مبارزه اسلام با فال بد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
داستان یاران
خرافه و خرافه پرستى برخورد حضرت على(علیه السلام) با طالع بین


آفرین بر آیین نجات بخش و حقیقت طلب اسلام که هزار و چهارصد سال پیش در محیط پر از خرافه هاى عربستان به طور جدّى با خرافه گرایى مبارزه کرد. به روایاتى در این زمینه توجّه فرمایید:
1. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «الطّیرة شرک; فال بد زدن شرک است».(1)
آرى، فال بد زدن نوعى انحراف از توحید است; چون کسى که معتقد است صداى کلاغ در سرنوشت فال زننده تأثیر دارد، در واقع براى خدا شریک قرار داده است.
2. در روایت دیگرى از وجود مقدّس آن حضرت مى خوانیم: «لیس منّا من تطیّر; کسى که فال بد بزند از ما نیست».(2)
اسلام فال بد را نوعى شرک و کسى که معتقد به فال بد باشد را مسلمان نمى داند.
3. و در روایت دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «کفّارة الطّیرة التوکّل; کفّاره فال بد، توکّل (بر خدا) است».(3)
در میان عوام مرسوم است که: «اگر کسى قصد انجام کارى را داشت و شخصى عطسه کرد، نباید به دنبال آن کار برود» در حالى که این فال بد زدن است و اعتبارى ندارد، بلکه باید توکّل بر خدا کند و به دنبال کارش برود و انشاء اللّه کارش به خوبى انجام مى شود. ما تمام روایات مربوط به عطسه را جستجو کردیم و چیزى در این زمینه نیافتیم. بعلاوه، تجربه هم کردیم و بدون توجّه به این خرافات به دنبال کار رفتیم و نتیجه گرفتیم. بنابراین به فال بد نباید اعتنا کرد و نباید کارها را رها نمود، بلکه با توکّل بر خدا و به طور جدّى آن را پیگیرى کرد. البتّه فال خوب زدن اشکالى ندارد، و بهترین فال زدن، فال خوش است.
 
ز) بدقدمى و خوش قدمى
یکى دیگر از خرافه ها بدقدمى و خوش قدمى است. این که گفته مى شود: «این عروس یا داماد بدقدم است» یا «این خانه یا مغازه شوم و نحس است» اعتبارى ندارد، و خرافه اى بیش نیست. البتّه اگر خانه یا مغازه اى از پول حرام تهیّه شده، یا بدون رضایت مالک اصلى آن در تصرّف شما درآمده باشد، ممکن است چنین خانه یا مغازه اى شوم باشد. امّا بى جهت نمى توان فرد یا افراد یا ملک و املاکى را شوم و نحس شمرد. در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «ان کان فى شىء شوم ففى اللّسان; اگر در چیزى شومى و نحوست وجود داشته باشد، در زبان است».(4) این زبان است که گاه بد گردش مى کند و دروغ مى گوید یا غیبت مى کند یا تهمت مى زند یا شایعه پخش مى کند، و یا آلوده ده ها گناه دیگر مى شود. در روایت دیگرى مى خوانیم که: وقتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مورد شومى و نحسى پرسیده شد فرمودند: «سوء الخلق; نحسى در بداخلاقى است».(5) و در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «الرّفق یمن، والخرق شؤم; نرمى و خوش خلقى بامیمنت و پربرکت، و بداخلاقى شوم و نحس است».(6)
بنابراین، بى علّت نباید کسى یا ملکى یا چیزى را شوم دانست. متأسفانه بعضى از مدیران که بر اثر ضعف و سوء مدیریّت شکست مى خورند، شکست خود را به پاى نحسى و فال بد مى گذارند، و شهامت اعتراف به ضعف مدیریت خود را ندارند. زمانى بود که هر مشکل و گرفتارى پیدا مى شد آن را مستند به دشمنان خارجى مى کردند! در حالى که نباید سوء مدیریّت ها و کم کارى ها و ضعفها را نادیده گرفت و همه چیز را به پاى دشمن نوشت.
ح) خرافه اى به نام سحر و جادو!
اصل سحر و جادو واقعیّت دارد، و قرآن مجید در آیات متعدّد در مورد آن سخن گفته است، ولى غالب آنچه را مردم سحر و جادو مى پندارند اوهام و خیالات و خرافاتى بیش نیست. و در آن جا هم که سحر است غالباً چشم بندى است نه واقعیّت. براى روشن شدن این ادّعا، آیات مربوط به مبارزه حضرت موسى(علیه السلام) و جادوگران دربار فرعون، در سوره اعراف را اجمالاً تفسیر مى کنیم تا معلوم شود چه نوع چشم بندى و تردستى بوده است.
«(وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لاََجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ); ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمّى خواهیم داشت؟!».(7)
«(قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ); (فرعون) گفت: آرى، و شما از مقرّبان خواهید بود».(8) یعنى هم اجرت و دستمزد ارزشمندى به شما مى دهم و هم جزء مقرّبان دربارم خواهید شد. از این تعبیر استفاده مى شود که مقرّب درگاه بودن، از اجر و پاداش و مزد و ثواب بالاتر و ارزشمندتر است. به هر حال، زمان مبارزه فرا رسید و اسباب و لوازم کار آماده شد و مردم با توجّه به این که روز عید تعطیل بود جمع شدند، تا این مبارزه را به تماشا بنشینند.
«(قَالُوا یَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِىَ وَإِمَّا أَنْ نَّکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ); (و چون روز مبارزه فرا رسید ساحران) گفتند: اى موسى! یا تو (وسایل سحرت را) بیفکن، یا ما مى افکنیم».(9) همان گونه که قبلاً اشاره شد یکى از دستورات ادیان الهى این است که آغازگر مبارزه نباشند، بلکه منتظر و آماده باشند که اگر دشمن حمله کرد دفاع کنند، تا همواره مبارزاتشان جنبه دفاعى داشته باشد، نه جنبه تهاجمى. حضرت موسى(علیه السلام) نیز با توجّه به همین اصل فرمود: شما شروع کنید، و آنها شروع به کار کردند. توجّه فرمایید:
«(قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْر عَظِیم); (موسى) گفت: «شما بیفکنید» و هنگامى که (وسایل سحر خود را) افکندند، مردم را چشم بندى کردند و ترساندند، و سحر عظیمى پدید آوردند».(11)
خداوند متعال از سحر ساحران فرعون، «(سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ); چشم بندى» تعبیر کرده است، یعنى آنها مار و اژدها تولید نکردند، بلکه چشم بندى کرده
و از عوامل روانى استفاده نمودند، و مردم خیال کردند که آنها دست به کار بزرگى زده اند.
چشم بندى و تردستى آنها به این صورت بود که داخل عصاها و ریسمان هاى ضخیم را خالى کرده، و در آن جیوه ریخته، سپس در آن را محکم بستند. خاصیّت جیوه این است که با حرارت تبدیل به بخار مى شود و اگر در جسم در بسته اى باشد آن جسم را به حرکت درمى آورد. هنگامى که ساحران ریسمان ها و عصاها را به روى زمین انداختند و حرارت آفتاب به آنها خورد و جیوه ها تبخیر شد، عصاها و ریسمان ها شروع به تکان خوردن و حرکت مختصرى کردند و این حرکت، باعث شد مردم تصوّر کنند که آنها واقعاً مار و اژدها هستند. در همین زمان تبلیغات روانى آنها هم شروع شد; مثل این که با صداى بلند از مردم مى خواستند مقدارى عقب بروند تا مبادا مارها و اژدهاها به آنها آزار برسانند! با این دو کار مردم باور کردند که آنها واقعى هستند. این مطلب در آیه 66 سوره طه نیز آمده است. آن جا که فرمود:
«(قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى); (موسى) گفت: «شما اوّل بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسید که حرکت مى کنند!».
این که مى فرماید: «مردم به نظرشان مى رسید که حرکت مى کنند» یعنى نوعى چشم بندى و تردستى بود. به هر حال، مردم وحشت کرده و ساحران و فرعونیان مست شادى و خوشحالى شده، و تصوّر کردند پیروز شده اند. اکنون نوبت موسى(علیه السلام)است، باید دید که موسى چه مى کند؟
«(وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَإِذَا هِىَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ); (ما) به موسى وحى کردیم که: «عصاى خود را بیفکن». ناگهان (به صورت مار عظیمى درآمد که) و وسایل دروغین آنها را به سرعت بلعید».(12)
شادى فرعونیان دوامى نداشت، عصاى موسى(علیه السلام) تبدیل به مار بزرگى شد، و تمام ریسمان ها و عصاهاى ساحران را بلعید. در این جا بود که حق آشکار گشت، و تردستى و چشم بندى ساحران باطل شد. ساحران با پى بردن به حقیقت، بى اختیار به سجده افتاده و به خداى حضرت موسى و هارون ایمان آوردند. آنها به خوبى درک کردند که حضرت موسى ساحر نیست و آنچه او انجام داده معجزه اى از ناحیه خداوند است. اهل خبره مسائل را زودتر درک کرده و تشخیص مى دهند، لذا مى گویند در مسایلى که تخصّصى ندارید به متخصّص آن مراجعه کنید و ساحرانِ متخصّص تشخیص دهنده سحر از حقیقت بودند، و لذا اقرار کردند که حق با حضرت موسى(علیه السلام) است.
نتیجه این که سحر و جادو اجمالاً و به شکلى که در بالا گفته شد حقیقت دارد، امّا آنچه که غالب مردم خیال مى کنند سحر است، در حقیقت سحر نیست. مثلاً هرکس در هر برنامه اى دچار شکست مى شود گناه آن را به گردن سحر و جادو مى اندازد و مى گوید: «همسایه اى که رابطه خوبى با من ندارد، مرا سحر کرده است» در حالى که چنین نیست. کاسب اگر دیرهنگام در مغازه اش را باز کند و زود ببندد و با مشترى بداخلاقى کند و جنس نامرغوب عرضه نماید و ورشکست شود، مدعى مى شود که او را جادو کرده اند. باید به چنین شخصى گفت: جادوى تو دیر آمدن و زود رفتن، و عرضه جنس نامرغوب، و بدرفتارى با مشتریان است. اگر این اشکالات را برطرف کنى ورشکست نمى شوى یا دخترى که به سنّ بالایى رسیده و هنوز ازدواج نکرده، ادّعا مى کند که او را جادو کرده اند، در حالى که علّت آن، رد کردن خواستگاران مناسب در زمان جوانى، یا سخت گیرى هاى بى مورد پدر و مادر یا طرح شرایط سخت و سنگین، گرفتن مبلغ مهریه و مانند آن بوده است. اگر در آن زمان از مهریه سنگین و شرایط سخت چشم پوشى مى کرد و به خواستگار جوان مسلمان باایمانى جواب مثبت مى داد اکنون در حسرت آمدن یک خواستگار با ویژگى هایى بسیار پایین تر چشم به در خانه نمى دوخت.
دختران جوان! پدر و مادر دختران! بى جهت خواستگارها را رد نکنید. اگر آنها اکنون خانه و ماشین و پول آن چنانى ندارند، غالب مردان در شروع زندگى چنین بوده اند، و به تدریج در سایه تلاش و کوشش خودشان، و همکارى پدر و مادر، و لطف و عنایت خدا، صاحب همه چیز شده اند. بنابراین، مشکلاتى که با دست خودمان درست کرده ایم را به گردن سحر و جادو نیندازیم. که این کار نه تنها مشکل را حل نمى کند، بلکه منشأ مشکلات دیگرى نیز مى شود. زیرا عدّه اى انسانهاى فرصت طلب و سودجو منتظرند از این اعتقادات باطل سوء استفاده کنند و براى بطلان مثلاً سحر و حل مشکلات وارد میدان شوند. آنها مبالغ کلانى مى گیرند و یک مشت خرافات تحویل اینها مى دهند و متأسّفانه در بعضى موارد علاوه بر سوء استفاده هاى مالى، سوء استفاده هاى جنسى شرم آورى هم مى کنند که در این زمینه عدّه اى از آنها در چنگال قانون اسیر و به سختى مجازات شده اند.
خوانندگان محترمى که تصوّر مى کنید اسیر سحر و جادو شده اید، هرگز به چنین اشخاص کلاهبردارى مراجعه نکنید، و بهترین راه براى حل مشکل عمل به دستور زیر است:
1. نمازها را اوّل وقت بخوانید. 2. هر روز پنج مرتبه آیة الکرسى را بخوانید که در حفاظت انسان از مشکلات و ناملایمات اثر عجیبى دارد 3. هر روز هرچند به مقدار کمى صدقه دهید.
 
ط) بخت بد و بخت خوب!
یکى دیگر از خرافه ها بخت خوب و بد است. این که: فلانى بختش بد یا خوب است یعنى چه؟ بخت فلان کس بسته یا باز است یعنى چه؟ بخت در کجا آمده است؟ آیا در قرآن و روایات آمده، یا منبع عقلانى دارد؟
این واژه ها مفهوم صحیحى ندارد; هرچند متأسّفانه در اشعار بعضى از شعرا نیز آمده است. مثلا یکى از شعرا مى گوید:
گلیم بخت کسى را که بافته اند سیاه *** به آب زمزم و کوثر سفید نتوانند کرد
در حالى که این مطلب خرافه و دروغ است، بلکه نوعى شرک محسوب مى شود. گاه از بخت به «طالع» تعبیر مى شود. در قدیم مى گفتند: هر شخصى که متولّد مى شود ستاره اى نیز به نام او در آسمان متولّد مى گردد. هرکس بخواهد از بخت و طالع خود مطّلع شود باید نزد طالع بین برود تا او با تأمّل و تفکّر در ستاره اش بخت او را بیان کند!» در حالى که این سخن از اساس باطل است و براى هیچ کس ستاره اى متولّد نمى شود و ستارگان ارتباطى با انسانها و زندگى حال و آینده آنها ندارند.


(1). کنزالعمال، ج 6، ح 28570و28565و28566 و 28556، به نقل از میزان الحکمة، باب 2436، ح 11336.
(2). الترغیب و الترهیب، ج 4، ص 33، ح 4، به نقل از میزان الحکمة، باب 2436، ح 11339
(3). کافى، ج 8، ص 198، ح 236.
(4). کافى، ج 2، ص 116، ح 17.
(5). تنبیه الخواطر، ج 1، ص 89، به نقل از میزان الحکمة، باب 2437، ح 11349.
(6). بحار الانوار، ج 75، ص 59، ح 23.
(7). سوره اعراف، آیه 113.
(8). سوره اعراف، آیه 114.
(9). سوره اعراف، آیه 115.
(10). سوره اعراف، آیه 116.
(11). سوره اعراف، آیه 117.
 

 

خرافه و خرافه پرستى برخورد حضرت على(علیه السلام) با طالع بین
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma