مقـدّمه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
داستان یاران
پیشگفتار 1 اصحاب کهف

به دنبال سلسله بحث هاى تفسیرى قرآن در سال هاى گذشته، در ماه رمضان امسال (1430 هـ ق) قصد داریم بحث هاى تاریخى قرآن را پیگیرى نماییم. از اقوام، ملّت ها و گروه هایى که با عنوان اصحاب از آنها یاد شده، نظیر «اصحاب کهف»، «اصحاب الفیل»، «اصحاب السفینه»، «اصحاب الجنّه»، «اصحاب الرسّ» و مانند آن، که 12 مورد مى شود، إن شاءالله بحث خواهیم کرد. و عنوان تمام این مباحث را «داستان یاران در قرآن» مى نامیم.
ذکر چند نکته قبل از ورود به اصل بحث لازم است:
1. پذیرفته شدگان و پذیرفته نشدگان امتحان الهى; همان طور که مى دانید، قرآن مجید بدون حکمت و دلیل، لفظى را انتخاب و آن را تکرار نمى کند، به طور قطع قدر مشترکى بین تمام این اصحاب دوازده گانه وجود دارد. قدر مشترک آنها ـ که شرح هر یک از آنها به صورت مستقل و جداگانه خواهد آمد ـ این است که همه آنها مورد امتحان و آزمایش پروردگار قرار گرفتند. برخى در امتحان الهى قبول شدند; همچون اصحاب کهف، اصحاب السفینه (یاران نوح پیامبر) و مانند آنها، و عدّه اى دیگر مردود; مثل اصحاب الفیل (کسانى که براى ویران ساختن خانه کعبه به مکّه حمله کردند)، اصحاب الاخدود(1) و مانند آنها، که از عهده آزمایش الهى برنیامدند.
2. فلسفه بیان تاریخ گذشتگان; سؤال: چرا قرآن تاریخ گذشتگان را بیان مى کند؟ به تعبیر دیگر قرآن مجید سه بخش تاریخى دارد:
الف) تاریخ انبیاى پیشین(علیهم السلام)
ب) تاریخ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)
ج) تاریخ امّت هایى که سرگذشت مهمّى داشته اند; مانند اصحاب کهف، اصحاب السفینه، اصحاب السبت و... اکنون مى خواهیم بدانیم، هدف قرآن از بیان این حوادث و وقایع تاریخى چه بوده است؟
پاسخ: علّت آن روشن است; چرا که تاریخ آیینه تمام نماى سعادت و شقاوت است. انسان مى تواند تمام چیزها را در آیینه تاریخ بخواند، عوامل بدبختى امّت ها، علل پیروزى و موفّقیت ها، اسباب طول عمر و کوتاهى آن، عوامل وحدت، اتّحاد و آنچه باعث پراکندگى و نفاق مى شود، همه و همه در تاریخ آمده است.
قرآن مجید در سوره یوسف داستان این پیامبر بزرگ را داستانى پر رمز و راز و سرشار از پند و اندرز و عبرت معرّفى مى کند. توجّه فرمایید: «(لَقَدْ کَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِّوْلِى الاَْلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَىْء وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْم یُؤْمِنُونَ); به راستى در سرگذشت آنها عبرتى براى صاحبان اندیشه بود. اینها داستان دروغین نبود، بلکه (وحى آسمانى است، و) با کتب آسمانى پیشین هماهنگ است; و در آن است شرح هر چیزى (که پایه سعادت انسان است); وهدایت و رحمتى است براى گروهى که ایمان مى آورند».(2)
آرى انسان ها با مطالعه داستان حضرت یوسف(علیه السلام) و تعمّق و دقّت در آن، درخواهند یافت که نتیجه عفّت و پاکدامنى و مبارزه با هواى نفس چه شد. و سرانجام هوسرانى و خیانت و تهمت به دیگران جز رسوایى و خوارى چیز دیگرى نبود.
3. عبرت هاى تاریخ تکوین; تاریخ تدوین تاریخى است که توسّط مورّخان تدوین گشته، و در کتاب ها ماندگار شده است. متأسّفانه برخى از کتاب هاى تاریخ تدوین آمیخته با مطالب خلاف واقع است، حتّى در تاریخ مدوّن اسلام هم تحریف هایى صورت گرفته، و در آن مطالبى غیر واقع ثبت شده است; هم در تاریخ صدر اسلام و هم در تاریخ پس از آن.
امّا تاریخ تکوین نوشتنى نیست، دروغ و خلافى در آن راه ندارد. تاریخ تکوین، تاریخى است که در خارج وجود دارد و هر کس مى تواند آن را نظاره کند.
کاخ ویران شده کسرى، تاریخ تکوینى است. آن جا همه چیز خاموش و رو به ویرانى است و با فعالیّت ها و هزینه هاى میراث فرهنگى سرپا نگه داشته شده است. اگر به عقب برگردیم و به تماشاى آن جا بنشینیم، خواهم دید، زمانى در آن جا چه غوغایى بوده، چه برنامه هایى داشته اند. مردم در برابر شاهان سجده کرده و به خاک مى افتادند. شخص خوش ذوقى همچون خاقانى مى خواهد که این منظره را ببیند و بگوید:
دندانه هر قصرى پندى دهدت نو نو *** پند سر دندانه بشنو ز بن دندان!
یا اگر به تخت جمشید که رو به ویرانى است و به کمک هزینه هاى زیاد آن را سرپا نگه داشته اند (که متأسّفانه معمولاً به عنوان پیشینه تمدّن به آن نگاه مى کنند، نه به عنوان نگاه عبرت)، لحظه اى بنگریم و نگاهى به ستون هاى عظیم و تاریخى این کاخ وسیع ویران شده بیندازیم و سپس باز گردیم، خواهیم دید چه خبرهایى بوده و اکنون چه شده است؟
ما نیز پس از چند سال به آنها ملحق خواهیم شد، هم اکنون باید به حال خود فکرى کنیم. آرى تاریخ تکوینى بسیار آموزنده است.
شخصى خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: یابن رسول الله! حدیثى را به نقل از جدّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیده ام، مى خواستم بدانم صحّت دارد یا نه؟ فرمود: کدام حدیث؟ عرض کرد: «تَفَکُّرُ ساعَة خَیْرٌ مِنْ قِیامِ لَیْلَة; ساعتى فکر کردن بهتر است از این که انسان شب را تا به صبح به عبادت بپردازد». آیا واقعاً یک ساعت فکر کردن از یک شب عبادت بهتر است؟ امام(علیه السلام) فرمود: بله، این روایت از جدّم رسول خدا(صلى الله علیه وآله)است آن بزرگوار فرمود: یک ساعت فکر کردن بهتر از یک شب عبادت است. راوى پرسید: در مورد چه چیزى فکر کنیم؟ حضرت فرمود: «یَمُرُّ بِالدُّور الْخَرِبَةِ فَیَقُولُ اَیْنَ ساکِنُوکَ؟ اَیْنَ بانُوکَ؟ ما لَکِ لا تَتَکلَّمِین; هنگامى که از کنار خانه خراب شده اى (یا قصر ویرانى یا کاخ درهم شکسته اى) مى گذرى، لحظه اى بایست و از آنها بپرس: ساکنان تو کجایند؟ بنیانگذاران تو چه شدند؟ به آن دیوار خاموش بگو: چرا سخن نمى گویى؟».(3)
آرى چنین فکرى معادل یک شب، بلکه طبق برخى روایات بهتر از یک سال عبادت است.(4) اى عزیزى که در مجلس فاتحه شرکت مى کنى! آیا هیچ فکر کرده اى که بالاخره روزى هم این مجلس براى تو تشکیل مى شود؟ خانواده، دوستان، بستگان، یاران، همسایگان و همکارانت مى آیند و از تو سخن مى گویند! خلاصه این که اینها تاریخ تکوینى است و نیاز به فکر و اندیشه و تدبّر دارد.
اکنون به سراغ تفسیر «اصحاب» برویم، و هر کدام را جداگانه مورد بررسى قرار دهیم، به این امید که إن شاءالله بتوانیم از سرگذشت آنها درس عبرتى گرفته و سراسر زندگیمان را فقط براى رضاى خداى باریتعالى بسازیم.


(1). «ذونواس» پادشاهى بود در جنوب یمن، که آیین یهود را انتخاب و مسیحیان را قتل عام کرد. او گودالهایى از آتش ساخته بود، و غیر یهودیان که تسلیم او نمى شدند و آیین یهود را نمى پذیرفتند را به درون گودالهاى آتش پرتاب مى کرد. قرآن آنها را «اصحاب الاخدود» نامیده است.
(2). سوره یوسف، آیه 111 .
(3). میزان الحکمه، باب 3254، ح 16224; بحارالانوار، ج 71، ص 324، ح 16.
(4). میزان الحکمه، باب 3254، ح 16222; بحارالانوار، ج 71، ص 326، ح 20.
 
 

 

پیشگفتار 1 اصحاب کهف
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma