در پى پیشنهاد استخدام حضرت موسى(علیه السلام) که از سوى دختر حضرت شعیب(علیه السلام) به پدر پیشنهاد شد و آن حضرت با شرح و بسط بیشتر آن را با حضرت موسى(علیه السلام) در میان گذاشت، موساى جوان به عنوان موافقت و رضایت و قبول پیشنهاد کار و ازدواج گفت: «(ذَلِکَ بَیْنِى وَبَیْنَکَ أَیَّمَا الاَْجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلاَ عُدْوَانَ عَلَىَّ وَاللهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَکِیلٌ); این قراردادى میان من و تو باشد. (البته) هر کدام از این دو مدّت (هشت یا ده سال) را انجام دهم ظلمى بر من نخواهد بود و در انتخاب آزادم. و خداوند بر آنچه ما مى گوییم شاهد و گواه است».(1)
نکته مهمّى که در این آیه شریفه به چشم مى خورد این است که حضرت موسى و شعیب(علیهما السلام) با یکدیگر قراردادى الهى بستند و شاهدش را خدا قرار دادند; چون آن بزرگواران کاملاً به یکدیگر اعتماد و به شهادت و نظارت آن شاهد خبیر و بصیر، ایمان کامل داشتند.