آداب تخليه
1. هنگام ورود به حاجتگاه، سرش را بپوشاند[
1] وبسم الله بگويد[
2] ، سپس اين
دعا را بخواند: بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، اَللّهُمَّ اِنّي اَعُوذُ بِکَ مِنَ
الْخَبيثِ الْمُخَبَّثِ، الرِّجْسِ النَّجَسِ، اَلشَّيْطانِ الرَّجِيمِ.[
3]
همچنين بگويد: بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَلا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، رَبِّ
اَخْرِجْ عَنِّى الاَْذى سَرَحآ بِغَيْرِ حِسابٍ وَاجْعَلْني لَکَ مِنَ
الشّاكِرِينَ، فيما تَصْرِفُهُ عَنِّى مِنَ الاَْذى، اَو الْغَمِّ الَّذي لَوْ
حَبَسْتَهُ عَنِّي هَلَكْتُ لَکَ الْحَمْدُ اِعْصِمْني مِنْ شَرِّ ما في هـذِهِ
الْبُقْعَةِ وَاَخْرِجْني مِنْها سالِمآ وَحُلْ بَيْني وَبَيْنَ طاعَةِ الشَّيْطانِ
الرَّجيمِ.[
4]
وبنابر نظر مشهور، پاى چپ را مقدّم بدارد وچون عورتش كشف شد
بسم الله بگويد تا شيطان چشم بر هم نهد ونظرش بر عورت او نيفتد.[
5]
وهنگامى كه در حاجتگاه نشست بگويد: اَللّهُمَّ اَذْهِبْ عَنِّى الْقَذى وَالاَْذى
وَاجْعَلْني مِنَ الْمُتَطَهِّرينَ.[
6]
وجمعى معتقدند كه تكيه دادن بر پاى چپ وپاى راست را گشاده گذاردن سنّت است (ولى
مستند آن يافت نشد). واگر ادرار يا مدفوع به دشوارى بيرون آيد (وبرخى معتقدند در هر
حال)، اين دعا را بخواند: اَللّهُمَّ كَما اَطْعَمْتَنِيهِ طَيِّبآ في عافِيَةٍ،
فَاَخْرِجْهُ مِنِّى خَبيثآ في عافِيَةٍ.[
7]
2. در حديث آمده است كه شايسته است انسان به هنگام تخلّى اين دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ ارْزُقْنِى الْحَلالَ وَجَنِّبْنِى الْحَرامَ.[
8]
وهنگامى كه نگاهش به آب استنجا (كه مىخواهد خود را با آن تطهير كند) افتاد بگويد:
اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي جَعَلَ الْماءَ طَهُورآ وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِسآ.[
9]
وهنگامى كه خواست خود را تطهير كند بگويد: اَللّهُمَّ حَصِّنْ فَرْجي وَاسْتُرْ
عَوْرَتي وَحَرِّمْني عَلَى النّارِ وَوَفِّقْني لِما يُقَرِّبُني مِنْکَ، يا ذَا
الْجَلالِ وَالاِْكْرامِ.[
10]
وهنگامى كه برخاست، دست بر شكمش بمالد وبگويد: اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي هَنَّأَني
طَعامي وَشَرابي وَعافاني مِنَ الْبَلْوى.[
11]
وزمانى كه مىخواهد بيرون آيد
پاى راست را مقدّم بدارد (بنابر مشهور) ودست بر شكمش بمالد وبگويد: اَلْحَمْدُ
للهِِ الَّذي عَرَّفَني لَذَّتَهُ وَاَبْقى في جَسَدي قُوَّتَهُ وَاَخْرَجَ عَنِّى
اَذاهُ، يا لَها مِنْ نِعْمَةٍ لا يَقْدِرُ الْقادِرُونَ قَدْرَها.[
12]
ودر برخى كتابهاى حديث، جمله «يا لَها نِعْمَةً» سه مرتبه تكرار شده است.[
13]
ومستحبّ است كه با آب سرد استنجا كند، كه بواسير را برطرف مىكند.[
14]
مكروهات استنجا (تطهير)
1. زياد نشستن در حاجتگاه كراهت دارد. از جناب لقمان نقل شده است كه دستور داد در
حاجتگاه بنويسند: بسيار نشستن در حاجتگاه باعث بواسير مىشود.[
15]
2. تطهير كردن با دست راست مطلقاً كراهت دارد.[
16]
3. استنجا كردن با دست چپ در صورتى مكروه است كه انگشترى در دست باشد كه در آن اسم
خدا باشد.[
17] وعلما، اسامى انبيا وائمّه معصومين عليهم السلام را نيز به
آن ملحق كردهاند.
4. به هنگام حاجتگاه رفتن، همراه داشتن انگشترى كه در آن نام خدا[
18]
وپيامبران وائمّه : باشد كراهت دارد.
5. نيز همراه داشتن قرآن[
19] وتعويذ ودعا كراهت دارد.
6. ومكروه است مسواك زدن در حاجتگاه، كه باعث بوى بد دهان مىشود.[
20]
7. ومكروه است سخن گفتن در حال استنجا[
21] ، مگر گفتن ذكر خدا[
22]
ودعاهاى خاص وآية الكرسى وحمد وسپاس الهى[
23] وتكرار آنچه را كه
مؤذّن
مىگويد.[
24]
در حديث است كه حضرت موسى عليه السلام در مناجاتش با خداوند گفت: «حالاتى بر من
مىگذرد كه تو را بزرگتر از آن مىدانم كه در آن حال تو را ياد كنم. خداوند فرمود:
اى موسى، در همه حال مرا ياد كن كه ياد من در همه حال نيكو است».[
25]
وجواب سلام دادن حتّى در آن حال واجب است.[
26] واگر اسم حضرت
رسول صلى الله عليه و آله را بشنود مستحبّ است صلوات بفرستد.[
27] (وجمعى آن را ـ
در همه
جا ـ واجب مىدانند).[
28] واگر عطسه كند، حمد خدا گويد.[
29] وصلوات بفرستد.[
30]
وچنانچه با كسى كارى داشته باشد وبترسد كه تا بيرون آمدن، وقت آن فوت
شود مىتواند با اشاره ودست زدن شخص را متوجّه كند واگر ممكن نباشد مىتواند سخن
بگويد.[
31]
ونقل شده است كه هر كس در حاجتگاه سخن بگويد حاجتش برآورده نمىشود.[
32]
8 و9. ومكروه است خوردن وآشاميدن در حال ادرار ومدفوع كردن.[
33]
10. ومكروه است همراه داشتن نقره سكّهدار، مگر اينكه در كيسهاى باشد.[
34]
(زيرا ممكن است بر آن اسامى مقدّس حك شده باشد و در دستشويى بيفتد).
[1] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 314، ح 1.
[2] . همان، ح 2.
[3] . ترجمه: «به نام خدا وبه ذات (پاك) خدا، بار خدايا به تو پناه مىبرم از بدسرشتِ بدپرورش پليدِ ناپاك،شيطان مطرود». وسائل الشيعه، ج 1، ص 216، ح 1.
[4] . ترجمه: «به نام خدا وبه ذات (پاك) او. و معبودى جز الله نيست. پروردگارا، (عوامل) اذيّت وآزار را از منخارج كن؛ خارج كردنى بدون حساب. ومرا از سپاسگزاران قرار ده در آنچه كه از آزار از من دور كردى، يا ازاندوهى كه اگر آن را باز نمىداشتى هلاك مىشدم، حمد وسپاس از آن تو است، از شرّ اين مكان مرا پناه دهومرا از آن با سلامت بيرون بر وميان من وپيروى از شيطان مطرود فاصله انداز». وسائل الشيعه، ج 1،ص217، ح 7.
[5] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 217، ح 4.
[6] . ترجمه: «بار خدايا، آلودگى وكثافت را از من دور كن ومرا از پاكيزگان قرار ده».وسائلالشيعه، ج 1، ص 314، ح 5.
[7] . ترجمه: «بار خدايا، همچنان كه پاك وبا تندرستى به من خورانيدى، پس آنچه را كه ناپاك است با تندرستىاز من خارج كن». وسائل الشيعه، ج 1، ص 217، ح 5.
[8] . ترجمه: «بار خدايا، رزق حلال روزىام كن واز حرام مرا دور نگهدار».
[9] . ترجمه: «حمد وسپاس ويژه خداوندى است كه آب را پاك وپاككننده قرار داد وآن را نجس وناپاكنساخت».
[10] . ترجمه: «بار خدايا، شهواتم را كنترل كن وعورتم را بپوشان وآتش را بر من حرام كن ومرا بر آنچه كه به تونزديك مىكند موفّق گردان، اى صاحب جلالت وبخشش.»
[11] . ترجمه: «حمد وسپاس مخصوص خداوندى است كه خوراك ونوشيدنى مرا گوارا ساخت ومرا از مصيبتورنج عافيت بخشيد».
[12] . ترجمه: «حمد وسپاس مخصوص خداوندى است كه لذّت غذايش را به من چشاند ونيروى آن را در بدنمباقى گذاشت وآلودگى آن را از من بيرون كرد، چه بسيار نعمتهايى (وجود دارد) كه (حتّى) انسانهاىقدرتمند قدر آن را نمىشناسند».
[13] . مصباح المتهجّد، ص 7.
[14] . تهذيب الأحكام، ج 1، ص 376، ح 1056.
[15] . تهذيب الأحكام، ج 1، ص 374، ح 1041؛ مجمع البيان، ج 8، ص 82.
[16] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 226، باب 12.
[17] . همان، ص 233، ح 3.
[18] . همان، ص 232، ح 1.
[19] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 234، ح 10.
[20] . همان، ص 237، ح 1.
[21] . همان، ص 218، ح 1 و2.
[22] . همان، ص 219، ح 1 و2 و3 و4 و5.
[23] . همان، ص 220، ح 7.
[24] . همان، ص 221، ح 1 و 2 و 3.
[25] . اصول كافى، ج 2، ص 497، ح 8؛ عدّة الدّاعى، ص 239؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 220، ح 5.
[26] . مفتاح الكرامه، ج 1، ص 55.
[27] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 1217، باب 142.
[28] . عروة الوثقى، ج 1، كتاب الصلاة، فصل 37، ص 599.
[29] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 221، ح 9.
[30] . همان، ج 4، ص 1221، ح 12.
[31] . جواهر الكلام، ج 2، ص 74.
[32] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 218، ح 2.
[33] . جواهر الكلام، ج 2، ص 70؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 254، ح 1 و2.
[34] . تهذيب الأحكام، ج 1، ص 353، باب 15، ح 1046.