حضرت على(علیه السلام) و هدیه شبانه!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
داستان یاران
کلاه شرعى! مراحل امر به معروف و نهى از منکر


اشعث بن قیس منافق، عامل بسیارى از مفاسد و اختلافات دوران کوتاه خلافت حضرت بود. ظاهراً اشعث با کسى اختلافى داشت، و پرونده این اختلاف نزد حضرت على(علیه السلام) بود، و قرار بود روز بعد در مورد آن قضاوت کند. حضرت مى فرماید: «از سرگذشت عقیل شگفت آورتر داستان کسى است که نیمه شب ظرفى سرپوشیده پر از حلواى خوش طعم و لذیذ به درب خانه ما آورد. ولى این حلوا معجونى بود که من از آن متنفّر شدم. گویا آن را با آب دهان مار، یا استفراغش خمیر کرده بودند! لذا نگاه تندى به او افکندم و گفتم: «آیا این کاسه حلوا رشوه است؟ یا صدقه؟ یا زکات؟(1) على، نه اهل رشوه است تا به سبب رشوه بر خلاف حق قضاوت کند و نه اهل صدقه و زکات، که اینها بر بنى هاشم حرام است.
اشعث که از این برخورد قاطع و تند امیر زمامداران، دست و پاى خود را گم کرده بود، گفت: نه، هیچ کدام نیست، بلکه هدیه است! هر مسلمانى حق دارد به مسلمان دیگر هدیه دهد.
حضرت که چهره هزار رنگ اشعث را مى شناخت و به نیّت واقعى او واقف گشته بود، فرمود: اشعث! آیا دیوانه شده اى؟! یا عقلت را از دست داده اى؟! یا هذیان مى گویى؟! تو نیمه شب با این کاسه حلوا مى خواهى على را بفریبى و او را به ظلم دعوت کنى تا فردا به نفع تو حکم دهد! اشعث تو مرا با خود مقایسه کرده اى! بگذار تا خود را بشناسانم: اشعث این حلوا که سهل است چون این حلوایى که من دیدم، گویا با آب دهان مار مخلوط گشته )اگر چه ظاهرى زیبا دارد; ولى باطنش بسیار کثیف است. (به خدا قسم اگر آسمانهاى هفتگانه را به على دهند تا بر مورچه اى ظلم کند، چنین نخواهد کرد.
حضرت پس از بیان این داستان عجیب، جمله اى بسیار زیبا و سرشار از عدالت مى گوید که جز على کسى نمى تواند به زبان آورد، و شایسته است این جملات با آب طلا نوشته و در تمام ادارات در مقابل چشمان مسئولان نصب شود. فرمود:
«وَاللهِ لَوْ اُعْطِیتُ الاَْقالیمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اَفْلاکِها، عَلى اَنْ اَعْصِىَ اللهَ فى نَمْلَة اَسْلُبُها جُلْبَ شَعیرَة ما فَعَلْتُهُ، وَ اِنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدى لاََهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فى فَمِ جَرادَة تَقْضَمُها; به خداوند سوگند! اگر اقلیم هاى هفتگانه با آنچه در زیر آسمانهاست (همه جهان هستى) را به من بدهند که خداوند را با گرفتن پوست جویى از دهان مورچه اى نافرمانى کنم، هرگز چنین نخواهم کرد! (چرا که) دنیاى شما، از برگ جویده اى که در دهان ملخى باشد نزد من خوارتر و بى ارزش تر است».(2)
3. «وَ الرِّبَا بِالْبَیْعِ; و در پوشش بیع به رباخوارى مى پردازند».(3) براى رهایى از ربا و در عین حال به دست آوردن سود مناسب، گاه مى توان از حیله مثبت استفاده کرد. مثلاً شما مى خواهید مبلغ 10 میلیون تومان وام به کسى بدهید که بعد از دو سال به شما بازگرداند و در عین حال ارزش پولتان حفظ شود. اگر 10 میلیون بدهید و 12 میلیون بگیرید ربا و حرام است امّا مى توانید معادل 10 میلیون سکّه طلا به طرف مقابل بدهید و بعد از دو سال همان مقدار سکّه از او بگیرید. به این طریق ارزش پولتان بعد از دو سال حفظ شده و آلوده به رباخوارى هم نشده اید. این حیله مثبت است. امّا آنچه که در میان بعضى مرسوم است که 10 میلیون تومان به ضمیمه یک قوطى کبریت مى دهند و بعد از مدّتى 12 میلیون مى گیرند و دو میلیون را ارزش قوطى کبریت حساب مى کنند همان رباخوارى در پوشش بیع است و جزء حیله هاى شرعى منفى و ناصحیح محسوب مى شود. چرا که یکى از شرایط معامله جدّى بودن آن است و در این جا قصد جدّى وجود ندارد و در هیچ جاى عالَم یک قوطى کبریت به دو میلیون تومان خرید و فروش نمى شود. بنابراین، اگر چاره جویى در مسیر حق و به صورت جدّى باشد اشکال ندارد، امّا آنچه به منظور باطل کردن حق و حق جلوه نمودن باطل و به صورت صحنه سازى و ظاهرسازى است، جایز نیست.
قرآن مجید که از سوى خداوند نازل شده هدفش این است که مردم را از ظلمت ها و تاریکى ها به سوى نور دعوت کند (لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)(4) از ظلمت گناه، ظلمت جهل و نادانى، ظلمت نفاق و ظلمت اختلاف، به سوى نور توحید، حق، عدالت، اطاعت، وحدت و اتّحاد دعوت نماید. قرآن براى رسیدن به این هدف، از روش هاى متفاوتى بهره گرفته، که مى توان همه آنها را در دو روش خلاصه کرد: روش مستقیم، و روش غیر مستقیم.
1. در روش مستقیم مردم را به اشکال مختلف مورد خطاب قرار داده است. مثلاً در مورد روزه مى فرماید: «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ);(5) اى افرادى که ایمان آورده اید! روزه بر شما مقرر شده» که در این جا مؤمنان مورد خطاب مستقیم پروردگار قرار گرفته اند. و گاه این خطاب مستقیم متوجّه عموم مردم، اعم از افراد با ایمان و غیر آنهاست. مثلاً در آیه شریفه 23 سوره یونس مى خوانیم: «(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ); اى مردم! ستم هاى شما به زیان خود شماست» خلاصه این که گاهى اوقات خداوند براى اخراج مردم از تاریکى ها به سوى نور از روش مستقیم بهره گرفته است.
2. در روش غیر مستقیم حالات انبیاى پیشین و امّت هاى گذشته و سرنوشت ظالمان و عاقبت بدکاران را بیان مى کند، تا به طور غیر مستقیم به ما بفهماند که اگر شما هم همین راه و روش را در پیش بگیرید همان سرنوشت را خواهید داشت،و از این جهت تفاوتى میان امّت هاى پیشین و امروز نیست، و بیان سرگذشت اصحاب السبت براى همین منظور است و یکى از درس هاى مهمّى که باید از این داستان گرفت موضع گیرى گروه بى تفاوت ها، و نتیجه آن است.
همان گونه که گذشت آنها براى این که خودشان را گول بزنند گفتند: «نهى از منکر تأثیر ندارد، بنابراین وظیفه اى نداریم» توضیح این که امر به معروف و نهى از منکر سه شرط دارد، که با حاصل شدن هر سه انجام آن واجب مى شود:
1. شناختن «معروف» و «منکر» از نظر موضوعى و حکمى. مثلاً اگر بخواهیم در مورد قمار نهى از منکر کنیم باید بدانیم قمار از نظر اسلام حرام است و نیز بدانیم کارى که این اشخاص انجام مى دهند قمار است.
2. احتمال تأثیر; بنابراین، اگر یقین داشته باشم امر و نهى من در فرد یا افراد مخصوصى هیچ اثرى ندارد وظیفه اى در قبال آنها ندارم. حداقل احتمال تأثیر لازم است.
3. امن از ضرر; انجام این فریضه براى مکلّف ضرر مهمّى نداشته باشد، اگر واقعاً ضرر و خطر مهمّى داشته باشد واجب نیست.
کسانى که مى خواهند از زیر بار این فریضه مهم شانه خالى کنند یکى از شرایط سه گانه را دستکارى مى کنند، و بى تفاوت هاى اصحاب السبت به سراغ شرط دوم رفته و خطاب به ناهیان از منکر گفتند: «چرا کسانى را موعظه مى کنید که (نهى از منکر در آنها تأثیرى ندارد و) عاقبت آنها هلاکت و نابودى است» یا جملاتى از این قبیل که در موارد مشابه گفته مى شود، مثل این که: «این کار مشت بر سندان زدن، و آب در هاون کوبیدن است» که البتّه این کار به منظور گول زدن خود آنها بوده، امّا ناهیان از منکر تسلیم نشدند، و گفتند ما احتمال تأثیر مى دهیم و به وظیفه خود عمل کردند و پاداش آن را گرفتند. همان گونه که بى تفاوت ها مجازات شدند.
خوانندگان محترم! مراقب باشیم خود را فریب ندهیم، و اگر خود را گول بزنیم نمى توانیم خدا را فریب دهیم. امر به معروف و نهى از منکر چنانچه با زبان خوش و توأم با ادب و احترام انجام شود غالباً اثر مى کند.


(1). به یقین زکات (مال و فطره) بر تمام بنى هاشم حرام است، و صدقه که اشاره به انفاق هاى مستحبى است و بنابر قول مشهور بر بنى هاشم حرام نیست ممکن است بر خصوص اهل بیت(علیهم السلام) حرام بوده باشد. بعضى نیز احتمال داده اند که صدقه اشاره به کفّارات و صدقات واجبه غیر از زکات باشد که آن هم بر بنى هاشم حرام است (پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 8، ص 417).
(2). نهج البلاغه، خطبه 224.
(3). همان، خطبه 156.
(4). سوره ابراهیم، آیه 1.
(5). سوره بقره، آیه 183.
کلاه شرعى! مراحل امر به معروف و نهى از منکر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma