چهارم: بررسى و ارزیابى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مشروعیّت سقیفه؟!
بررسى و ارزیابى فهرست منابع


با یک جمع بندى دقیق از مدارک بالا چند نتیجه مهم مى توان گرفت:
1. روشن شد که گردهمایى سقیفه یک شوراى منتخب نبود; بلکه  عدّه اى از انصار براى آنکه خلافت را به نفع خود تمام کند، اجتماعى تشکیل دادند و عده اى از مهاجران با آنها به رقابت برخاستند و با بهره گیرى زیرکانه از رقابت اوس و خزرج به مقصود خود رسیدند!
2. براى انتخاب خلیفه در سقیفه درگیرى رخ داد; سعد بن عباده لگدمال شد و عمر او را منافق خواند. سعد نیز ریش عمر را گرفت و عمر او را تهدید کرد که دندانش را خُرد خواهد کرد!
3. استدلال هر یک از انصار و مهاجران بر یکدیگر، نشان داد که براى تصرّف خلافت رقابتى جدّى میان آنها وجود داشت و نحوه استدلالها نیز حکایت از «تنافس در دنیا» دارد و معیارهاى معنوى کمتر مورد توجّه بوده است; گویى مى خواستند میراثى تقسیم کنند و هر کدام مدّعى سهمى بودند و پس از آن، ابوبکر و عمر چنان سرگرم رایزنى با افراد بانفوذ براى بیعت و خارج نمودن مخالفان از صحنه بودند که حتّى فرصت شرکت در دفن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را نیافتند.
4. انتخاب ابوبکر به گونه اى ناگهانى و در جوّى از تشنّج و درگیرى رخ داد که خود عمر اعتراف مى کند: «بیعت ابوبکر بدون دقّت وناگهانى صورت گرفت; ولى خداوند مسلمانان را از شرّ آن نگاه داشت». از این رو، تهدید کرد: «کسى حقّ ندارد پس از آن بدون مشورت با مسلمین، با دیگرى بیعت کند و گرنه در معرض کشته شدن است».
در حقیقت عمر انتخابى شبیه به نحوه انتخاب ابوبکر را قبول ندارد و انجام دهندگان آن را مستحق قتل مى داند و معترف است که خلافت  ابوبکر بدون مشورت با مسلمین بوده است.
5. اگر ابوبکر و عمر کمى دیرتر به سقیفه مى رسیدند و یا میان اوس و خزرج اختلافى پیش نمى آمد، خلیفه نخستین سعد بن عباده بود و همچنین آنگاه که ابوبکر و عمر هر یک دست دیگرى را براى خلافت مى گشود، اگر ابوبکر موفق به گشودن دست عمر مى شد، باید نخستین خلیفه عمر مى بود.
و اگر مهاجران به تقسیم قدرت راضى مى شدند، جهان اسلام باید شاهد خلافت شورایى پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)باشد.
6. على(علیه السلام) تلاش هاى عمر را براى تثبیت خلافت ابوبکر، تلاشى منفعت خواهانه دانست که فردا، ابوبکر نیز به پاس این تلاش ها، وى را پس از خود خلیفه سازد (که همین نیز اتّفاق افتاد).
7. روشن شد که جمعى از صحابه معروف با انتخاب ابوبکر مخالف بودند و طائفه بنى هاشم که از نزدیک ترین افراد به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بودند، در سقیفه حاضر نبودند و پس از آن نیز به روشنى با آن مخالفت کردند و تاریخ گواهى داد که عمر براى تثبیت امر خلافت، مخالفان را سرکوب کرد و با فاطمه زهرا(علیها السلام) دخت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با شدّت و جسارت برخورد نمود و به تهدید و ارعاب مخالفان روى آورد که مدارک همه اینها از کتب اهل سنّت گذشت.
8. ابوبکر و عمر براى خاموش ساختن عبّاس و دور کردن او از على(علیه السلام) به تطمیع وى اقدام کردند که با پاسخ منفى روبه رو شدند.
با این تحلیل و جمع بندى، چند پرسش مطرح مى شود:
1. شیوه انتخاب خلیفه اوّل با کدام یک از موازین اسلامى سازگار است؟ آیا مى توان بدون مشورت با بزرگان اصحاب و با تهدید گروهى و تطمیع جمعى دیگر، خلافت را به چنگ آورد؟
2. استفاده از ابزار توهین و تحریک دو قبیله و شعلهور ساختن رقابت هاى دیرین «اوس» و «خزرج» و بهره گیرى از آن براى رسیدن به قدرت با چه معیارى سازگار است؟
3. «بشیر بن سعد أوْسى» که با ابوبکر بیعت کرد و علّت آن را عدم منازعه در امرى دانست که خداوند براى آنان (مهاجران) قرار داده است، آیا نمى دانست که در میان مهاجران و مردم قریش، بنى هاشم ـ بویژه على(علیه السلام) با آن همه سابقه و فضیلت ـ از هر کسى براى این منصب شایسته ترند. چرا او در برابر شعار گروهى که گفتند: «جز با على بیعت نمى کنیم» سکوت نمود و با آنان همراهى نکرد؟!
4. آیا در بیعت، رضایت بیعت کننده شرط است؟ و یا اگر به زور دست کسى را در دست خلیفه قرار دهند و یا دست او را به دست خلیفه بمالند، این نیز براى حصول بیعت کافى است؟!
5. تهدید و ارعاب على(علیه السلام) و توهین و هتک خانه فاطمه زهرا(علیها السلام)براى گرفتن بیعت، ریشه در کدام یک از اصول شریعت دارد؟
6. آیا خلیفه اى که دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از او راضى نباشد; همان دخترى که پیامبر رضایت او را رضایت خود و خشم او را خشم خود  نامیده، آیا با نارضایتى چنین شخصیتى از خلیفه مسلمین که تا هنگام ارتحالش ادامه داشته، مى توان خلافت او را مورد رضایت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و در نتیجه خداوند متعال دانست؟
7. اگر سعد بن عباده بیمار نبود و مدینه را به آشوب مى کشید و مهاجران را از آنجا بیرون مى کرد و خود خلیفه مسلمین مى شد، آیا باز هم باید معتقد بود که خلافت او صحیح و پیروى از او لازم بود و شیوه کار او مشروعیت داشت؟
8. آیا شیوه هاى عمل شده جهت انتخاب زمامدار کشور اسلامى، امروز قابل تأسّى و عرضه به جهان اسلام است؟ آیا با توجه به اعتقاد عالمان اهل سنّت که سیره صحابه را حجت مى دانند وعملکرد آنان را با حربه «عدالت صحابه» تصحیح مى کنند، مى توان در کشورهاى اسلامى با آن متد، به انتخاب زمامدار اقدام کرد؟ و آیا چنین راهبردى قابل عرضه به جهان امروز مى باشد؟
9. و در نهایت آیا رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از روحیّات اصحاب خویش مطّلع بود که ممکن است آنها براى انتخاب خلیفه پس از او، چه غوغایى برپا کنند و چه مشکلاتى به وجود آورند؟ اگر آن حضرت را بى اطلاع از این روحیات بدانیم که هوشمندى، آینده نگرى و تیزبینى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را مورد تردید قرار داده ایم و هرگز هیچ مسلمانى ـ بلکه غیر مسلمان منصفى ـ چنین باورى را درباره آن حضرت نخواهد داشت.
و اگر آن حضرت حوادث پس از خویش را پیش بینى مى نمود، آیا براى مسلمانان راهنمایى قرار نداد؟ آیا راه روشنى را در برابر آنان نگذاشت؟ آیا رسول حکیم و هوشمند اسلام آنان را یله و رها ساخت؟
آیا نباید پذیرفت که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خلیفه اى را با شرایط روشن و صفات برجسته به مردم معرفى کرده است؟ (همان چیزى که در غدیر خم اتفاق افتاد) و آیا نباید قبول کرد که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى رفع اختلافات و جلوگیرى از گمراهى مردم، مرجعى را قرار داد؟ (همان مرجعى که با نام عترت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) معروف است و در سفارش به ثقلین بر آن تأکید شده است و همان چیزى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خواست در پایان عمر شریف خود آن را مکتوب دارد و متأسفانه آنها که تصمیم خود را در امر خلافت از قبل گرفته بودند مانع از آن شدند(1)).
باور ما این است که جوانان روشن بین و حقیقت جو با آگاهى از آنچه در سقیفه اتفاق افتاد و پیامدهاى اندوهبارى که داشت (و مى توانست بدتر از آن نیز واقع شود) این واقعیت را دریابند که نمى توان پذیرفت رسول بزرگوار اسلام و پیامبر آخرالزمان(صلى الله علیه وآله) طرح و اندیشه اى براى پس از خود نداشته، امر خلافت را بر عهده خود مردم گذارده (آن هم به صورتى که گذشت که فقط دو سه نفر براى همه تصمیم گیرى کنند) و آنان را در وادى حیرت، درگیرى و تهدید و  ارعاب یکدیگر رها ساخته باشد.
همچنین پى جویان حقایق باور مى کنند که خلیفه منتخب سقیفه، مشروعیتى برابر اصول اساسى اسلام نداشته و شیوه انتخاب او چیزى شبیه به کودتا بوده است، نه یک برنامه شورایى و این شیوه، قابل عرضه به جهان بشریت نیست.
بنابراین نظریّه نصب و معرّفى شخصیّتى که بتواند آرمان ها و اهداف رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) را ادامه دهد، با اندیشه هر انسان روشن بین و منصفى سازگار است و فراتر از آیات و همچنین روایات فراوان، با رهیافت عقلانى نیز هماهنگ است. همان عقیده اى که در مکتب اندیشمندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) مطرح است.
پایان


1 . شرح بیشتر را در کتاب حدیث دوات و قلم بخوانید.

 

بررسى و ارزیابى فهرست منابع
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma