کمال توبه از علم، حال و عمل حاصل مى شود و از مجموع این سه امرکامل مى گردد; زیرا هر یک از این امر مطلوب مستقلى است و اضداد آنها غیر مطلوب و رجوع از این اضداد را توبه گویند; اما اجمالش آن که، به حالتى که در آن است و موجب علومى است که، به حال بشر نافع است; مثل: علم به خدا، ملائکه، کتب الهى، پیامبران و روز قیامت و امّا حال به رجوع و خروج از آنچه در آن بوده و تصمیم براى ادامه عمل در راهى که مى باید در آن راه قدم بگذارد و رجوع. اجمالا به این معنا است که آنچه را در حال و آینده موجب حسرت او خواهد شد تدارک نموده و جبران کند و این تدارک به این معناست که اگر آن حقى از حقوق الهى است، مى باید آن را به قضاى آن عمل و محو آثار سوئش جبران نماید، که از جمله آثار گوشتى است که از معصیت بر تن او رویید که، مى باید از بین برود و نفس را همان گونه که لذت معصیت چشیده درد و رنج طاعت بچشاند و تیرگى را که بر اثر ظلمت معصیت در آن پیدا شده به نور طاعت از بین ببرد و اگر متعلق به حقوق مخلوق است و اداى آن حق ممکن است به اداى آن و با استغفار، طلب حلیّت و رضایت طرف، آن حق را ادا کند و سپس و اگر اداى آن ممکن نباشد به محو آثار سوء آن بپردازد.
مثل این که: به آبروى مؤمنى در غیاب او خیانت کرده باشد و اگر بخواهد از او رضایت بطلبد باز خود این عمل باعث فتنه و فساد مى شود، که در این صورت مى باید براى آن مؤمن از خدا طلب آمرزش کند و به هر اندازه که جبران آن خیانت کند، براى او اعمال صالحه به جاى آورد و چنان که گفته شد آثار سوء آن را برطرف سازد و حتّى اگر به حیوانى آزارى رسانده از روى احتیاط مى باید که آن ضرر را جبران نماید، و سپس آثار سوئش را برطرف سازد و همه این مسایل از تدبّر و تأمل در آنچه از مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام)روایت شده فهمیده مى شود.