نقشه هاى دشمنان را نقش بر آب مى کنم!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره طارق/ آیه 11- 17 سوره أعلى


در تعقیب آیات گذشته که استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به آفرینش نخستین انسان از نطفه داشت، در این آیات، باز براى تأکید در امر معاد و اشاره به بعضى از دلائل دیگر بحث را ادامه داده، مى فرماید: «سوگند به آسمان پرباران» (وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ).

* * *

«و سوگند به زمین که شکافته مى شود و گیاهان از آن سر برمى آورند» (وَالْاَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ).

* * *

«که این یک سخن حق است» که شما زنده مى شوید (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ).

* * *

سخنى است جدى «و هیچ گونه شوخى در آن نیست»! (وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ).
«رَجْع» از ماده «رجوع» به معنى بازگشت است، و عرب به باران، «رجع» مى گوید، به خاطر این که آبى که از زمین و دریاها برخاسته، از طریق ابرها و باران به سوى زمین برمى گردد، یا این که در فواصل مختلف بارش باران تکرار مى شود.
به گودال هائى که آب باران در آن جمع مى شود نیز، «رجع» مى گویند، یا به خاطر جمع آب باران در آن، و یا به خاطر امواجى که بر اثر وزش نسیم بر سطح آن آشکار مى گردد.(1)
«صَدْع» به معنى شکاف در اجسام صلب و سخت است، و با توجه به آنچه در معنى «رجع» گفته شد، آن را اشاره به شکافتن زمین هاى خشک و سخت، بعد از نزول باران، و رشد و نمو گیاهان دانسته اند.
در حقیقت، این دو سوگند اشاره اى است به احیاى زمین هاى مرده به وسیله باران، که قرآن بارها آن را به عنوان دلیلى بر مسأله رستاخیز ذکر کرده است، مانند آیه 11 سوره «ق»: وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ: «ما به وسیله باران سرزمین مرده اى را زنده کردیم، خروج و قیام شما در قیامت نیز همین گونه است»!
به این ترتیب، تناسب روشنى در میان این سوگندها و آنچه سوگند به خاطر آن یاد شده وجود دارد، و این یکى از لطائف بلاغت قرآن است، که در میان سوگندها و آنچه براى آن سوگند یاد مى کند، تناسب جالبى دیده مى شود.
یا به تعبیر دیگر: همان گونه که در آیه 5 سوره «حج»، به هنگام استدلال بر مسأله معاد، هم استدلال به مسأله آفرینش انسان از نطفه و تطورات جنین مى کند، و هم استدلال به زنده شدن زمین هاى مرده بر اثر نزول باران، در این سوره (سوره طارق) نیز روى هر دو مسأله تکیه شده است.
بعضى، براى جمله «وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ» تفسیر دیگرى نیز ذکر کرده اند، و آن تکرار گردش کواکب آسمان و بازگشت آنها به حالت نخستین در طى دوران هاى مختلف است، گردش زمین به دور خود و به دور خورشید، و حرکت سیارات منظومه شمسى، و حرکت طلوع و غروب حسى ماه و خورشید و ستارگان، همه حرکاتى است داراى بازگشت.
وجود این بازگشت ها نشانه اى است از بازگشت عمومى انسان ها به حیات، البته معنى اول تناسب بیشترى با مسأله شکافته شدن زمین و همچنین دلائل معاد دارد.
«قَوْلٌ فَصْل» به معنى سخنى است که میان حق و باطل جدائى مى افکند، و در اینجا به قرینه آیات گذشته:
جمعى آن را اشاره به معاد دانسته اند.
در حالى که جمع دیگرى آن را اشاره به قرآن مى دانند، و در بعضى از روایات معصومین(علیهم السلام) نیز به آن اشاره شده است.
البته، تعبیر از قیامت، به «یَوْمُ الْفَصْل» در آیات زیادى از قرآن به چشم مى خورد.
این احتمال نیز وجود دارد که: این تعبیر را اشاره به آیات قرآن بدانیم که در ضمن از معاد خبر مى دهد، و به این ترتیب، جمع میان هر دو تفسیر مى شود.
در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده: إِنَّها سَتَکُونُ فِتْنَةٌ! قُلْتُ فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْها یا رَسُولَ اللّهِ؟!
قالَ کِتابُ اللّهِ فِیْهِ نَبَأُ مَنْ قَبْلَکُمْ، وَ خَبَرُ ما بَعْدَکُمْ، وَ حُکْمُ ما بَیْنَکُمْ، هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ مَنْ تَرَکَهُ مِنْ جَبّار قَصَمَهُ اللّهُ وَ مَنْ إِبْتَغَى الْهُدى فِى غَیْرِهِ أَضَلَّهُ اللّهُ:

«به زودى فتنه اى در میان شما ظاهر مى شود، عرض کردم: اى رسول خدا! راه نجات از آن چیست؟
فرمود: قرآن است که اخبار پیشینیان و آیندگان و داورى میان شما در آن است، آن کلامى است که حق را از باطل جدا مى کند، جدى است و شوخى نیست، هر جبارى آن را ترک کند خداوند او را درهم مى شکند، و هر کس هدایت را در غیر آن جستجو کند، خداوند گمراهش مى سازد»!.(2)

 * * *

سپس، براى تسلّى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان از یکسو، و تهدید دشمنان اسلام از سوى دیگر مى افزاید: «آنها پیوسته حیله مى کنند و نقشه ها مى ریزند» (إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً).

* * *

«و من نیز در برابر آنها چاره مى کنم» و نقشه هاشان را نقش بر آب مى نمایم (وَ أَکِیدُ کَیْداً).

* * *

«حال که چنین است کافران را اندکى مهلت ده» تا عاقبت کار خویش را ببینند! (فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً).
آرى، آنها پیوسته نقشه هاى شومى براى مبارزه با تو طرح مى کنند:
گاه، از طریق استهزاء وارد مى شوند.
گاه، به محاصره اقتصادى دست مى زنند.
گاه، مؤمنان را شکنجه و آزار مى کنند.
گاه، مى گویند: به این قرآن گوش فرا ندهید، و به هنگام تلاوت آن قال و غوغا مى کنند تا پیروز شوند.
گاه، ساحرت مى خوانند.
گاه، کاهنت مى گویند.
گاه، دیوانه ات مى شمرند.
گاه، در آغاز صبح ایمان مى آورند و عصرگاهان کافر مى شوند، تا گروهى را به دنبال خود بکشند.
گاه، مى گویند: کسانى که دور تو را گرفته اند فقرا و بینوایانند، آنها را دور کن تا ما با تو باشیم.
گاه، مى گویند: لااقل بعضى از خدایان ما را به رسمیت بشناس تا با تو همراه شویم.
و گاه، نقشه تبعید یا قتل تو را مى کشند.
خلاصه، هر لمحه به شکلى و هر دم به لباسى درمى آیند، تا جمع تو را متفرق سازند، و یارانت را در فشار بگذارند، و یا تو را از میان بردارند و نور خدا را خاموش کنند.
ولى، اینها باید بدانند خدا اراده کرده است این نور عالمگیر شود، این نور الهى است که با پف کردن این و آن خاموش نمى شود.
این خورشید فروزان آسمان است، با چشم پوشى خفاشان از میان نمى رود، آنها نقشه مى کشند و ما هم نقشه مى کشیم.
«کَیْد» به گفته «راغب» در «مفردات»، نوعى چاره جوئى است (که پنهانى و از طریق آماده ساختن مقدمات بوده باشد)، و آن دو گونه است: «نکوهیده» و «پسندیده»، هر چند استعمال آن در مذموم بیشتر است، ولى در عین حال در ممدوح نیز به کار مى رود، مانند: کَذلِکَ کِدْنا لِیُوسُفَ: «ما این گونه براى یوسف چاره جوئى کردیم».(3)
منظور از «کید دشمنان» در آیه مورد بحث، روشن است که نمونه هاى آن را در بالا اشاره کردیم، و قرآن پر است از نقل توطئه هاى موذیانه و نقشه هاى شرورانه آنها، و اما در این که منظور از کید الهى در اینجا چیست؟
بعضى گفته اند: همان مهلت دادنى است که سرانجام منتهى به عذاب دردناک مى شود.
و بعضى آن را به معنى خود عذاب دانسته اند.ولى، مناسب تر این است که گفته شود: منظور همان الطافى است که شامل حال پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان مى شد، و دشمنان اسلام را غافلگیر مى ساخت، کوشش هاى آنها را از میان مى برد، و توطئه هاى آنان را در هم مى شکست، که نمونه هایش در تاریخ اسلام فراوان است.
در این آیات، مخصوصاً به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى دهد: با آنها مدارا کن و به آنها مهلت ده و براى نابودیشان عجله مکن، بگذار به قدر کافى اتمام حجت شود، بگذار آنها که مختصر آمادگى دارند سرانجام به اسلام بپیوندند.
اصولاً، عجله کار کسى است که از فوت فرصت ها و از دست رفتن امکانات مى ترسد، و این درباره خداوند قاهر و قادر مفهوم ندارد.
قابل توجه این که: نخست مى فرماید: فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ «کافران را مهلت ده» و بار دیگر تأکید کرده، مى گوید: أَمْهِلْهُمْ «آنها را مهلت ده» که یکى از باب «تفعیل» است و دیگرى از باب «افعال»، و تکرار آن براى تأکید است، بى آن که لفظ عیناً تکرار شده باشد، تا بر گوش ها سنگین نیاید.
«رُوَیْداً» از ماده «رود» (بر وزن عود) به معنى رفت و آمد و تلاش براى انجام چیزى توأم با ملایمت است.
و در اینجا معنى مصدرى دارد، و توأم با «تصغیر» است یعنى، مختصر مهلتى به آنها ده.(4)
و به این ترتیب، خداوند در این جمله کوتاه، سه بار به پیامبرش دستور مدارا و مهلت به آنها مى دهد، و این سرمشقى است براى همه مسلمانان که در کارهاى خود، مخصوصاً هنگامى که در مقابل دشمنانى نیرومند و خطرناک قرار مى گیرند، با حوصله، صبر و شکیبائى و دقت رفتار کنند، و از هر گونه شتابزدگى و کارهاى بى نقشه یا بى موقع بپرهیزند.
به علاوه، در راه تبلیغ آئین حق همواره باید از عجله پرهیز کرد، تا تمام کسانى که احتمال هدایتشان مى رود ایمان بیاورند، و نسبت به همه اتمام حجت شود.
این که: چرا این مهلت، کم و کوتاه شمرده شده است؟ یا به خاطر این است که: اسلام در مدت کوتاهى بر دشمنان پیروز شد، و نقشه هاى آنها را برهم زد که اولین ضربه را در میدان «بدر» چشیدند، سپس به زودى در میدان «احزاب»، «خیبر» و «صفین» و غیر آن نقشه هاى آنها منجر به شکست شد، و پایه هاى کاخ قدرتشان فرو ریخت، و در پایان عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نور اسلام تمام «جزیرة العرب» را فرا گرفت، و قبل از گذشتن یک قرن، بر قسمت عمده جهان آن روز سایه افکند.
و یا به خاطر آن است که: عذاب قیامت نیز نزدیک است، و اصولاً آنچه قطعى و تخلف ناپذیر است، نزدیک محسوب مى شود.
به هر حال، این سوره از سوگند به آسمان و ستارگان آغاز مى شود، و با تهدید کافران توطئه گر و دشمنان حق و حقیقت پایان مى یابد، و در لابلاى آن دلائلى بر معاد به طرزى زیبا و مؤثر، و بیانى لطیف پیرامون نظارت مراقبین الهى بر انسان ها، و تسلّى و دلدارى مؤمنان آمده که همگى با عباراتى بسیار کوتاه که در عین لطافت قاطعیت مخصوصى دارد، منعکس شده است.

