چند نفر از سادات نجف آباد اصفهان به خدمت مرحوم بیدآبادى (اعلى الله مقامه) آمده و گفتند: چشمه آبى که از دامنه کوه جارى مى شد و مورد بهره بردارى اهالى بود چندى است، خشکیده و ما در زحمت هستیم دعایى کنید تا فرجى شود.
آن بزرگوار آیه شریفه (لَو اَنزَلنا هـذا القُرءانَ عَلى جَبَل)(1) را بر کاغذى نوشتند و به آنها دادند و فرمودند: اول شب، آن را بر قله آن کوه گذاشته و برگردید. آنها چنین کردند. چون به خانه خود رسیدند صداى مهیبى از کوه بلند شد که همه اهالى شنیدند; چون صبح بیرون آمدند چشمه آب را جارى دیدند و شکر خداى را به جا آوردند.(2)