن سرزمین عدن است! هنگامى که هارون این سخن را شنید، چهره اش دگرگون شد و گفت: عجب، عجب! امام علیه السلام فرمود: و حد دوم آن سمرقنداست. آثار ناراحتى در صورت هارون بیشتر نمایان گشت. امام علیه السلام فرمود: و حد سوم آن آفریقا است. در اینجا صورت هارون از شدت ناراحتى تیره شد و گفت: عجب ...! امام علیه السلام فرمود: و حد چهارم آن سواحل دریاى خزر و ارمنستان است! ... هارون گفت: پس چیزى براى ما باقى نمى ماند، برخیز جاى من بنشین و بر مردم حکومت کن! [اشاره به اینکه آنچه گفتى تمام مرزهاى کشور اسلام است]. امام علیه السلام فرمود: من به تو گفتم اگر حدود آن را تعیین کنم هرگز آن را بازپس نخواهى داد - آرى فدک به یک معنا، تمام قلمرو حکومت اسلامى است - اینجا بود که هارون تصمیم گرفت موسى بن جعفر(علیهما السلام) را به قتل برساند.(١)

این حدیث پر معنى، دلیل روشنى بر پیوستگى مسأله «فدک» با مسأله «خلافت» است و نشان مى دهد آنچه در این زمینه مطرح بوده غصب مقام خلافت رسول الله صلّى الله علیه وآله وسلّم بوده که روستاى فدک جزئى از آن محسوب مى شده و اگر هارون مى خواست فدک را تحویل بدهد، باید دست از خلافت بکشد و همین، او را متوجه ساخت که امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) هر زمان قدرت پیدا کند، او را از تخت خلافت فرو مى کشد؛ لذا تصمیم بر قتل آن حضرت گرفت.(٢) غرض این که، آمیخته بودن مسائل امامت با بحث حکومت و زعامت مسلمین مطلبى نیست که قابل شک و تردید باشد؛ زیرا در همه جا آثار آمیزش این دو به چشم مى خورد. این امر در آیات و روایات اسلامى و در تاریخ زندگى شخص پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و پیشوایان بزرگ دین و در طبیعت احکام اسلام به وضوح دیده مى شود.(٣)

پی نوشت:

(١). مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، علامه‏، قم‏، ١٣٧٩ ق‏، چاپ اول‏، ج ‏٤، ص ٣٢١، (فصل فی معالی أموره)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، ١٤٠٣ ق‏، چاپ دوم، ج ‏٤٨، ص ١٤٤، باب ٦ (مناظراته مع خلفاء الجور و ما جرى بینه و بینهم و فیه بعض أحوال علی بن یقطین)؛ ربیع‏ الابرار ونصوص الاخبار، زمخشرى، ابو القاسم محمود بن عمر، شریف رضى، قم، ١٤١٠ ق، چاپ اول، ج ١، ص ٤٧؛ تذکرة الخواص‏، سبط بن جوزى‏، منشورات الشریف الرضى‏، قم،‏ ١٤١٨ ق‏، چاپ اوّل‏، ص ٣١٤، (فصل فی ذکر ولده موسى)؛ تاریخ الخلفاء، السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، تحقیق: عبد الحمید، محمد محی الدین، مطبعة السعادة، مصر، ١٣٧١ ق/ ١٩٥٢ م، چاپ اول، ص ٢٤٩.

(٢). زهرا سلام الله علیها برترین بانوى جهان‏، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب علیه السلام، قم‏، چاپ اول ص ١٣٣.

(٣). پیام قرآن‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، ‏١٣٨٦ ش‏، چاپ نهم، ج ١٠، ص ٦.

احکام شرعی

احکام قرض

اهمیت قرض دادن

فضیلت قرض دادن به برادر مسلمان را از منظر آیات و روایات معصومین علیهم السلام بیان کنید؟

قرض دادن از کارهاى بسیار مستحب است و درآیات قرآن مجید و اخبار معصومین علیهم السلام درباره آن زیاد سفارش شده، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که « هرکس به برادر مسلمان خود قرض دهد مال او زیاد مى‏شود و ملائکه بر او رحمت مى‏فرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند بدون حساب و به سرعت از صراط مى‏گذرد و کسى که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد بهشت بر او حرام مى‏شود» و نیز در روایتى آمده است که «ثواب صدقه ده برابر است و ثواب قرض هیجده برابر!»

قرض مدت دار

قرض مدت دار یعنی چه؟

قرض مدت دار یعنى هنگام قرض دادن مشخّص شده است که قرض گیرنده چه موقع بدهى را بپردازد.

قرض بدون مدت

قرض بدون مدت یعنی چه؟

قرض بدون مدت یعنی قرضى که زمان پرداخت آن مشخّص نشده است.

نحوه انجام قرارداد قرض

آیا در قرض دادن، باید قرارداد لفظی خوانده شود و یا صرف عمل کفایت می کند؟

قرارداد قرض را می توان با صیغه لفظى یا با عمل انجام داد، به این گونه که چیزى را به نیّت قرض به کسى بدهد و او هم بااطلاع از این نیت بگیرد، در هر دو صورت صحیح است.

معین بودن جنس و مقدار

چیزی که به عنوان قرض داده می شود چه شرایطی باید داشته باشد؟

در قرض باید «مقدار» و «جنس» معیّن باشد.

شرایط طرفین در قرض

قرض دهنده و قرض گیرنده چه شرایطی باید داشته باشند؟

«قرض الحسنه» و «گیرنده» هر دو بالغ و عاقل باشند و سفیه و ممنوع از تصرّف در اموال خود نباشند و این کار را از روى اراده و قصد انجام دهند، نه اجبار و اکراه یا شوخى.

پرداخت مبلغی زائد بر بدهی بدون پیش شرط

آیا بدهکار می تواند مبلغی زائد بر آنچه قرض کرده است به طلبکار پرداخت نماید؟

مانعى ندارد خود بدهکار بدون این‏که شرطى در کار باشد مقدارى اضافه کند بلکه این کار مستحب است.

فوری بودن پرداخت بدهی با طلب طلبکار در موعدش

وظیفه بدهکار درجایی که طلبکار طلب خود را مطالبه می کند چیست؟

هرگاه طلبکار طلب خود را در موقعى که حق دارد مطالبه کند بدهکار باید فوراً آن را بپردازد و تأخیر آن گناه است.

مطالبه طلب قبل از رسیدن مدت

اگر در قرارداد قرض، مدتی برای بازپرداخت آن قرار دهند آیا طلبکار می تواند پیش از رسیدن آن مدت طلب خود را بخواهد؟ اگر برای بازپرداخت مدتی قرار ندهند چطور؟

اگر در قرارداد قرض براى پرداخت آن مدّتى قرار دهند طلبکار پیش از رسیدن آن مدّت نمى‏تواند طلب خود را بخواهد، ولى اگر مدّت نداشته باشد هر وقت بخواهد مى‏تواند طلب خود را مطالبه کند.

شرایط طرفین در قرض

قرض دهنده و قرض گیرنده چه شرایطی باید داشته باشند؟

«قرض الحسنه» و «گیرنده» هر دو بالغ و عاقل باشند و سفیه و ممنوع از تصرّف در اموال خود نباشند و این کار را از روى اراده و قصد انجام دهند، نه اجبار و اکراه یا شوخى.

Peinevesht:
  
    
TarikheEnteshar: « 1402/10/03 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 1554