* * *

خداوندا! کید و مکر دشمنان را که در عصر و زمان ما فزونى گرفته، متوجه خودشان کن و نقشه هاى شومشان را نقش بر آب فرما!
پروردگارا! در آن روزى که سرائر و پنهانى ها آشکار مى گردد، ما را شرمنده مساز!
بار الها! ما قوه و ناصرى جز تو نداریم، ما را به غیر خودت واگذار مکن!

آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ
پایان سوره طارق(5)

* * *

 


1 ـ «مفردات راغب»، ماده «رجع».
2 ـ «صحیح ترمذى» و «سنن دارمى»، طبق نقل «روح المعانى»، جلد 3، صفحه 100 و تفسیر «مراغى»، جلد 30، صفحه 118.
3 ـ یوسف، آیه 76.
4 ـ بنابراین، «رُوَیْداً» در اینجا جانشین مفعول مطلق است، و در حقیقت مثل آن است که گفته شود: «أُمْهِلْهُمْ إِمْهالاً قَلِیْلاً».
و این که بعضى احتمال داده اند: «رُوَیْداً» در اینجا معنى امر دارد، و بنابراین، سه امر پى در پى آمده است، بعید به نظر مى رسد; البته «روید» به معنى امر و به صورت اسم فعل آمده، ولى مناسب آیه مورد بحث با منصوب بودن این کلمه، همان است که مفعول مطلق باشد.
5 ـ تصحیح: 24 / 3 / 1383.
سوره طارق/ آیه 11- 17 سوره أعلى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma