تمثیل باغبان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اهمیّت نماز و عالم برزخ
انسان یا کارخانه کودسازى؟ وظیفه سنگین پدر و مادر درباره نماز فرزندان


بدن انسان، به منزله یک درخت است و روح انسان، به منزله میوه آن درخت; یک باغبان چند نهال درخت را در یک قطعه زمین خشک غرس مى کند و به موقع به آن آب و کود مى دهد، شاخه هاى زیادى را قطع مى کند و علف هاى هرزه را از اطراف آن پاک مى کند و چند سال زحمت مى کشد که میوه این درختان را بچیند و کمال این درخت همان میوه، گل و برگ است. هر چه میوه مرغوبتر باشد باغبان از این درخت رضایت بیشترى دارد و اگر درخت خشک شود به طورى که دیگر نه میوه داشته باشد، نه برگ و نه گل، باغبان این درخت خشک را در آتش مى سوزاند; چون دیگر فایده اى ندارد.
انسان هم مانند این درخت است و باغبان آن خداوند متعال است، مقدارى خاک، هوا، نور، آب و کود را به مواد غذایى تبدیل مى کند و آن مواد غذایى را به نطفه انسان. بالاخره با تحولات گوناگون آن نطفه را بصورت یک بچه زیبا از مادر متولد مى کند.
قرآن مى فرماید: «(هُوَ الَّذِى یُصَوِّرُکُمْ فِى الاَْرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ); او کسى است که شما را در رحم (مادران)، آن چنان که مى خواهد تصویر مى کند، معبودى جز خداوند توانا و حکیم نیست».(1)
کند نطفه را صورتى; چون پرى *** که کرده است بر آب صورت گرى
چنان در رحم نقش بندى کند *** که از نقش خود، خودپسندى کند
(فَتَبَارَکَ اللّهُ اَحْسَنُ الخَالِقینَ).(2)
روزى که آفرید تو را صورت آفرین *** بر آفرینش تو به خود گفت، آفرین
صورت نیافریده، چنین صورت آفرین *** بر صورت آفرین، و بر این صورت آفرین
خداوند پس از تولد نوزاد سینه مادر را مملو از شیر مى کند با این که نوزاد هنوز شیرخوردن نیاموخته است، ولى به محض اینکه پستان مادر را به دهان مى گیرد شروع به مکیدن مى کند. به راستى چه کسى عمل مکیدن را به او یاد داده است؟ و از این عجیب تر چه کسى مکان پستان مادر را به بچه هاى حیوانات وحشى آموخته که پس از تولد بلافاصله بلند مى شوند، پستان را پیدا مى کنند و شیر مى خورند.
دانشمندان مى گویند براى یک لیتر شیر باید چهارصد لیتر خون در غده هاى پستان مادر بگردد تا یک لیتر شیر درست شود. خداوند در قرآن مى فرماید: «(وَإِنَّ لَکُمْ فِى الاَْنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِیکُمْ مِمَّا فِى بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْث وَدَم لَّبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِّلشَّارِبِینَ); و در وجود چهارپایان براى شما درسهاى عبرتى است، از درون شکم آنها از میان غذاهاى هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مى نوشانیم».(3)
و چه عبرتى از این برتر، که خداوند مى فرماید: «(نُّسْقِیکُمْ مِمَّا فِى بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْث وَدَم لَّبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِّلشَّارِبِینَ); از درون شکم این حیوانات از میان غذاهاى هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مى نوشانیم».
«فرث» در لغت به معناى غذاهاى هضم شده درون شکم است، که به مجرد رسیدن به روده ها ماده حیاتى آن جذب بدن مى گردد و تفاله هاى آن به خارج فرستاده مى شود، به این غذاى هضم شده در درون معده «فرث» مى گویند و به تفاله هاى خارج شده «روث» یا «سرگین» گفته مى شود.
مى دانیم که مقدار کمى از غذا مانند بعضى از مواد قندى و همچنین آب از همان دیواره هاى معده جذب مى شود; اما قسمت عمده آن هنگامى که غذاى هضم شده به روده ها منتقل شد وارد خون مى گردد. مى دانیم که شیر از غده هاى مخصوصى که درون پستان است تراوش مى شود و مواد اصلى آن از خون و غده هاى چربى ساز گرفته مى شود. به این ترتیب این ماده سفید رنگ تمیز و خالص، این غذاى نیروبخش و گوارا از میان غذاهاى هضم شده مخلوط با تفاله ها، و از لابه لاى خون به دست مى آید. و این به راستى عجیب نیست! سرچشمه اى آن چنان آلوده و تنفرآمیز، اما محصولش این چنین خالص، زیبا و دل انگیز و گوارا.(4)
عجیب این است که بعضى از افراد ضعیف الاعتقاد، با این که مى دانند خداوند در دوران شیرخوارگى چگونه غذاى آنها را تهیه نموده و نیز مى دانند که بعد از دوران شیرخوارگى چه طور پدر و مادر را در خدمت آنها قرار داده که لقمه را از دهان خود بگیرند و به دهان بچه بگذارند، اکنون که جوان نیرومند شده اند گاهى در غصه فرو مى رود که چگونه آینده خود را تأمین کند، در حالى که این خداوند است که روزى او را تأمین مى کند.
شاعر مى گوید:
فراموشت نکرد ایزد در آن حال *** که بودى نطفه اى مدفون و مدهوش
روانت داد و عقل و طبع و ادراک *** جمال و رأى و حسن و فکرت و هوش
ده انگشتت مرتب کرد، بر کف *** دو بازویت مرکب ساخت، از دوش
چنین پندارى اى ناچیز همت! *** که خواهد کردنت، روزى فراموش
همان گونه که باغبان به خاطر میوه به درخت خدمت مى کند، خداوند هم تمام کارهایى که براى تن انسان انجام مى دهد به خاطر کمال روح انسان است; چون روح انسان به منزله میوه درخت است و تن انسان به منزله خود درخت و ارزش درخت به میوه آن است، نه به چوب خشک آن. همان گونه که باغبان درخت خشک شده را که دیگر ثمرى ندارد قطع مى کند و در آتش مى سوزاند، خداوند هم وقتى دید این بنده یاغى و طاغى که پیامبران او را تکذیب مى کند و با آنها سر جنگ دارد و غیر از شهوت و شکم کار دیگر به کمالات روحى که همان «عبادت» و «بندگى» خدا باشد ندارد، این انسان لجوج بى ثمر را در آتش دوزخ مى سوزاند. ولى چون خداوند مجازات این انسان سرکش طاغى را به آخرت انداخته و در دنیا او را مجازات نمى کند او مغرور شده و خیال مى کند که بعد از مرگ سرانجام او مانند کسانى است که در دنیا بندگى خدا را نموده اند، ولى هیهات! هیهات! خداوند مى فرماید: «(أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِى الاَْرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ); آیا کسانى که ایمان و عمل صالح دارند را مانند کسانى که روى زمین فساد مى کنند، و آیا پرهیزکاران را مانند گنهکاران قرار مى دهیم؟ مسلماً چنین نیست».(5)
و نیز مى فرماید: «(لاَ یَسْتَوِى أَصْحَابُ النّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَآئِزُونَ); هرگز یاران آتش و بهشت مساوى نیستند; بلکه یاران بهشت رستگار و پیروزند».(6)
 
زعهد پدر یاد دارم همى
ز عهد پدر یاد دارم همى *** که باران رحمت بر او هر دمى
که در خردیم، لوح و دفتر خرید *** ز بهرم یکى، خاتم زر خرید
پدر کرد ناگه یک مشترى *** به خرمایى از دستم انگشترى
چو نشناسد انگشترى، طفل خرد *** به شیرینى از وى، توانند برد
تو هم قیمت عمر نشناختى *** که در عیش شیرین برانداختى
قیامت که نیکان بر اعلا رسند *** ز قعر ثرى بر ثریا رسند
ترا خود بماند سر از ننگ پیش *** که گردت برآید عملهاى خویش
برادر ز کار بدان شرم دار *** که در روى نیکان شوى شرمسار(7)
واى به حال تارک الصلاة! که روز قیامت روبه روى پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار گیرد، چون پیامبر(صلى الله علیه وآله) در وقت جان دادن فرمود: شفاعت من به کسى که نماز را از وقتش به تأخیر اندازد نمى رسد.(8)
به ظلمت ز نور خدا مى گریزى *** تو لب تشنه، ز آب بقا مى گریزى
ز مادر بود مهربان تر خدایت *** تو جاهل، ز قهر خدا مى گریزى
خدا خواندت تا عطایت نماید *** تو اى بى نوا! از عطا، مى گریزى
به هر جا روى سایه لطف رحمان *** ز دنبالت آید، چرا مى گریزى
اگر مى گریزى، ز بیگانه بگریز *** چرا دیگر از آشنا، مى گریزى
شفاى تو در بارگاه حسین است *** چرا آخر از این سرا مى گریزى
از حسان مشهدى


(1). سوره آل عمران، آیه 6.
(2). سوره مؤمنون، آیه 14.
(3). سوره نحل، آیه 66.
(4). تفسیر نمونه، ج 11، ص 289.
(5). سوره ص، آیه 28.
(6). سوره حشر، آیه 20.
(7). بوستان سعدى، باب نهم، ص 290.
(8). موسوعه شهادت المعصومین، ج 1، ص 47.
 
انسان یا کارخانه کودسازى؟ وظیفه سنگین پدر و مادر درباره نماز فرزندان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma