(مقدّمه:) به دو روش مىتوان عِمامه بست: بر سر وزانو. بستن عمامه بر روى سر مستحبّ
است، چنانكه تحتالحنك[1] نهادن براى عِمامه هم مستحبّ است.[2]
شهيد اوّل؛ اعتقاد دارد كه ايستاده عمامه پيچيدن مستحبّ است.[
3] (به رواياتى در
اين زمينه توجّه فرماييد:)
عِمامه بر سر گذاشتن
1. در حديثى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس عمامه بر سر بپيچد وتحت
الحنك[
4] نبندد وبه درد بىدرمانى مبتلا شود، كسى را جز
خودش
سرزنش نكند».[
5]
2. ودر روايتى ديگر مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «حضرت رسول اكرم صلی
الله عليه و آله با دست
(مبارك) خود بر سر حضرت اميرمؤمنان عليه السلام عِمامه بست. يك
طرف عمامه را از پيش صورت وطرف ديگر آن را چهار انگشت كوتاهتر، از پشت سر آويخت،
سپس به على عليه السلام فرمود: برو! رفت وفرمود: بيا! آمد وبعد فرمود: به خدا قسم، تاج ملائكه
وفرشتگان چنين است».[
6]
3. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «حضرت رسول صلی الله عليه و آله عمامه را بر سر بست ويك طرف
آن را به جلو وطرف ديگر آن را به پشت سر انداخت. چنانكه جبرئيل (در هيأتى كه در
برابر پيامبر آشكار مىشد) نيز به اين صورت عمامه مىبست».[
7]
4. واز امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «فرشتگان در جنگ بدر عمامههاى سفيد بر
سر داشتند».[
8]
5. در كتاب فقه الرّضا خواندن اين دعا به هنگام گذاشتن عمامه بر سر سفارش شده است:
بِسْمِ اللهِ اَللّهُمَّ ارْفَعْ ذِكْري وَاَعْلِ شَأْني وَاَعِزَّني بِعِزَّتِکَ
وَأَكْرِمْني بَكَرَمِکَ بَيْنَ يَدَيْکَ وَبَيْنَ خَلْقِکَ اَللّهُمَّ تَوِّجْني
بِتاجِ الْكَرامَةِ وَالْعِزِّ وَالْقَبُولِ.[
9]
6. در كتاب مكارم الأخلاق از كتاب نجات نقل كرده است كه به هنگام گذاشتن عِمامه اين
دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ سَوِّمْني بِسيماءِ الاْيمانِ وَتَوِّجْني بِتاجِ
الْكَرامَةِ وَقَلِّدني حَبْلَ الاْسْلامِ وَلا تَخْلَعْ رَبْقَةَ الاْيمانِ مِنْ
عُنُقي[
10] وافزوده است كه
عمامه را بايد در حال ايستاده پيچيد.[
11]
كلاه پوشيدن
در حديث است كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله كلاههاى متعدّدى داشت كه بر سر مىنهاد.[
12]
علما پوشيدن كلاههاى دراز وبلند را كه به آن «بُرطُل» گويند ويهوديان بر سر
مىگذاشتند، مكروه شمردهاند.[
13] واز برخى روايات استفاده مىشود كه شكستن
پايين كلاه وبرگردانيدن آن مكروه است.[
14]
[1] . پيچى از عمامه كه از زير چانه مىگذرانند و روى شانه مىاندازند.
[2] . روايات مربوط به استحباب تحت الحنك فراوان است، ولى ظاهرآ همه آنها مربوط به تمام حالات است ودرخصوص حال نماز، فقط يك روايت داريم كه آن هم ضعيف است. رك:اصول كافى، ج6،ص460، باب العمائم.
[3] . دروس، ج 1، ص 152.
[4] . بايد توجّه داشت كه «تحت الحنك» در گذشته در همه حال معمول بود، ولى اكنون متعارف نيست وگاهممكن است لباس شهرت به شمار آيد.
[5] . كافى، ج 6، ص 461، باب العمائم، ح 1؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 291، ح 1.
[6] . كافى، ج 6، ص 461، ح 4؛ مكارم الأخلاق، ص 120.
[7] . كافى، ج 6، ص 461؛ مكارم الأخلاق، ص 460.
[8] . كافى، ج 6، ص 461؛ مكارم الأخلاق، ص 119.
[9] . ترجمه: «به نام خدا، پروردگارا، ذكر مرا بالا بر ورتبهام را بلند گردان ومرا در پيشگاه خود ودر ميانمخلوقاتت گرامى بدار. بار خدايا، تاج كرامت وعزّت وپذيرش (اعمال) را بر سرم نِه». فقه الرّضا، ص 395؛مستدرك الوسائل، ج 3، ص 277، ح 8 .
[10] . ترجمه: «خدايا، مرا به نشانه ايمان نشانه گذار وتاج كرامت بر سرم نِه وبند اسلام و ايمان بر گردنم افكنوآن را از گردنم بيرون مياور».
[11] . مكارم الأخلاق، ص 120.
[12] . بحارالأنوار، ج 16، ص 121 و122 و125.
[13] . مكارم الأخلاق، ص 120 (با اندكى تفاوت).
[14] . بحارالأنوار، ج 47، ص 45، ح 62.