علم بدون ایمان، تیغى است در کف زنگى مست; چراغى است در نیمه شب، در دست دزد براى برگزیده بردن کالا، این است که انسان عالم و دانشمند بى ایمان امروز، با انسان جاهل بى ایمان دیروز از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها، کوچکترین تفاوتى ندارد.
آخر چه تفاوتى میان چرچیل ها، جانسون ها، نیکسون ها، استالین هاى امروز با فرعونها، چنگیزها و آتیلاهاى دیروز است.(1)
* * *
به دستت اى فلک دارم بسى درد و شکایتها
به دستت اى فلک! دارم بسى درد و شکایتها *** دل خونین، ز کردارت بسى دارد، حکایتها
نفاق افکنده اى در خاندان آدم و حوا *** جهان را کرده اى پر از جنایتها، خیانتها
هزاران; چون انیشتین پرفسورانند در عالم *** همه، اندر پى آزردن و تخریب دولتها
بشر خواهد دو چیز، آسایش و آزادى، آن هم *** میسر مى شود، گرکم شود از مغز نخوتها
***
پدرها و مادرها، آموزگارها، روحانیون و حکومت اسلامى باید تلاش کنند که جوانها همراه پیشرفت علم و دانش، با ایمان و اعتقاد کامل به «اصول دین» و عمل به «فروع دین» که از همه مهمتر «نماز» است پرورش یابند والا افزایش روز به روز تعداد دانشگاهها، بدون ایمان چه دردى را دوا خواهد نمود؟