حضرت استاد علاوه بر جلسه توسّل هفتگى عمومى که روزهاى پنج شنبه به طور مداوم برگزار مى شد، جلسه دیگرى براى اعضاى دفتر داشتند که در فصل بهار و تابستان صبح زود و پاییز و زمستان بعد از نماز مغرب و عشا برگزار مى شد که پس از دعاى توسّل و ذکر توسّل، ایشان با طرح روایتى از حضرات معصومین(علیهم السلام)مطالب اخلاقى سودمندى را متذکّر مى شدند. در یکى از این مباحث اخلاقى به داستان زیر اشاره کردند:
«یکى از اعضاى فرقه ضالّه توبه کرد و طلبه شد، هنگامى که از قم به شیراز مى رفتم، در مدرسه به او سر مى زدم. شب جمعه اى به حجره اش رفتم، دعاى کمیل را بسیار زیبا و با سوز و گداز مى خواند به گونه اى که انسان حال عجیبى پیدا مى کرد. مدّتى گذشت، از شیراز به تهران رفت و به تدریج منحرف شد. در تهران هم حجره اى داشت، شخصى شب جمعه اى نزد وى رفته و از او مفاتیح خواسته بود تا دعاى کمیل بخواند. گفت: «کتاب آن جاست، بردار و بیرون حجره بنشین و بخوان. در حجره من دعاى کمیل نخوان، حوصله شنیدن آن را ندارم!».