(آیه 20) در اینجا موضع گیریهاى مختلف «مؤمنان» و«منافقان» را در برابر فرمان جهاد روشن مى سازد، مى فرماید: «کسانى که ایمان آورده اند مى گویند: چرا سوره اى نازل نمى شود»؟! (وَیَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا لَوْلا نُزِّلَتْ سُورَةٌ).
سوره اى که در آن فرمان جهاد باشد، وتکلیف ما را در برابر دشمنان سنگدل وخونخوار وبى منطق روشن سازد، سوره اى که آیاتش نور هدایت بر قلب ما بپاشد، وروح وجان ما را با فروغش روشن نماید.
این وضع حال مؤمنان راستین.
«اما (منافقان) هنگامى که سوره واضح وروشنى نازل مى گردد که در آن سخنى از جنگ است، منافقان بیماردل را مى بینى که همچون کسى که در آستانه مرگ قرارگرفته (با نگاهى مات ومبهوت، وچشمانى که حدقه آنها از کار ایستاده) به تو نگاه مى کنند»! (فَاِذا اُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَذُکِرَ فیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذینَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ اِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِىِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ).
میدان جهاد براى مؤمنان; میدان اظهار عشق به محبوب ومیدان پایدارى ومقاومت وپیروزى است، ودر چنین میدانى ترس معنى ندارد.
اما براى «منافقان» میدان مرگ ونابودى وبدبختى است، میدان شکست وجدائى از لذات دنیاست، میدانى است تاریک وظلمانى، با آینده اى وحشتناک ومبهم!
در پایان آیه در یک جمله کوتاه مى گوید: واى بر آنها که «مرگ ونابودى براى آنان سزاوارترست» (فَاَوْلى لَهُمْ).
(آیه 21) در این آیه مى افزاید: ولى اگر آنها اطاعت کنند، واز فرمان جهاد سرپیچى ننمایند این «اطاعت وسخن سنجیده براى آنان بهتر است» (طاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ).
سپس مى افزاید: «اگر آنها هنگامى که برنامه ها محکم مى شود وفرمان جهاد قطعیت مى یابد به خدا راست گویند واز در صدق وصفا درآیند براى آنها بهتر است» (فَاِذا عَزَمَ الاَْمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللهَ لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ).
هم در این دنیا باعث سربلندى آنهاست، وهم در آخرت به پاداش بزرگ وفوز عظیم نائل مى شوند.
(آیه 22) در این آیه مى افزاید: «اگر (از این دستورها) روى گردان شوید، جز این انتظار مى رود که در زمین فساد وقطع پیوند خویشاوندى کنید» (فَهَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ اَنْ تُفْسِدُوا فِى الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا اَرْحامَکُمْ).
زیرا اگر از قرآن وتوحید روى گردان شوید قطعاً به سوى جاهلیت باز مى گردید، وبرنامه هاى جاهلى چیزى جز «فساد در زمین»، «قتل وغارت وخونریزى»، «کشتن خویشاوندان ودختران» نبود.
(آیه 23) در این آیه سرنوشت نهائى این گروه منافق وبهانه جوى مفسد را چنین بیان مى کند: «آنها کسانى هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، پس گوشهایشان را کر وچشمهایشان را کور نموده است»، نه حقیقتى را مى شنوند ونه واقعیتى را مى بینند (اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَاَصَمَّهُمْ وَاَعْمى اَبْصارَهُمْ).
آنها جهاد اسلامى را که بر معیار حق وعدالت است قطع رحم وفساد فى الارض مى پندارند، اما آن همه جنایاتى را که در جاهلیت مرتکب شدند وخونهاى بى گناهانى را که در دوران حکومتشان ریختند مطابق با حق وعدالت! لعنت خدا بر آنها باد که نه گوش شنوا دارند ونه چشم بینا!
(آیه 24) در این آیه به ذکر علت واقعى انحراف این قوم نگون بخت پرداخته، مى گوید: «آیا آنها در آیات قرآن تدبّر نمى کنند (تا حقیقت را دریابند ووظائف خود را انجام دهند) یا بر دلهاى آنها قفل نهاده شده است»؟! (اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلى قُلُوب اَقْفالُها).
وبه این ترتیب باید قرآن مجید در متن زندگى مسلمانان قرار گیرد وآن را قدوه واسوه خویش قرار دهند دستوراتش را موبه مو اجرا کنند، وتمام خطوط زندگى خویش را با آن هماهنگ سازند.
اما بهره گیرى از قرآن نیاز به یک نوع خودسازى دارد، هرچند خود قرآن نیز به خودسازى کمک مى کند، چرا که اگر بر دلها قفلها باشد، قفلهائى از هوى وهوس، کبر وغرور، لجاجت وتعصب، اجازه ورود نور حق به آن نمى دهد.