بقیّة اللّه یکى از نامهاى امام زمان(علیه السلام)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
داستان یاران
سیره على(علیه السلام) در مورد بازاریان کم فروشان ایمان ندارند!


مى دانیم یکى از اسامى و نامهاى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) بقیة اللّه است. روایات متعدّدى(1) در این زمینه وجود دارد که به یک نمونه آن قناعت مى کنیم:
در روایتى آمده است: «اذا خرج یقرء هذه الآیة (بَقِیَّةُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ)ثم یقول: أنا بقیّة اللّه و حجّته الى ان قال: و لا یسلّم علیه مسلّم الاّ قال: السّلام علیک یا بقیّة اللّه فى أرضه; هنگامى که امام زمان(علیه السلام) ظهور مى کند این آیه شریفه را تلاوت مى کند: (بَقِیَّةُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ) سپس مى گوید: بقیة الله و حجت و خلیفه او در میان شما من هستم. پس از آن هیچ کس بر او سلام نمى کند مگر این که مى گوید: «السلام علیک یا بقیّة اللّه فى ارضه».(2)
بقیّة اللّه معناى گسترده اى دارد و شامل هر چیزى که باقى بماند و جنبه الهى داشته باشد مى شود، چه در مسائل اقتصادى باشد مانند: مالى که خمس و زکات آن داده شده و چه در مسائل معنوى مانند: حضرت مهدى(علیه السلام) که باقیمانده انبیا و اولیا و امامان معصوم(علیهم السلام) است.
در ضمن توجّه به این نکته لازم است که: آیات قرآن مجید هرچند در مورد خاصّى نازل شده باشد، امّا مفاهیم جامعى دارد که مى تواند در اعصار و قرون بعد، بر مصداق هاى کلّى تر و وسیع تر، تطبیق شود. مثلاً در آیه مورد بحث منظور از (بقیّة اللّه) در داستان قوم شعیب، سود و سرمایه حلال، یا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافع که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت گردد «بقیّة اللّه» محسوب مى شود. و حضرت مهدى که آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)است، یکى از روشن ترین مصادیق «بقیّة اللّه» است.(3)
«(وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظ); و من مسوول اعمال شما و موظّف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم».(4) وظیفه شعیب پیامبر(علیه السلام) و سایر انبیاى الهى(علیهم السلام) نشان دادن راه و چاه است و اجبارى بر طىّ راه از سوى آن بزرگواران صورت نمى گیرد. به قول شاعر:
راه است و چاه است و دیده بینا و آفتاب *** تا آدمى نگاه کند پیش پاى خویش
بر خلاف آنچه دشمنان اسلام و دیگر ادیان آسمانى تبلیغ مى کنند، هرگز پیامبران الهى مردم را مجبور بر پذیرش ادیان آسمانى نمى کردند، بلکه کار آنها ارائه طریق و نشان دادن راه با تکیه بر منطق و استدلال صحیح بوده، همان گونه که آیه شریفه (لاَ إِکْرَاهَ فِى الدِّینِ)(5) اشاره به این مطلب دارد.
سؤال: اگر ادعا مى کنید که اسلام با منطق و استدلال پیش رفت نه با زور و شمشیر، پس حکمت و فلسفه جنگهاى اسلامى که در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)رخ داد چه بود؟
پاسخ: طبق آنچه که از قرآن مجید استفاده مى شود تمام جنگهاى اسلامى جنبه دفاعى داشته است. لذا قرآن مى گوید اگر دست صلح به سمت شما دراز کردند آن را رد نکنید. به دو نمونه توجّه فرمایید:
الف) در قسمت پایانى آیه 90 از سوره نساء مى خوانیم: «(فَإِنْ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلا); پس اگر از شما کناره گیرى کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند براى شما راهى براى تعرض بر آنان قرار نداده است».
طبق این آیه شریفه، خداوند مى گوید اگر غیر مسلمانان، صلح دوست و اهل همزیستى مسالمت آمیزند، شما حق ندارید متعرض آنها شوید.
ب) در آیه 91 همان سوره، حکم نقطه مقابل آیه قبل را چنین بیان مى کند: «(فَإِنْ لَّمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَیُلْقُوا إِلَیْکُمْ السَّلَمَ وَیَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُوْلَئِکُمْ جَعَلْنَا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً مُّبِیناً); اگر از درگیرى با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما نکشیدند، آنها را هر جا یافتید اسیر کنید و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید. آنها کسانى هستند که ما براى شما، تسلّط آشکارى نسبت به آنان قرار داده ایم».
از نظر اسلام مشروعیّت جنگ جایى است که دشمن توطئه اى چیده یا آماده حمله باشد، آیا در این هنگام عقل سلیم مى گوید: «اگر دشمن خواست شما را به قتل برساند، تسلیم او شوید و دست به شمشیر نبرید؟» نتیجه این که تمام جنگهاى اسلامى طبق منطق قرآن و اسلام دفاعى بوده و هیچ جنگى براى مجبور کردن مردم به پذیرش اسلام نبوده است.
سؤال: آیا جنگ اسلام و ایران (در اوایل اسلام) جنگ دفاعى بود، یا براى وادار کردن مردم ایران به پذیرش اسلام رخ داد؟
جواب: به طور قطع این جنگ دفاعى بود، دفاع از کسانى که تحت ظلم و ستم شاهان ستمگر ایران بودند و حقّ آزادى انتخاب نداشتند. لذا مردم ایران در برابر سپاه اسلام مقاومتى از خود نشان نداده و به راحتى تسلیم شدند، و برخى از آتشکده ها سالیان درازى پس از حمله اسلام به ایران همچنان روشن و سرپا بود، و ایرانیان باهوش به تدریج و با میل و اختیار خود اسلام را پذیرفتند.


(1). تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 390 به بعد.
(2). بحار الانوار، ج 24، ص 213 .
(3). تفسیر نمونه، ج 9، ص 247.
(4). سوره هود، آیه 86 .
(5). سوره بقره، آیه 256 .

 

سیره على(علیه السلام) در مورد بازاریان کم فروشان ایمان ندارند!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma