خواصّ انگشتر فيروزه
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «كسى كه انگشتر فيروزه در دست كند، فقير
نمىشود».[
2]
2. در حديث است كه حسن بن على بن مهران مىگويد: خدمت امام هفتم عليه السلام رسيدم، آن حضرت
انگشترى در دست داشت كه نگينش فيروزه و نقش آن «اللهُ الْمَلِکُ» بود. به انگشترش
خيره شدم. امام فرمود: «به چه نگاه مىكنى؟» عرض كردم: اميرمؤمنان على عليه السلام نيز انگشتر
فيروزهاى داشته كه نقش آن «اللهُ الْمَلِکُ»
بوده، امام فرمود: «آن را مىشناسى؟» عرض كردم: نه. فرمود: «اين همان انگشتر است كه
جبرئيل آن را از بهشت براى رسول خدا هديه آورد و حضرت رسول صلی الله عليه و آله آن را به حضرت على
علیه السلام
بخشيد».[
3]
3. على بن محمّد صيمرى مىگويد: با دختر جعفر بن محمود كاتب[
4] ازدواج
كردم و او را بسيار دوست مىداشتم، ليكن فرزندى از او به دنيا نيامد. خدمت امام هشتم
عليه السلام رسيدم و مشكل را گفتم. حضرت تبسّمى كرد و فرمود: «انگشتر فيروزهاى تهيّه و آيه
شريفه (رَبِّ لاَ تَذَرْنِى فَرْدآ وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ)[
5] را بر آن
نقش كن تا مشكل حل شود. به فرمايش حضرت عمل كردم و يك سال نگذشت كه از آن زن، پسرى
نصيبم شد.[
6]
4. از حضرت رسول اعظم صلی الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «خداوند متعال مىفرمايد: شرم
مىكنم از دستى كه انگشتر فيروزه در آن است و براى دعا به سوى من بلند مىشود، آن را
نااميد برگردانم».[
7]
خواصّ انگشتر جزع يمانى
1. از حضرت امير المؤمنين على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «انگشتر جزع يمانى در دست
كنيد كه شياطين سركش را دور مىسازد».[
8]
2. در روايتى از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه حضرت على عليه السلام فرمود :
«رسول خدا صلی الله عليه و آله با ما نماز خواند، در حالى كه انگشتر يمانى در دست داشت. پس از نماز،
انگشترش را به من داد و فرمود: اين انگشتر را در دست كن و با آن نماز بخوان كه نماز
در جزع يمانى برابر با هفتاد نماز است. و اين انگشتر تسبيح و استغفار مىكند و ثوابش
براى صاحبش نوشته مىشود».[
9]
[1] . «جَزْع» مهره يمانى، سنگى است سياه وسفيد داراى خالهاى سفيد وزرد وسرخ وسياه، كه در معدنعقيق يافت مىشود (فرهنگ عميد).
[2] . كافى، ج 6، ص 472، باب الفيروزج، ح 1؛ ثواب الأعمال ص 209، باب التختم بالفيروزج، ح 1.
[3] . مكارم الأخلاق، ص 89؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 405، باب 56، ح 1.
[4] . جعفر بن محمود الكاتب در دمشق مصاحب وهمنشين متوكّل عبّاسى بود ودر سال 284 ه ق وزيرالمستعين وسپس وزير المعتزّ بالله شد ودر سال 286 ه ق از دنيا رفت (مختصر تاريخ دمشق، ج 6، ص 95).
[5] .ترجمه:«پروردگارا،مراتنهامگذاروفرزندبرومندى به من عطاكن وتوبهترين وارثانى».سورهانبياء،آيه 89.
[6] . امالى طوسى، ص 84، ح 30؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 406، باب 56، ح 4.
[7] . عدّة الدّاعى، ص 117؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 406، باب 56، ح 5.
[8] . كافى، ج 6، ص 471، باب الجزع اليمانى، ح 1؛ ثواب الأعمال، ص 210، ح 1.
[9] . عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 132، ح 18؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 407، باب 57، ح 2.