روایتهاى اسلامى درباره مرگ

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اهمیّت نماز و عالم برزخ
توضیحات عالم برزخ


مرگ بهترین نعمت و بدترین نقمت
1ـ در حدیثى از امام على بن الحسین(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى که درباره مرگ از آن حضرت سؤال شد فرمود: «مرگ براى مؤمن مانند کندن یک لباس چرکین پر حشره و گشودن غل و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل به بهترین لباسها و خوشبوترین عطرها و راهوارترین مرکبها و مرفه ترین منزلهاست.
امّا نسبت به کافر مانند: کندن یک لباس فاخر و نقل مکان از منزلهاى مرفه و تبدیل آن به کثیف ترین و خشن ترین لباسها و وحشتناک ترین منزلها و عظیم ترین عذابهاست».(1)
2ـ در حدیث دیگرى از حضرت امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که شخصى از حضرت توصیف مرگ را خواست، امام فرمود: «نسبت به مؤمن، هم چون عطر بسیار خوشبویى است که آن را مى بوید و حالتى شبیه خواب به او دست مى دهد و درد و رنج به کلى از او قطع مى شود; امّا نسبت به کافر مانند گزیدن افعى ها، عقربها و یا بدتر از آن است».
 
مرگ دریچه عالم بقا
3ـ در حدیثى از على(علیه السلام) آمده که فرمود: «لکل دار باب و باب دار الاخره الموت; هر خانه اى درى دارد و در خانه آخرت مرگ است».
4ـ در حدیثى از حضرت امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «یاد مرگ شهوتهاى سرکش را در درون آدمى مى میراند و ریشه هاى غفلت را از دل برمى کند، قلب را به وعده هاى الهى نیرو مى بخشد، به طبع آدمى نرمى و لطافت مى دهد، نشانه هاى هواپرستى را در هم مى شکند، آتش حرص را خاموش مى کند و دنیا را در نظر انسان کوچک مى کند، و این است معناى سخنى که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت بهتر است».(2)
البته منظور، بیان یکى از مصداقهاى روشن تفکر است، نه این که موضوع تفکر منحصر به آن بوده باشد.
 
از خانه آباد به خانه خراب رفتن سخت است
5ـ مردى از حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) پرسید: «یابن رسول الله! چرا ما از مرگ بدمان مى آید و او را دوست نمى داریم؟ امام فرمودند: شما آخرت خود را خراب کرده اید و دنیاى خود را آباد. لذا کراهت دارید که از جاى آباد به جاى خراب بروید».(3)
 
علت اصلى نفرت از مرگ
6ـ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مردى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد، چه شده که مرگ را دوست نمى دارم؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
آیا اموالى دارى؟ عرض کرد: آرى. حضرت فرمود: قبلا آن را براى خود فرستاده اى؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: به همین علت است که مرگ را دوست نمى دارى».(4)
 
اى بنده خدا چرا از مرگ مى ترسى؟
7ـ در حدیث دیگرى مى خوانیم که امام هادى(علیه السلام) به عیادت یکى از اصحابش رفت و او را مشاهده کرد که پیوسته مى گرید و از ترس مرگ بى تابى مى کند. امام(علیه السلام)به او فرمود: «اى بنده خدا چرا از مرگ مى ترسى؟ تو که آن را نمى شناسى. سپس امام(علیه السلام)مرگ را به حمام تمیزى تشبیه کرد که انسان آلوده اى وارد آن مى شود و او را از هرگونه غم و اندوه و ناراحتى شستشو مى دهد و به سرور و شادمانى مى رساند».(5)
امام حسین(علیه السلام) در آخرین لحظه چه حالى داشت؟
8ـ حضرت امام زین العابدین على بن الحسین(علیه السلام) مى گوید: «هنگامى که کار بر امام حسین(علیه السلام) (در روز عاشورا) سخت شد او و بعضى از اصحابش (لحظه به لحظه) چهره شان برافروخته تر، و اعضاى بدنشان آرام تر و خونسردیشان بیشتر مى شد و بعضى به بعضى دیگر مى گفتند: ببینید اینها اصلا اعتنایى به مرگ ندارند».(6)
 
سخت ترین دوران عمر انسان چه وقت است؟
9ـ امام زین العابدین(علیه السلام): «اشد ساعات ابن آدم ثلاث ساعات 1ـ الساعه التى یعاین فیها ملک الموت. 2ـ الساعه التى یقوم فیها من قبره. 3ـ الساعه التى یقف فیها بین یدى الله تبارک و تعالى فاما الى الجنة و اما الى النار; سخت ترین ساعتهاى فرزندان آدم سه وقت است; اول آن لحظه اى که عزرائیل را با چشم مشاهده مى کند; دوم آن وقت که از قبر خود بیرون مى آید; سوم آن زمانى که در محضر پروردگار براى حساب مى ایستد، و سرانجام یا او را به سوى بهشت مى برند یا به طرف دوزخ و یا خوبى که دیگر روى بدى را نمى بینند و یا عکس آن».
10ـ اى بندگان خدا! از مرگ و نزدیک بودن او به شما و درد و رنج آن بترسید و آماده کنید توشه مرگ را براى خاطر آن که مرگ با یک کار بزرگ مى آید، یا
خوبى که دیگر هیچ وقت روى بدى را نمى بیند و یا بدى که دیگر روى خوبى را نمى بینید. پس چه کسى نزدیک تر است به بهشت، غیر از آنکه براى او کار کرده است و چه کسى نزدیک تر است به آتش، جز کسى که خود را اهل جهنم کرده است. پس زیاد به یاد مرگ باشید در وقتى که نفس سرکش با شما مى جنگد و من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «زیاد به یاد آن چیزى که لذات را نابود مى کند باشید وبدانید که بعد از مرگ، براى کسى که خداوند او را نیامرزیده بدتر از مرگ است».(7)
 
ورود به بهشت بعد از سیصد هزار سال عذاب
11ـ حضرت امام محمدتقى(علیه السلام) از پدرهاى خود و از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده است که: شخصى خدمت حضرت على(علیه السلام) عرض کرد که: مرگ را براى من توصیف کنید. حضرت فرمود: پیش شخصى آگاه آمده اى، بدان که مرگ سه قسمت است; یا بشارت به نعمت هاى جاودانه، یا بشارت به عذاب ابدى، و یا هولناک و مبهم و نمى داند از کدام آن دو گروه است. امّا کسانى که دوست و مطیع فرمان ما هستند به آنها بشارت نعمتهاى ابدى داده مى شود; امّا کسانى که مخالف و دشمن ما مى باشند، به آنها بشارت عذاب ابدى مى دهند، امّا کسانى که کارشان روشن نیست و نمى داند که بر سر آنها چه مى آید. و آنها شیعه گنهکار هستند که خبر ترسناک براى آنها مى آید و نمى دانند سرانجام چه مى شود، ولى عاقبت خداوند آنها را با دشمنان ما مساوى قرار نمى دهد و آنها را با شفاعت ما از دوزخ بیرون مى آورد. بنابراین براى خود کار کنید و دستورهاى خداوند را اطاعت نمایید و سستى نکنید و عذاب خدا را کوچک نشمرید، براى خاطر آنکه بعضى از دوستان گنهکار ما، بعد از سیصد هزار سال عذاب آن وقت مشمول شفاعت مى شوند.(8)
 
مرگ مانند خواب است با یک مدت طولانى تر
12ـ خدمت حضرت امام محمدتقى(علیه السلام) عرض شد: که مرگ چیست؟ فرمود: آن خوابى که شب سراغ شما مى آید; ولى مدتش طولانى تر است و از این خواب بیدار نمى شوید مگر روز قیامت. پس بعضى ها خوابهاى خوبى مى بینند که قابل توصیف نیست و بعضى هم خوابهاى بدى مى بینند که نمى توان بدى آن را تصوّر کرد، پس چگونه خواهد بود حال کسى که در خواب به او خوش مى گذرد و حال کسى که دایم در ترس و وحشت مى گذراند، پس خود را براى مرگ آماده کنید.(9)
 
یا بزرگترین سرور یا بزرگترین ثبور
13ـ از محضر امام حسن مجتبى(علیه السلام) سؤال شد که: مرگ چیست؟ فرمود: بزرگترین شادى براى مؤمن، در آن وقت که از تمام درد و رنج و غصه دنیا به سوى نعمت هاى ابدى الهى منتقل مى شود و بزرگترین هلاکت براى کافر، در آن وقت که از باغهاى دنیا به سوى آتش که تمام شدنى نیست مى رود.
 
مرگ یکى از عوامل پاک کننده گناهان
14ـ حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) بر کسى که در حال جان دادن بود وارد شد که دیگر هر چه او را صدا مى زدند جواب نمى داد. اطرافیان محتضر عرض کردند: یابن رسول الله! دوست مى داریم بدانیم مردن چگونه است؟ و دوست داریم بدانیم که حال این محتضر چه طور است؟ فرمود: مرگ پاک کننده است که مؤمن را از گناه پاک مى کند پس آخرین رنجى که در حال مرگ مى کشد آخرین کفاره گناهى است که هنوز براى او باقى مانده است. ولى مرگ براى کافر، آخرین لذتى است که مزد کارهاى خوبى است که در دنیا داشته است. ولى این رفیق شما که در حال جان دادن است (و جان دادن او سخت شده است) دارد غربال زده مى شود و از گناه پاک و خالص مى شود مانند; لباس کثیفى که او را شستشو دهند و پاک کنند، تا این که صلاحیّت همنشینى ما اهل بیت را در خانه ابدى داشته باشد.(10)
حجت الاسلام حاج شیخ انصاریان در یکى از سخنرانى هاى خود حکایت جالبى را نقل کرده اند به این مضمون که روزى دو ملک از آسمان به زیر آمدند و در بین راه یکدیگر را ملاقات کردند. یکى از دیگرى سؤال نمود که: شما براى چه مأموریتى به زمین مى روى؟ او گفت: شخص بت پرست و مشرکى مریض شده است و دکترها به او گفته اند که یک نوع خاصى از ماهى است که اگر بخورد، خوب مى شود. ولى آن ماهى ها کنار ساحل یافت نمى شوند و من مأمورم بروم وسط دریا و آن ماهى ها را کیش دهم تا به ساحل برسند و در تور بیفتند، تا آن مشرک بخورد و خوب شود. آن ملک دیگر گفت: این مسئله خیلى عجیبى است، ولى مأموریت من از این هم عجیب تر است. گفت: آن چیست؟ ملک جواب داد: یک عابد در فلان شهر زندگى مى کند و هر روز روزه مى گیرد و شبها را با عبادت صبح مى کند و اصلا گناه نمى کند; اکنون مدتى است که گوشت نخورده است، امروز مقدارى گوشت براى او آورده اند و او گوشت را براى افطار آماده کرده است و چون نزدیک مغرب است، خداوند به من دستور داده که بروم و آب گوشت هاى او را به زمین بریزم و گوشت ها را در خاکستر بمالم که قابل خوردن نباشد. آن ملک دیگر گفت: این حکایت عجیبى است، و بعد عرض کردند پروردگارا! اگر امکان دارد فلسفه این دو مطلب را براى ما بیان فرمایید؟ خداوند فرمود: آن مرد مشرک، چون بعد از مرگ بهره اى نزد ما جز عذاب ندارد و از طرفى چون این مشرک به مردم خدمت کرده، ما مى خواهیم پاداش خدمتش را در همین دنیا به او بدهیم، امّا عابد، بعد از مرگ در ناز و نعمت خواهد بود و هیچ گونه عذابى ندارد، ولى چون در جوانى براى او لغزشى پیش آمده دستور دادیم که دیزى او را چپ کنید که جریمه و کفاره آن گناهش باشد.
هر شیعه حقیقى گرفتاربلا مى شود، تا پاک از دنیا برود
15ـ از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده است که: نیست شیعه اى که مرتکب نافرمانى ما شده باشد، مگر این که قبل از مرگ به بلایى که گناهان او را پاک مى کند مبتلا شود و یا در مال و دارایى او و یا در اولاد یا در بدن او بلایى مى آید، تا این که وقتى که خدا را ملاقات مى کند براى او گناهى نمانده باشد و گاهى بعضى از گناهان او که هنوز پاک نشده به همین علت در وقت جان دادن درد او شدید مى شود تا کاملا از گناه پاک شود.
 
اى مفضل! شیعیان ما را از گناه بترسان
16ـ محمد بن سنان از مفضل روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: «اى مفضل! بترس از گناه و شیعیان ما را هم از گناه بترسان. قسم به خدا که وزر و وبال گناه به شیعیان ما زودتر از دیگران مى رسد و گاهى از طرف سلطان به شما ظلم مى شود و این نیست مگر در اثر گناه، و گاهى مریض مى شوید و این نیست مگر در اثر گناه، و گاهى روزى شما حبس مى شود، و این نیست مگر در اثر گناه، و گاهى در وقت مردن سخت جان مى دهید، و این نیست مگر در اثر گناه و حتى کسانى که اطراف محتضر هستند مى گویند: این خیلى بدجان مى دهد. وقتى امام(علیه السلام)دید که من از گفتار او ناراحت شدم فرمود: اى مفضل! این براى خاطر آن است که به خدا قسم شما را خداوند در آخرت مؤاخذه نمى کند و تمام بلاى شما را در دنیا قرار داده است».(11)
امثال این روایات شاید براى شیعیان واقعى اهل بیت(علیهم السلام)مانند: مفضل و امثال او باشد والا قبلا از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شد که فرمودند: «بعضى از دوستان گنهکار ما سیصد هزار سال در عذاب هستند، تا آنکه ما آنها را شفاعت مى کنیم و از دوزخ بیرون مى آیند و وارد بهشت مى شوند.»
 
روح میت بالاى تابوت چه مى گوید؟
17ـ از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) روایت شده است که فرمود: «قسم به خدایى که جانم در دست قدرت اوست، اگر مردم جایگاه میت خود را مى دیدند و گفتار میت را مى شنیدند، از میت غافل مى شدند و او را رها مى کردند و به حال خود گریه مى کردند. به این دلیل که وقتى میت را در تابوت مى گذارند و او را حرکت مى دهند روح میت بالاى تابوت قرار مى گیرد و به اهل و خانواده خود صدا مى زند و مى گوید: اى اهل من و فرزندان من، دنیا شما را بازى ندهد چنان که مرا بازى داد و من را مشغول جمع کردن مال از راه حلال و حرام نمود و اکنون مال و ثروت را گذاشته ام براى دیگران و آنها لذت آن را مى برند و من گرفتار عذاب هستم، پس بترسید و شما مثل من گرفتار نشوید».(12)
 
مؤمن در وقت مردن امامان(علیهم السلام) را مى بیند
18ـ از حضرت امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا مؤمن از مرگ کراهت دارد؟ فرمود: (نه والله) گفتند: چگونه کراهت ندارد؟ فرمود: هنگامى که فرشته مرگ بر سر او حاضر مى شود و محتضر جزع مى کند، عزرائیل به او مى گوید: جزع مکن و نترس. قسم به
خدا که، من براى تو از پدر مهربان هم مهربان ترم، چشم خود را باز کن و نگاه کن که چه مى بینى. چشم باز مى کند و نگاه مى کند و مى بیند که رسول خدا، امیرالمؤمنین على بن ابى طالب و امام حسن، امام حسین و تمام امامان و حضرت زهرا (صلوات الله علیهم اجمعین) اطراف او هستند و با دیدن آنها شاد مى شود.(13)
چه کسانى در وقت مردن دست خود را مى گزند؟
19ـ حضرت على(علیه السلام) در خطبه 108 نهج البلاغه مى فرماید: هنگام مرگ و فراق از دنیا رسید و آنها که خود را در امان مى دیدند (غافل از مرگ بودند) و وارد آخرت شدند و دیدند آنچه را به آنها وعده داده بودند، ناراحتى که از ترس و وحشت به آنها دست مى دهد قابل تصوّر نیست. از یک سوى فشار جان کندن، و از سوى دیگر از دست دادن مال و ثروت، اهل و فرزند، و از شدت جان دادن رنگ آنها زرد مى شود و تغییر مى کند و کم کم مرگ بالا مى آید، تا این که زبان از کار مى افتد و در حالى که محتضر در میان خانواده خود افتاده و با چشم خود به آنها نگاه مى کند و با گوش خود صداى آنها را مى شنود در حالیکه هنوز عقل آن کار مى کند در این هنگام در فکر فرو مى رود که، چگونه عمر خود را از دست داده و روزگارش به پایان رسیده است و به یاد اموالى که از راه حلال و حرام و شبهه ناک جمع نموده و باید جواب گوى آن باشد و از طرفى این اموال را مى گذارد و مى رود و از سوى دیگر عذاب جمع مال حرام و شبهه را او باید بکشد و این اموال براى دیگران گوارا و لذت بخش است; ولى وزرو و وبال آن براى او مى باشد. تمام درها بر روى او بسته شده است و از شدت غصه دستهاى خود را مى گزد و براى آنچه در وقت مرگ براى او آشکار مى شود و از چیزهایى که در عمرش براى آنها تلاش مى کرده بى رغبت مى شود و آرزو مى کند که اى کاش! اموال و مقامى را که دیگران به آن حسد مى بردند به دست آنها افتاده بود و این اموال را جمع نکرده بود، کم کم مرگ گوش او را هم از کار مى اندازد، دیگر نه زبانى دارد که چیزى بگوید، و نه گوشش چیزى مى شنود، و در صورت خانواده خود نگاه مى کند و مى بیند که آنها زبانشان حرکت مى کند، ولى نمى داند که چه مى گویند و مرگ چشم او را هم فرا مى گیرد، چنان که گوش و زبانش را فرا گرفت
در این حال روح از جسدش خارج مى شود و او مانند مردارى در میان خانواده خود افتاده است و اهل خانه از او وحشت مى کنند و از او دور مى شوند، نه مى تواند کمکى به گریه کننده ها کند و نه مى تواند جواب کسانى که او را صدا مى زنند بدهد، پس او را حمل مى کنند و مى برند در گودالى از زمین پنهان مى کنند و او را تسلیم اعمال خویش مى کنند، و مى روند تا آنکه قیامت بیاید.
 
جان سه گروه از مردم را با سیخ سرخ شده مى گیرند
20ـ از حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام) روایت شده است: «امیرالمؤمنین(علیه السلام) چشم درد گرفته بود و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عیادت او رفت و دید که على(علیه السلام) از شدت درد ناله مى کند. فرمود: اى على براى درد چشم جزع مى کنى؟ على(علیه السلام) گفت: یا رسول الله! تاکنون این گونه دردى ندیده ام، پیغمبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: اى على وقتى فرشته مرگ روح کافر را قبض مى کند همراه او سیخهایى از آتش است که به این وسیله روح آنها را مى گیرد که صداى ناله جهنم بلند مى شود. على(علیه السلام) وقتى این مطلب را شنید بلند شد و نشست و گفت: یا رسول الله! این گفتار را دوباره بگویید که من درد چشم خود را از شنیدن این مطلب فراموش کردم و بعد سؤال کرد یا رسول الله! آیا از امت شما کسى هم هست که این گونه جان دهد؟ حضرت فرمود: آرى حاکم ستمگر و کسانى که اموال یتیمان را از روى ظلم مى خورند و کسانى که شهادت دروغ مى دهند».(14)
 
امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حارث همدانى
21ـ از حارث همدانى نقل شده است که گفت: بر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)وارد شدم حضرت فرمود: براى چه به این جا آمده اى؟ گفتم: دوستى شما مرا به این جا آورده اى امیرالمؤمنین! فرمود: آیا مرا دوست مى دارى؟ گفتم: آرى; والله اى امیرالمؤمنین. فرمود: آگاه باش وقتى جانت به گلوگاهت رسید، مرا خواهى دید که آن گونه که دوست دارى، و آن وقت که مرا لب حوض کوثر دیدى چنان خواهى دید که دوست مى دارى و آنگاه که دیدى پرچم حمد در دست من است و در حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) روى صراط ایستاده ام چنان خواهى دید که دوست مى دارى.(15)
 
چه کسى در وقت جان دادن اشک شوق مى ریزد؟
22ـ یحیى بن سابور مى گوید: از حضرت امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: «بعضى ها که در وقت جان دادن اشک از چشمشان جارى مى شود به خاطر آن است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را مى بینند و شاد مى شوند و بعد فرمود: آیا ندیدى که گاهى انسان از دیدن بعضى چیزها آنقدر خوشحال مى شود که اشکش جارى مى شود و مى خندد».(16)
 
در وقت جان دادن یا شادى است یا ندامت
23ـ حضرت امام صادق(علیه السلام) به سدیر صیرفى فرمود: «قسم به آنکس که محمد را به پیامبرى برگزید و روح مقدس او را به بهشت فرستاد که میان شادى و ندامت نیست مگر آنچه که خداوند فرمود: (عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ)(17) (طرف راست و چپ نشسته اند) و با چشم مشاهده کند و فرشته مرگ بیاید و روح و او را قبض کند و پس فرشته صدا مى زند به روح که، از بدن جدا شو، و حس نمى کند که روح از او جدا شده است، (و این گونه مردن) براى کسانى است که خداوند به آنها خطاب فرمود: (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَادْخُلِى جَنَّتِى)اى کسانى که در اعتقاد خود اطمینان داشتى، به سوى پروردگارت برگرد و بیا در جوار بندگان خاص من».
بعد امام صادق(علیه السلام) فرمود: این گونه مردن، براى کسانى است که با تقوا باشند و با اموال خود میان برادرهاى دینى خود مواسات کنند و بسیار به آنها رسیدگى کنند. امّا اگر آدمهاى بى تقوایى باشند و به برادرهاى دینى خود رسیدگى نکنند، به آنها گفته مى شود چه چیز مانع تو بود که از گناه پرهیز نکردى و کمکى به برادرهاى دینى خود نکردى، پس تو از کسانى بودى که فقط به زبان ادعاى دوستى اهل بیت(علیهم السلام) مى کردى و کار تو گفته تو را تصدیق نمى کند. وقتى این گونه مردم بى تقوا پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) را ملاقات مى کنند آن دو بزرگوار از آنها اعراض مى کنند و با چشم غضبناک به آنها نگاه مى کنند و او را شفاعت نمى کنند».(18)
وقتى حالات بسیارى از مردم را مشاهده مى کنیم یقین پیدا مى کنیم که آنها مصداق دنباله این روایت هستند; یعنى کسانى که ادعاى دوستى اهل بیت(علیهم السلام) را دارند ولى از هیچ گناهى اجتناب نمى کنند، خمس نمى دهند، زکات نمى دهند، کمک به فقراى شیعه نمى کنند، حتى بعضى ها نماز هم نمى خوانند و بسیارى از این مدعیان دوستى اهل بیت ربا مى خورند، رشوه مى خورند، غش در معامله مى کنند، کم فروشى و گران فروشى مى کنند و حتى دزدى مى کنند و باز هم مى گویند: ما على(علیه السلام) را دوست مى داریم. این گونه مردم بیچاره، خود را گول مى زنند و بدانند اوّل خصم آنها پیامبر و على(علیهما السلام) مى باشند و پیامبر و على و اهل بیت(علیهم السلام) از این گونه مردم بیزارند و بسیارى از این ها نه شیعه اهل بیت(علیهم السلام)هستند و نه آنها را دوست مى دارند، بلکه بعضى از آنها مسلمان هم نیستند; تا چه رسد که شیعه باشند.
بعضى ها در وقت مردن بهشت را با چشم مى بینند
24ـ ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «آن وقت که محتضر دیگر قدرت حرف زدن را ندارد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و هر کس که خداوند بخواهد نزد او حاضر مى شوند و رسول خدا طرف راست او و دیگرى طرف چپ او مى نشینند و پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: آنچه آرزو داشتى در پیش تو حاضر است و از آنچه مى ترسیدى در امانى. بعد در بهشت روى او باز مى شود و به او مى گویند: این است منزل تو در بهشت، اکنون اگر بخواهى تو را باز مى گردانیم در دنیا و آنچه بخواهى به تو طلا و نقره مى دهیم، او مى گوید: دیگر مرا حاجتى به دنیا نیست در این هنگام رنگ محتضر سفید مى شود و از پیشانى او عرق جارى مى گردد و لب او بالا مى رود و دماغ او گشاد مى شود و از چشم او اشک جارى مى شود، پس هر کدام از این علامتها را که دیدى کافى است و وقتى روح از بدن جدا شد دوباره به او مى گویند: اگر مى خواهى برگردى به دنیا تا تو را برگردانیم، او مى گوید: نه من آخرت را مى خواهم، و وقتى او را غسل دادند و کفن کردند و در تابوت قرار دادند، روح او جلو مردم حرکت مى کند و ارواح مؤمنین که قبلا مرده اند پیش او مى آیند و به او سلام مى کنند و او را به آنچه خداوند از نعمت ها براى او تهیه کرده بشارت مى دهند. وقتى او را وارد قبر کردند، روح او تا نصف بدنش برمى گردد و از چیزهایى که مى داند سؤال مى کنند و وقتى جواب داد دوباره آن درى که در حال جان دادن روى او باز شده بود، باز مى شود، و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) جایگاه او را در بهشت به او نشان مى دهد، پس نور بهشت وبوى خوش بهشت را مشاهده مى کند. ابوبصیر مى گوید: جانم فدایت شود پس فشار قبر چه طور شد، امام فرمود: هیهات بر مؤمنین فشار قبرى نیست، به خدا قسم که زمین بر بهشت افتخار مى کند و مى گوید: این مؤمن روى پشت من راه رفته است و از روى تو راه نرفته است و زمین به میت مى گوید: من تو را دوست مى داشتم وقتى روى من راه مى رفتى و اکنون خواهى دید که چقدر با تو مهربانم، آن وقت آنچه چشم ببیند قبرش گشاد مى شود».(19)
(در ذیل این حدیث شریف، مرحوم علاّمه مجلسى مى گوید: مشکل است جمع میان این روایت و روایت مادر امیرالمؤمنین(علیه السلام) و روایت سعد بن معاذ که در جاى خود مفصل آمده است) مگر این که بگوییم مؤمن در حدیث مورد بحث (که مى گوید: فشار قبر ندارد) مخصوص معصوم(علیه السلام) است و یا بگوییم در صدر اسلام فشار قبر براى همه کس بوده و بعد از مؤمن کامل برداشته شده، ولى در پاورقى بحار مى گوید: ممکن است بگوییم کسى که هیچ گونه گناهى که سبب فشار قبر شود، ندارد. مسلماً فشار قبر هم ندارد.)
 
یا على دوستان تو در سه جا شاد مى شوند
25ـ از امّ سلمه همسر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) روایت شده است که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «یا على به راستى که دوستان تو در سه وقت شاد مى شوند: اوّل در وقت جان دادن و تو در آنجا حاضر خواهى شد; دوم هنگام سؤال در قبر و تو در آنجا جواب سؤال نکیر و منکر را به میت مى آموزى; و دیگر وقت عرضه اعمال در قیامت و تو در آنجا دوستان خود را معرفى مى کنى».(20) (البته دوستان حقیقى)
26ـ از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) روایت شده است که فرمود: «کسى که ملاقات خداوند را دوست دارد، خداوند هم ملاقات او را دوست مى دارد. مردى گفت: یا رسول الله! ما مرگ را دوست نمى داریم رسول خدا فرمود: آن گونه که تو فکر مى کنى نیست، هنگامى که مؤمن مرگش فرا مى رسد و بشارت رضوان خداوند را مى شنود هیچ چیز براى او دوست داشتنى تر از مرگ نیست; امّا شخص کافر در وقت مرگش او را به عذاب بشارت مى دهند، هیچ چیز براى او بدتر از مرگ نیست».(21)
مرحوم علامه مجلسى(رحمه الله) مى گوید: که اخبار فراوانى رسیده است که در وقت جان دادن مؤمن پیامبر، امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و ائمه(صلوات الله علیهم) به بالین محتضر حاضر مى شوند و در میان مذهب شیعه این مطلب مشهور است و انکار آن به محض استعباد و اوهام، روش نیکان نیست. امّا کیفیّت حضورشان در وقت جان دادن مؤمن لازم به فحص و کنجکاوى نیست، بلکه در این موارد و امثال این چیزها ایمان اجمالى کافى است که از آن بزرگوارها روایات فراوانى وارد شده است.


(1). تفسیر نمونه، ج 25، ص 312.
(2). همان مدرک.
(3). تفسیر پیام قرآن، ج 5، ص 44.
(4). همان مدرک.
(5). همان مدرک، ص 441.
(6). تفسیر پیام قرآن، ج 5، ص 442.
(7). تحف العقول، ص 173.
(8). بحارالانوار، ج 6، ص 153.
(9). بحارالانوار، ج 6، ص 155.
(10). بحارالانوار، ج 6، ص 155.
(11). بحار الانوار، ج 67 ص 187.
(12). بحارالانوار، ج 6، ص 161.
(13). همان مدرک، ص 163.
(14). بحارالانوار، ج 6، ص 170.
(15). بحارالانوار، ج 6،ص 181.
(16). همان مدرک، ص 182.
(17). سوره ق، آیه 17.
(18). بحارالانوار، ج 6، ص 184.
(19). بحارالانوار، ج 6، ص 196.
(20). بحارالانوار، ج 6، ص 200.
(21). مرآة العقول، ج 14، ص 6.

 

توضیحات عالم برزخ
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma