نشانه هاى پیامبران

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
داستان یاران
کم فروشى اختصاص به معامله و تجارت ندارد! مقایسه منطق پیامبران با بت پرستان


انبیا و پیامبران که از سوى خداوند مأمور دعوت به سوى او مى شدند نشانه هایى داشتند که به آسانى مى توان آنها را از مدعیان دروغین شناخت. از جمله این نشانه ها ـ که آیات آینده هم به آن اشاره شده ـ سه چیز است:
 
1. تکیه بر منطق و دلیل عقل
انبیا و اولیا و بزرگان همواره بر منطق عقل تکیه کرده و مى کنند. به عنوان نمونه قرآن از زبان پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «(إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَة أَنْ تَقُومُوا للهِِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا); شما را تنها به یک چیز اندرز مى دهم، دو نفر دو نفر، یا به تنهایى براى خدا قیام کنید، سپس بیندیشید».(1) تمام خواسته پیامبر(صلى الله علیه وآله)در تفکّر و اندیشه و تعقّل خلاصه مى شود. اگر پاى عقل و خرد به میان آید حق از باطل به راحتى شناخته مى شود.
 
2. دلسوزى و مهربانى
پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) آن قدر دلسوز و مهربان بود که جان خود را در این مسیر به خطر مى انداخت. این مطلب درآیه 6 سوره کهف آمده است توجّه فرمایید: «(لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ); گویى مى خواهى، خود را به خاطر اعمال آنها از غم و اندوه هلاک کنى».
و لذا خداوند او را دلدارى مى داد که: این قدر نگران مباش و غم و غصّه نخور، آنها که قابل هدایت باشند هدایت مى شوند و آنها که قابلیّت هدایت نداشته باشند، هر قدر تلاش کنى هدایت نمى شوند.
 
3. ترک تعصّب
انبیا و اولیاى الهى تعصّب ندارند در حالى که مدّعیان باطل متعصّبند. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) هنگامى که با بت پرستان سخن مى گفت و با دلیل و منطق و برهان حقانیّت اسلام را به اثبات مى رساند و آنها نمى پذیرفتند مى فرمود: «(لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِىَ دِینِ); (حال که چنین است) آیین شما براى خودتان، وآیین من براى خودم!».(2)
این نشانه هاى سه گانه در داستان شعیب پیامبر(علیه السلام) نیز به چشم مى خورد. آن حضرت ابتدا به سراغ دلیل مى رود و زشتى ها و عواقب سوء بت پرستى و مفاسد اقتصادى را براى آنها تبیین مى کند، و در این راه دلسوزى مهربانى مى کند (إِنِّى أَرَاکُمْ بِخَیْر)(3) ولى در عین حال از خود تعصّب به خرج نمى دهد (وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظ)(4) و آنها را مجبور بر پذیرش آیین خود نمى کند. امّا مشرکان و بت پرستان نه اهل منطق بودند، و نه دلسوز و مهربان، و نه عارى از تعصّب; بلکه تعصّب، لجاجت و خشونت ابزار کارشان بود. آیات زیر شاهد صادقى بر این ادّعاست. توجّه فرمایید:
«(قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلـوتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَّتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاؤُا إِنَّکَ لاََنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ); گفتند: «اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مى دهد که آنچه پدرانمان مى پرستیدند ترک کنیم; یا آنچه را مى خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده اى هستى!».(5)
قوم شعیب در مقابل استدلال هاى قوى ومتین ومنطقى حضرت شعیب در مورد زشتى بت پرستى و کم فروشى، به دو مطلب موهوم و بى اساس متمسّک شدند:
نخست این که: این بت هاى عزیز و دوست داشتنى که مى گویى آنها را عبادت و پرستش نکنیم میراث آبا و اجدادى ماست. چگونه میراث نیاکان خود را ترک کنیم؟ بى اساس بودن این سخن روشن است: چرا که معمولاً نسل هاى جدید دانشمندتر از نسل هاى قدیمند; زیرا علاوه بر علوم و دانش نسل هاى گذشته علوم و دانش جدیدى را در اختیار دارند. بنابراین، صرف این که عملى میراث گذشتگان است دلیل بر درستى آن نمى شود.
دوم این که: ما خواهان آزادى عمل هستیم، دستورات تو آزادى عمل ما را گرفته و ما را محدود مى سازد. بنابراین، چون ترک کم فروشى منافات با آزادى عمل ما دارد به آن پایبند نخواهیم بود.
آنها نه تنها سخنان پیامبر خود را نپذیرفتند، بلکه بر اثر تعصّب و لجاجتى که داشتند از پیامبر خدا طلبکار نیز شدند: که تو با آن عقل و شعور بالا و رشد و بردبارى فراوان، چرا چنین سخنانى مى گویى و ما را به چنان مطالبى دعوت مى کنى! اکنون به پاسخ حضرت شعیب توجّه فرمایید:
«(قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنتُ عَلَى بَیِّنَة مِّن رَّبِّى وَرَزَقَنِى مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الاِْصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ); اى قوم! به من خبر دهید اگر دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد، (آیا مى توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمى خواهم چیزى که شما را از آن باز مى دارم، خودم مرتکب شوم. من جز اصلاح ـ تا آن جا که توانایى دارم ـ نمى خواهم».(6)
حضرت در پاسخ به سخنان قومش به چهار نکته اشاره کرد:
نکته اوّل: این که من بیّنه دارم. «بیّنه» هم به معناى معجزه است، و هم دلیل عقلى. شعیب پیامبر(علیه السلام) همانند همه پیامبران به هر دو سلاح مسلّح بود.
نکته دوم: این که خداوند به من روزى خوبى داده و از نظر اقتصادى از شما بى نیاز هستم. تصوّر نکنید به طمع به چنگ آوردن اموالتان این سخنان را مى گویم، بلکه انگیزه من شکرگزارى به درگاه پروردگار است.
نکته سوم: آنچه را به شما مى گویم اوّل خودم عمل مى کنم، و عالم بى عمل نیستم. حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: «ایّها النّاس! انّى و اللّه ما احثّکم على طاعة الاّ وأسبقکم الیها، و لا انهاکم عن معصیة الاّ و اتناهى قبلکم عنها; اى مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتى وادار نمى کنم، مگر این که پیش از شما خودم به آن عمل مى کنم. و شما را از هیچ معصیتى نهى نمى کنم، مگر این که خودم پیش از شما از آن کناره گیرى مى کنم».(7) اگر گوینده به سخنانش عمل کند کلامش در مردم اثر مى کند، و لى اگر به آن عمل نکند تأثیرى نخواهد داشت.
نکته چهارم: هدف من از دعوت شما به توحید و اقتصاد سالم، اصلاح است، اگر به سخنان من گوش فرا دهید، هم دینتان اصلاح مى شود و هم آخرتتان.


(1). سوره سبأ، آیه 46 .
(2). سوره کافرون، آیه 6 .
(3). سوره هود، آیه 84 .
(4). سوره هود، آیه 86 .
(5). سوره هود، آیه 87 .
(6). سوره هود، آیه 88.
(7). نهج البلاغه، خطبه 175.

 

کم فروشى اختصاص به معامله و تجارت ندارد! مقایسه منطق پیامبران با بت پرستان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma