حکایت توسل به قرآن و فرج نزدیک

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اهمیّت نماز و عالم برزخ
حکایت قرآن و جریان چشمه آیا مدعیان دوستى حضرت على(علیه السلام) اهل بهشت اند؟


جناب حاج محمدحسن ایمانیه گفتند: زمانى، امر تجارت مرحوم پدرش
ـ آقاى حاج على اکبر مغاره اى ـ مختل شد و گرفتار قرض بسیارى شدند و توانایى اداى آن را هم نداشتند. در آن حال عالم ربانى ـ مرحوم شیخ محمدجواد بیدآبادى ـ از اصفهان به قصد شیراز حرکت نمودند; چون آن بزرگوار مورد علاقه و ارادت مرحوم والد بودند در شیراز به منزل ما وارد مى شدند. به مرحوم والد خبر رسید که، آقاى بیدآبادى به آباده رسیده اند.
مرحوم والد گفت: در این هنگام و با وضعیت گرفتارى ما، آمدن ایشان، مناسب نبود; چون ایشان به زرقان مى رسند، پنج تومان اضافه مى دهند و مرکب تندرویى کرایه مى کنند تا این که قبل از ظهر روز جمعه به شیراز برسند و غسل جمعه را به جا آورند.
چون به منزل ایشان مى رسند به ایشان مى فرمایند: بى موقع و بى مناسب نیامدم، شما از امشب با تمام اهل خانه سرگرم خواندن سوره مبارکه انعام شوید; به این تفصیل که بین الطلوعین مشغول قرائت شوید و آیه (وَرَبُّکَ الْغَنِىُّ ذُو الرَّحْمَةِ) را تا آخر آیه ـ دویست و دو ـ مرتبه تکرار کنید. (به عدد اسماى مبارکه رب، محمد و على(علیهما السلام)) پس به حمام رفت، غسل جمعه را انجام داد و به منزل مراجعت فرمود و ما از همان شب شروع به خواندن کردیم، پس از دو هفته فرج شد و از هر جهت گرفتارى ها رفع گردید و تا آخر عمر مرحوم والد در کمال رفاه و آسایش بودیم.(1)
یکى دیگر از علل ترک نماز، غفلت از مرگ است. اگر انسان همیشه مرگ را مدنظر خود قرار دهد، آن وقت است که از عذاب الهى مى ترسد. مرحوم آیت الله حاج سید حسین یزدى ـ امام جماعت سابق مسجد نو شیراز ـ خیلى عالى در این باره اشعارى گفته است که در کتاب کلید بهشت آن اشعار را ذکر کرده ام و در این کتاب هم مى آوریم. به امید آنکه نفس پاک آن بزرگوار، بعضى ها را از خواب غفلت بیدار کند.
یکى مى خواند شعرى غفلت انگیز *** بگوش مردمان، فتنه انگیز
غم مردن، نباید عاقلى خورد *** که هم مى بایدش، غم خورد و هم مرد
یکى دیگر نکو گفتا: جوابش *** که بیدارش کند، شاید ز خوابش
غم مردن، اگر هم عاقلى خورد *** نخواهد با دل پر حسرتى مرد
هر آنکس با غم مردن به سر برد *** نه بد کرد و نه بد گفت و نه بد مرد
همه بدکارى و بدنامى و عار *** زغفلت آید آن بنشین و بشمار
اگر ظالم خیال مردنش بود *** نه هر کس را، پى آزردنش بود
اگر خائن، خیال مرگ مى کرد *** خیانت کردنش را ترک مى کرد
هر آن دزدى که مال مردمى برد *** اگر بودى غم مرگش، نمى برد
جوانان گر به فکر مرگ بودند *** همه عارى ز عار و ننگ بودند
اگر دیدى که پیران کهن سال *** جوانى مى کنند و خوشدل و حال
ز مردن غافلند و عیش فانى *** وگرنه کى کند، پیرى جوانى
حریصان و بخیلان رنج بردند *** به راحت جانشینان، گنج بردند
اگر غفلت نبودى این، چه بودى *** که غیر از محنت و حسرت نبودى(2)


(1). داستانهاى شگفت، حکایت 19.
(2). جزوه پند و مراثى ـ آیت الله یزدى شیرازى.

 

حکایت قرآن و جریان چشمه آیا مدعیان دوستى حضرت على(علیه السلام) اهل بهشت اند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma