دانشمندان غربى نیز به لزوم تعالیم دینى و اخلاقى براى حسن تربیت و تأمین سعادت کودکان معترفند. «ریمون بیچ» مى گوید: بدون تردید تعلیمات اخلاقى و مذهبى بیش از سایر مسائل بر عهده خانواده است; زیرا تربیت بدون اخلاق جز جنایتکارى زیرک، چیز دیگرى به بار نمى آورد و از طرف دیگر قلب انسان بدون مذهب نمى تواند به سوى اخلاق بگراید و اگر کسى بخواهد اصول اخلاقى را بدون مذهب بیاموزد مانند این است که قصد کند پیکرى زنده، اما بدون نفس به وجود آورد. نخستین تصویرى که کودک از خدا در ذهن خود ترسیم مى کند از رابطه اش با پدر و مادر سرچشمه مى گیرد و همچنین، نخستین آگاهى او درباره اطاعت، بخشش و راستى، به شیوه عمل خانواده بستگى دارد و همه این مسائل باید در نخستین سالهاى کودکى انجام پذیرد; زیرا در این سالهاست که ذهن طفل بهتر از هر زمان دیگر براى ضبط آنچه درک مى کند آمادگى دارد پدر و مادر نه تنها فرصت و موقعیت مناسب براى توجه به پرورش روان و اندیشه کودک دارند بلکه آنها وظیفه دارند که خدا را با همه نیکى و نیرو و با همه اراده بزرگ ش، به فرزندان خود بشناسانند و براى این منظور، آنان مى توانند از دو منبع سرشار و غنى; یعنى «مذهب» و «طبیعت» استفاده نمایند.(1)