اگر پرده از چشمت برداشته شود مى بینى حلقه حلقه نشسته اند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اهمیّت نماز و عالم برزخ
فاطمه، بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه شنید؟ حکایت عجیب یادرجان


اگر پرده از چشمت برداشته شود مى بینى حلقه حلقه نشسته اند
8ـ در «کافى» از عباده اسدى از حبه عرنى نقل شده که گفت:
«با امیرالمؤمنین(علیه السلام) به بیرون کوفه رفتیم، آن حضرت در وادى السلام ایستاد و گویى مردى را خطاب مى کرد. من به قدرى ایستادم تا خسته شدم، و بعد نشستم تا دل تنگ شدم و بعد آنقدر ایستادم تا مانند اول خسته شدم و بعد نشستم باز ناراحت گشتم و بعد برخاستم وردایم را جمع کرده و گفتم: یا امیرالمؤمنین! دلم به حالت سوخت از این همه ایستادن، قدرى هم استراحت بکنید، آنگاه ردایم را بر زمین پهن کردم تا بر روى آن بنشیند، فرمود: یا حبه! این که مى بینى، سخن گفتن با مؤمن و انس با او است. گفتم: یا امیرالمؤمنین! آیا آنها نیز با تو سخن مى گویند و انس مى گیرند؟ فرمود: آرى! اگر پرده از چشمت برداشته شود مى دیدى که حلقه حلقه کنار هم نشسته و مشغول صحبتند. گفتم: اجسامند یا ارواح؟ فرمود: ارواحند و هیچ مؤمنى در بقعه اى از زمین نمى میرد مگر آنکه به روح او گفته مى شود ملحق شو به وادى السلام، و آن بقعه اى است از بهشت».
حکایت عجیب پرفسور بیسلوب
پرفسور بیسلوب، استاد کرسى روانشناسى دانشگاه کلمبیا، مى گوید: من در یک احضار روح توانستم روح یکى از دوستانم را که ثروتمند هم بود پس از فوت او احضار کنم و از او شرح چگونگى جان دادنش را سؤال کنم. گفت: وقتى من متوجّه شدم که باید بمیرم، اوّل نگاهى به اطراف خانه و منزلم کردم، حالتى پیدا کردم که صد برابر بدتر از کسى که دزدى وارد منزل او شده و مى خواهد همه چیزش را ببرد. من پس از مرگ با این که از نظر قدرت روحى مى توانستم به عوالم بالا پر بکشم امّا روزها و ماهها در همان اطراف خانه و یا اطراف قبرم پرسه مى زدم و از قدرت مافوق قدرتها، براى دوباره برگشتن به بدنم استمداد طلبیده و عجز و ناله مى کردم. من گفتم: خوب دوست من، عاقبت چه شد؟
گفت: یک روز وارد قبر شدم و دیدم بدنم متعفن شده و پوسیده است و دیگر به درد زندگى با من نمى خورد، مدتى کنار بدنم نشستم و خاطراتى را که در دوران شصت سال زندگى با او داشتم بیاد آوردم و زیاد گریه کردم و پس از ساعتها تأثر ناراحتى، قبرم را ترک کردم و به سوى خانه ام آمدم. دیدم که زن و فرزندانم بر سر تقسیم اموالم نزاع مى کنند و پولهاى نقدم را هر کس هر چه به دستش رسیده بود به سرقت برده بود و چون زنم هنوز جوان بود، مردى که همیشه من از او بدم مى آمد، مخفیانه از زنم خواستگارى کرده و براى تصاحب اموالم که در دست زنم بود شب و روز تلاش مى کرد. اینجا بود که دیگر طاقت نیاوردم و براى خود دورترین نقاط، جایى را که هیچ چیز جز آفتاب سوزان نداشت انتخاب کردم، ولى آن ناراحتى و تأثرى که در جدا شدن از دنیا متوجهم شد به هیچ وجه قابل جبران نیست، و مرا از درون مثل شعله هاى سوزان آتش مى سوزاند.(1)
دیده شدن ارواح
درباره مجسم شدن روح، و دیده شدن او، و سخن گفتن آن، روایاتى است که به آنها اشاره مى شود، و در کتابهاى جدید ازاین روایات بسیار است.
ناگفته نماند، ارواح از حین خارج شدن از بدن تشکل یافته و در قالب مثالى داخل مى شوند. در اینجا شواهدى از دیده شدن آنها نقل مى شود:


(1). عالم عجیب ارواح، ص 197 .

 

فاطمه، بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه شنید؟ حکایت عجیب یادرجان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma