بشارت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) به حارث هَمْدانى(1)
چگونگى حفظ ارتباط با اهل بیت عصمت و طهارت را از حارث هَمْدانى فرا بگیریم. مرد با شخصیتى که از شیعیان حقیقى امیر مؤمنان على(علیه السلام) محسوب مى شود. اصبغ بن نباته(2) مى گوید: حارث هَمْدانى به اتّفاق جمعى از شیعیان که من هم جزء آنها بودم وارد بر امیر مؤمنان على(علیه السلام) شدیم. حارث ضعیف و ناتوان و بیمار بود. حضرت به استقبال او آمد، زیرا حارث جایگاه خاصّى نزد امیرمؤمنان على(علیه السلام) داشت. مولا خطاب به حارث فرمود: حالت چطور است؟ عرض کرد: مشاهده مى فرمایید که روزگار با من چه کرده است. ولى سخت تر از ضعف و ناتوانى و بیماریم اختلافات جمعى از شیعیان شماست که مرا وادار کرده شکایت آنها را به محضر شما بیاورم! حضرت پرسید:اختلاف آنها درچیست؟ عرض کرد: در مورد مقام شما و سه خلیفه قبلى. عدّه اى از آنها درباره شما غلو مى کنند و عدّه اى طرفدار آن سه نفرند و عدّه اى در این میان متحیّر و سرگردانند.
حضرت فرمود: «الا انّ خیر شیعتى النّمط الاوسط الیهم یرجع الغالى و بهم یلحق التّالى; بهترین شیعیان من کسانى هستند که در حدّ وسط و خطّ اعتدال حرکت مى کنند، نه غلو مى کنند و نه در حقّ ما کم مى گذارند. غالیان باید به سوى آنها بازگردند و مقصّران باید به صف آنها بپیوندند».(3)
سپس حضرت فرمود:
اى حارث! در چند موقف همراه شما خواهم بود و مرا خواهید شناخت:
1. به هنگام مرگ و در پایان زندگى این دنیا.
2. هنگام عبور از پل صراط (که از شمشیر تیزتر و از مو باریک تر و عبور از آن بسیار سخت است).
3. کنار حوض کوثر که شما را از آب کوثر سیراب مى کنم.
4. به هنگام تقسیم بهشت و جهنّم، زیرا بهشت و جهنم را باذن الله من
تقسیم مى کنم; دوزخیان را به دوزخ مى فرستم و بهشتیان را به بهشت رهنمون خواهم شد».
مطالب دیگرى نیز بین آن حضرت و حارث هَمْدانى رد و بدل شد که حارث در پایان این ملاقات و گفتگو بسیار خوشحال بود و در حالى که عبایش به روى زمین کشیده مى شد از جایش بلند شد و این جمله را با خود تکرار مى کرد: «پس از این بشارت مولایم، چه ترسى از مرگ دارم!».(4)
باید همانند حارث ارتباط خود را با اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) حفظ کنیم، که این ارتباط براى دنیا و مواقف مختلف جهان آخرت، براى ما سودمند و گره گشا خواهد بود.