آیات قبل، بیان قدرت مطلقه خداوند، حاکمیت بلا منازع او، و تهدید کفار و شکنجه گران بود، براى این که معلوم شود این تهدیدها عملى است و تنها سخن و شعار نمى باشد، در آیات مورد بحث، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى فرماید: «آیا داستان لشکرها به تو رسیده است»؟ (هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْجُنُودِ).
لشکریان عظیمى که در برابر پیامبران الهى صف آرائى کردند و به مبارزه برخاستند، به گمان این که مى توانند در مقابل قدرت خدا عرض اندام کنند؟
و بعد از آن، به دو نمونه آشکار از آنها که یکى در قدیم الایام، و دیگرى در عصر نزدیک تر واقع شد، اشاره کرده مى افزاید: «همان لشکریان فرعون و قوم ثمود» (فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ).
همانها که بعضى شرق و غرب جهان را زیر سلطه خود قرار دادند.
و بعضى دل کوه ها را شکافتند و سنگ هاى عظیم آن را برکندند، و از آن خانه ها و قصرهاى عظیم ساختند، و کسى را یاراى مقابله با آنها نبود.
اما، خداوند گروه اول را با «آب»، و گروه دوم را با «باد» که هر دو وسیله هاى حیات آدمى هستند، و از لطیف ترین و ظریف ترین موجودات محسوب مى شوند، در هم کوبید! امواج «نیل»، «فرعون» و لشکرش را در کام خود فرو بلعید، و باد سرد و کوبنده، قوم «ثمود» را همچون پر کاه از مقابل خود برمى داشت و بعد از مدتى جسم بى جانشان را بر صفحه زمین مى افکند.
تا مشرکان عرب، بدانند کارى از آنها ساخته نیست، جائى که خدا از آن لشکرهاى عظیم و قدرتمند چنین انتقام گرفت، وضع کسانى که از آنها ضعیف تر و ناتوان ترند روشن است، هر چند ضعیف و قوى در برابر قدرت او یکسان است.
انتخاب قوم «فرعون» و «ثمود» از میان همه اقوام پیشین به عنوان دو نمونه از اقوام سرکش، به خاطر این است که: هر دو در نهایت قدرت بودند، یکى مربوط به گذشته هاى دور است (قوم ثمود) و دیگرى به گذشته نزدیک تر (قوم فرعون)، به علاوه اقوام عرب با نام آنها آشنا بودند و از تاریخشان اجمالاً با خبر.
پس از آن، مى افزاید:
«بلکه کسانى که کافر شدند پیوسته گرفتار تکذیب و انکار حقند» (بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکْذِیب).
چنان نیست که نشانه هاى حق بر کسى مخفى و پنهان باشد، لجاجت و عناد اجازه نمى دهد: بعضى راه را پیدا کنند، و در طریق حق گام بگذارند.
تعبیر به «بَلْ» که به اصطلاح براى «اضراب» (عدول از چیزى به چیز دیگر است)، گوئى اشاره به این است که: این گروه مشرک از قوم «فرعون» و «ثمود» هم، بدتر و لجوج ترند، دائماً مشغول تکذیب و انکار قرآنند، و از هر وسیله براى این مقصود بهره مى گیرند.
ولى، آنها باید بدانند: «خداوند به همه آنها احاطه دارد» و همه در دست قدرت او هستند (وَ اللّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِیطٌ).
اگر خدا به آنها مهلت مى دهد، نه به خاطر عجز و ناتوانى است، و اگر آنها را سریعاً مجازات نمى کند، نه به خاطر این است که از قلمرو قدرتش بیرونند.
تعبیر به: وَرائِهِم «پشت سر آنها»، اشاره به این است که آنها از هر جهت در قبضه قدرت الهى هستند، و خداوند از تمام جهات، به آنها احاطه دارد، بنابراین ممکن نیست از چنگال عدالت و کیفر او فرار کنند.
این احتمال نیز وجود دارد: منظور احاطه علمى خداوند به اعمال آنها در جمیع جهات است، به گونه اى که هیچ گفتار و کردار و نیات آنها از وى مخفى نمى ماند.
و در ادامه مى افزاید: اصرار آنها در تکذیب قرآن و نسبت آن به سحر و کهانت و شعر بیهوده است «بلکه آن قرآن مجید و با عظمت و بلند مقام است» (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ).
«کلامى است که در لوح محفوظ ثبت است» و دست نااهلان، شیاطین و کاهنان هرگز به آن نمى رسد، و از هر گونه تغییر، تبدیل و زیاده و نقصان بر کنار مى باشد (فِی لَوْح مَحْفُوظ).
بنابراین، اگر نسبت هاى ناروا به تو مى دهند، شاعر، ساحر، کاهن و مجنونت مى خوانند، هرگز غمگین مباش، تکیه گاه تو محکم، راهت روشن، و پشتیبانت قدرتمند و توانا است.
«مَجِید» چنان که گفتیم: از ماده «مجد» به معنى گستردگى شرافت و جلالت است، و این معنى درباره قرآن کاملاً صادق مى باشد; چرا که محتوایش عظیم و گسترده ، و معانیش بلند و پرمایه است، هم در زمینه معارف و اعتقادات، هم اخلاق و مواعظ، و هم احکام و سنن.
«لَوْح» (به فتح لام) به معنى صفحه عریضى است که چیزى بر آن مى نویسند، و «لُوْح» (به ضم لام) به معنى عطش، و همچنین هوائى است که بین آسمان و زمین قرار دارد.
فعلى که از اولى مشتق مى شود، به معنى آشکار شدن و درخشیدن است.
به هر حال، در اینجا منظور صفحه اى است که قرآن مجید بر آن ثبت و ضبط شده است، ولى نه صفحه اى همچون الواح متداول در میان ما، بلکه در تفسیرى از «ابن عباس» آمده است: «لوح محفوظ» طولش به اندازه فاصله زمین و آسمان! و عرضش به اندازه فاصله مغرب و مشرق است!
و اینجا است که به نظر مى رسد: لوح محفوظ همان صفحه علم خداوند است که شرق و غرب عالم را فرا گرفته، و از هر گونه دگرگونى و تحریف مصون و محفوظ است.
آرى، قرآن از علم بى پایان حق سرچشمه گرفته، نه زائیده فکر بشر است و نه القاء شیاطین، و محتوایش شاهد بر این مدعى است.
احتمالاً، این، همان چیزى است که در قرآن مجید، گاه از آن به «کتاب مبین» و گاه به «ام الکتاب» تعبیر شده، چنان که در آیه 39 «رعد» مى خوانیم: یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ: «خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد ثابت مى دارد، و ام الکتاب (کتاب اصلى و مادر) نزد او است».
و در آیه 59 «انعام» آمده است: وَ لا رَطْب وَ لا یابِس إِلاّ فِی کِتاب مُبِین: «و هیچ تر و خشکى نیست مگر این که در کتاب آشکار ثبت است».
ضمناً، باید توجه داشت: تعبیر به «لوح محفوظ» در «قرآن مجید» تنها در همین جا آمده است.
خداوندا! ما را به حقیقت این کتاب بزرگ آسمانیت آشناتر بفرما!
پروردگارا! در آن روز که مؤمنان صالح به فوز کبیر و کافران مجرم به عذاب حریق مى رسند، ما را در کنف حمایتت قرار ده!
بار الها! تو غفور و ودود و رحیم و مهربانى، با ما آن کن که این اسماء و صفاتت ایجاب مى کند، نه آنچه اعمال ما اقتضا دارد!
آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ
پایان سوره بروج(1)