خستگان بى نصیب!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره غاشیه/ آیه 1- 7 سوره غاشیه/ آیه 8- 16

در آغاز این سوره، به نام تازه اى درباره قیامت برخورد مى کنیم که آن «غاشیه» است، مى فرماید:
«آیا داستان غاشیه به تو رسیده است»؟! (هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ).
«غاشِیَه» از ماده «غشاوة» به معنى پوشاندن است، انتخاب این نام براى قیامت، به خاطر آن است که: حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار مى دهد.
بعضى، گفته اند: به خاطر آن است که خلق اولین و آخرین در آن روز براى حساب جمع مى شوند.
و نیز گفته اند: منظور آتشى است که چهره هاى کفار و مجرمان را مى پوشاند.
ولى، تفسیر اول از همه مناسب تر است.
ظاهر این است: مخاطب در این آیه شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، و ذکر این جمله به صورت استفهام از شخص پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى بیان عظمت و اهمیت آن روز بزرگ است.
بعضى، نیز احتمال داده اند: مخاطب در این آیه هر انسانى است، ولى این معنى بعید به نظر مى رسد.

* * *

پس از آن، به بیان چگونگى حال مجرمان پرداخته، مى گوید: «چهره هائى در آن روز خاشع و ذلت بار است» (وُجُوهٌ یَوْمَئِذ خاشِعَةٌ).
ذلت و ترس از عذاب و کیفرهاى عظیم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته، و از آنجا که حالات روحى انسان بیش از همه جا در چهره او منعکس مى شود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتى مى کند که سراسر چهره آنها را مى پوشاند.
بعضى نیز گفته اند: منظور از «وُجُوه» در اینجا بزرگان و سردمداران کفر است، که در ذلت عمیقى فرو مى روند، ولى، معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.

* * *

آنگاه مى افزاید: «اینها کسانى هستند که پیوسته عمل کرده و خسته شده اند» (عامِلَةٌ ناصِبَةٌ).
تلاش و کوشش زیادى در زندگى دنیا به خرج داده، ولى در حقیقت هیچ فایده اى جز خستگى نصیبشان نشده، نه عمل مقبولى در درگاه خدا دارند، نه چیزى از آن همه ثروت هائى که اندوخته اند با خود برده اند، نه نام نیکى از خود به یادگار گذارده اند، و نه فرزند صالحى، آنها زحمتکشان خسته و بینوایند، و چه تعبیر رسائى است جمله «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» در حق آنان.
بعضى در تفسیر این جمله گفته اند: منظور این است: در این دنیا عمل مى کنند، اما خستگى و رنج در آخرت مى برند!
و بعضى گفته اند: مجرمان را در دوزخ وادار به انجام اعمال شاقه و طاقت فرسا مى کنند، تا عذاب بیشترى ببینند.
اما تفسیر اول از میان این سه تفسیر، صحیح تر به نظر مى رسد.

* * *

سرانجام «این زحمتکشان خسته و بیهوده گر، وارد آتش داغ و سوزان مى شوند و با آن مى سوزند» (تَصْلى ناراً حامِیَةً).
«تَصْلى» از ماده «صَلْى» (بر وزن نفى)، به معنى ورود در آتش و ماندن و سوختن با آن است.(1)

* * *

ولى، مجازات آنها به همین جا ختم نمى گردد، بلکه هنگامى که بر اثر حرارت آتش تشنه مى شوند «از چشمه اى فوق العاده سوزان به آنها مى نوشانند» (تُسْقى مِنْ عَیْن آنِیَة).
«آنِیَة» مؤنث «آنى» از ماده «أُنِىّ» (بر وزن حُلِىّ)، به معنى تاخیر افکندن است، و براى بیان فرا رسیدن وقت چیزى گفته مى شود، و در اینجا به معنى آب سوزانى است که حرارتش به منتها درجه رسیده است.
در آیه 29 سوره «کهف» مى خوانیم: وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماء کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً:
«و اگر تقاضاى آب کنند، آبى براى آنها مى آورند مانند فلز گداخته که صورت هایشان را بریان مى کند، چه بد نوشیدنى است و چه بد محل اجتماعى»؟!

* * *

و در آیه بعد، درباره خوراک آنها به هنگامى که گرسنه مى شوند، مى فرماید: «آنها طعامى جز ضریع ندارند» (لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاّ مِنْ ضَرِیع).
در این که «ضَرِیع» چیست؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند:
بعضى گفته اند: نوعى خار است که به زمین مى چسبد، هنگامى که خشک نبود قریش آن را «شَبْرَق» مى نامیدند، و هنگامى که خشک مى شد، آن را «ضَرِیع» مى گفتند، گیاهى است سمى که هیچ حیوان و چهارپائى به آن نزدیک نمى شود.(2)
«خلیل» از علماى لغت مى گوید: «ضَرِیع»: «گیاه سبز بدبوئى است که از دریا بیرون مى افتد».
«ابن عباس» گفته است: «درختى است از آتش که اگر در دنیا باشد، زمین و هر چه را بر آن است مى سوزاند»!
ولى، در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «ضریع چیزى است در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ تر از صبر، متعفن تر از مردار، و سوزنده تر از آتش، خداوند آن را ضریع نام نهاده است» (أَلضَّرِیْعُ شَىْءٌ یَکُونُ فِى النّارِ یَشْبَهُ الشَّوْکَ، أَشَدُّ مَرارَةً مِنَ الصَّبْرِ، وَ أَنْتَنُ مِنَ الْجِیْفَةِ، وَ أَحَرُّ مِنَ النّارِ، سَمّاهُ اللّهُ ضَرِیْعاً)(3).
بعضى نیز گفته اند: «ضَرِیع» طعامى است ذلت آفرین که دوزخیان براى رهائى از آن، به درگاه خدا تضرع مى کنند(4) (فراموش نکنیم ماده «ضرع» به معنى ضعف و ذلت و خضوع است)(5) این تفسیرها با هم منافاتى ندارد و ممکن است در معنى این واژه جمع باشد.

* * *

سپس، مى افزاید: «نه آنها را فربه مى کند و نه گرسنگى را فرو مى نشاند» (لایُسْمِنُ وَ لایُغْنِی مِنْ جُوع).
مسلماً، چنین غذائى براى تقویت جسم و فرونشاندن گرسنگى نیست، غذائى است گلوگیر که خود نوعى عذاب است، چنان که در آیه 13 سوره «مزّمل» مى خوانیم: وَ طَعاماً ذا غُصَّة وَ عَذاباً أَلِیماً: «نزد ما غذاهائى است گلوگیر و عذابى است دردناک»!
آنها که در این دنیا انواع غذاهاى لذیذ و چرب و شیرین را از طریق ظلم و تجاوز به حقوق دیگران فراهم کردند، و آنها که اجازه ندادند محرومان جز از غذاهاى گلوگیر و ناگوار استفاده کنند، باید در آنجا غذائى داشته باشند که «عذاب الیم» آنها گردد.
البته، همان گونه که بارها گفته ایم: نه نعمت هاى بهشتى، و نه عذاب هاى دوزخى، براى ما محبوسان زندان دنیا را نمى توان توصیف کرد، اینها همه اشاراتى است، و تنها شبح هائى است که از دور مى بینیم.


* * *

 


1 ـ «صَلّى بِالنّار» أى «لَزِمَها وَ احْتَرَقَ بِها».
2 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 10، صفحه 7119.
3 ـ «بحار الانوار»، جلد 7، صفحه 169 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 336.
4 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 10، صفحه 7120.
5 ـ بحث دیگرى درباره غذاى دوزخیان که گاه قرآن از آن به «ضَرِیع»، گاه به «زقوم» و گاه به «غسلین» یاد کرده، و تفاوت میان این تعبیرات در جلد 24 تفسیر «نمونه»، صفحه 471، ذیل آیه 36 سوره «حاقه» داشتیم.
سوره غاشیه/ آیه 1- 7 سوره غاشیه/ آیه 8- 16
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma