«علیّین» در انتظار ابرار است

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره مطفّفین/ آیه 18- 28 1 ـ «ابرار» و «مقرّبان» کیانند؟



به دنبال توصیفى که در آیات گذشته درباره «فجار»، نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده، در این آیات، سخنى از گروه مقابل آنان، یعنى ابرار و نیکان است که ملاحظه افتخارات و امتیازات آنها در برابر فاجران، موقعیت هر دو را روشن تر مى سازد.
نخست، مى فرماید: «چنان نیست که آنها درباره معاد مى پندارند، بلکه نامه اعمال ابرار و نیکان در علیین است» (کَلاّ إِنَّ کِتابَ الْاَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ).
«عِلِّیِّینَ» جمع «عِلِّى» (بر وزن ملّى) در اصل، به معنى مکان بالا یا اشخاصى است که در محل بالا مى نشینند، و به ساکنان قسمت هاى مرتفع کوه ها نیز اطلاق شده است، و در اینجا جمعى آن را به معنى «برترین مکان آسمان» یا «برترین مکان بهشت» تفسیر کرده اند.
بعضى نیز گفته اند: ذکر آن به صیغه جمع به خاطر تأکید است و به معنى «عُلُوٌّ فِى عُلُوٍّ» یعنى «بلندى در بلندى» مى باشد.
شبیه همان دو تفسیر که در آیات سابق درباره «سجّین» داشتیم، در اینجا نیز صادق است.
نخست این که: منظور از «کتاب الابرار» نامه اعمال نیکان و پاکان و مؤمنان است، و هدف بیان این نکته است که نامه اعمال آنها در یک دیوان کل که بیانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، دیوانى که بسیار بلند مرتبه و والامقام است.
یا این که: نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شریف ترین مکان، یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام جاى دارد، و همه اینها نشان مى دهد که مقام خود آنها فوق العاده بلند و والا است.
در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: منظور از «عِلِّیِیْن» آسمان هفتم و زیر عرش خدا است.(1)
و این درست، نقطه مقابل نامه اعمال «فجار» است، که در پست ترین محل یا پائین ترین طبقات دوزخ قرار گرفته.
تفسیر دیگر این که: «کتاب» در اینجا به معنى سرنوشت و حکم قطعى الهى است، که مقرر داشته نیکان در اعلى درجات بهشت باشند.
و البته، جمع میان این دو تفسیر، نیز ممکن است، که هم نامه اعمال آنها در یک دیوان کل قرار دارد، و هم مجموعه آن دیوان بر فراز آسمان ها است و هم فرمان الهى بر آن قرار گرفته که خودشان در بالاترین درجات بهشت باشند.

* * *

پس از آن، براى بیان اهمیت و عظمت «علیین» مى افزاید: «تو چه مى دانى علیین چیست» (وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ).
اشاره به این که: مقام و مکانى است برتر از «خیال و قیاس و گمان و وهم» که هیچ کس حتى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز نمى تواند ابعاد عظمت آن را دریابد.

* * *

آنگاه، خود قرآن به توضیح بیشتر پرداخته، مى افزاید: «علیین نامه اى است رقم زده شده» (کِتابٌ مَرْقُومٌ).
این، بنا بر تفسیرى است که «علیین» را به معنى دیوان کل نامه اعمال ابرار معرفى مى کند، و اما بنا بر تفسیر دیگر، معنى آیه چنین است: «این سرنوشت حتمى است که خداوند درباره آنها رقم زده که جایگاهشان برترین درجات بهشت باشد» (بنابراین «کتاب مرقوم» تفسیرى است بر «کتاب الابرار» نه بر «علیین») (دقت کنید).
و مى افزاید: «این کتاب کتابى است که مقربان آن را مشاهده مى کنند یا بر آن گواهى مى دهند» (یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ).
گر چه، جمعى از مفسران «مُقَرَّبُون» را در این آیه به معنى فرشتگانى که مقرب درگاه الهى هستند تفسیر کرده اند، فرشتگانى که ناظر بر نامه اعمال یا سرنوشت حتمى ابرار و نیکانند.
ولى، آیات بعد به خوبى نشان مى دهد: «مُقَرَّبُون» گروهى از خاصان و برگزیدگان مؤمنانند که مقامى بس والا دارند، و شاهد و ناظر نامه اعمال ابرار و نیکان دیگرند، همان گونه که در آیات 10 و 11 سوره «واقعه»، بعد از ذکر دو گروه «اصحاب المیمنه» و «اصحاب المشئمة» مى فرماید: وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ: «و پیشگامان پیشگام * مقربان درگاه اویند».
و در آیه 89 سوره «نحل» مى خوانیم: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ: «به یاد آورید روزى را که از هر امتى گواهى از خودشان بر آنها مبعوث مى کنیم، و تو را گواه آنها قرار مى دهیم».

* * *

سپس، به شرح بخشى از پاداش هاى عظیم ابرار و نیکان پرداخته، مى فرماید: «مسلماً ابرار در میان انواع نعمت متنعم اند» (إِنَّ الْاَبْرارَ لَفِی نَعِیم).
مفهوم اصلى «نعیم» که به گفته «راغب» به معنى نعمت بسیار است به اضافه ذکر آن به صورت نکره که در اینجا دلیل بر عظمت و اهمیت است، نشان مى دهد: آنها داراى آن چنان نعمت ها و برکاتى هستند که نمى توان آن را توصیف کرد، و این تعبیرى است جامع و سربسته براى اشاره به همه مواهب مادى و معنوى بهشت.

* * *

بعد از آن، به شرح بعضى از آنها پرداخته مى فرماید: «آنها بر تخت هاى زیباى بهشتى تکیه کرده، و به آن مناظر زیبا و آن همه نعمت نظر مى کنند و لذت مى برند» (عَلَى الْاَرائِکِ یَنْظُرُونَ).(2)
«أَرائِکِ» جمع «اریکه» به معنى تخت هاى زیباى سلطنتى است، و یا تخت هاى پر زینتى که در «حجله گاه» مى نهند، و در اینجا اشاره به تخت هاى بسیار زیباى بهشتى است که نیکان بر آن تکیه مى کنند.
بعضى معتقدند: اصل این کلمه فارسى است و از «ارگ» به معنى کاخ سلطنتى گرفته شده است (این واژه به معنى قلعه اى که درون شهر بوده باشد نیز آمده، و از آنجا که قلعه درون شهر غالباً مخصوص شاهان است به آن اطلاق شده).
بعضى دیگر «أَرائِکِ» را مفرد و از واژه فارسى «اراک» یا «ارایک» دانسته اند، که به معنى تخت پادشاهى است، سپس به معنى «پایتخت» و یا استانى که پایتخت در آن است اطلاق شده، و «عراق» را مُعَرَّب «اراک» مى دانند که به معنى چنین استانى است، و مى گویند: لفظ «أَرائِکِ» به معنى بارگاه و تخت سلطنتى در «اوستا» نیز آمده است.
در حالى که، بعضى از علماى لغت عرب، ریشه آن را عربى مى دانند، و معتقدند از واژه «اراک» که نام درخت معروفى است و با آن تخت و سایبان درست مى کردند گرفته شده.(3)
ولى، آنچه از موارد استعمال این کلمه در قرآن مجید استفاده مى شود این است که: به همان معنى تخت هاى زیبا و مزین است که صاحبان نعمت و قدرت از آن استفاده مى کنند.
در تعبیر: یَنْظُرُونَ «نگاه مى کنند» که به صورت سربسته بیان شده، نمى فرماید به چه مى نگرند؟ تا مفهوم وسیع و گسترده اى داشته باشد، آرى، آنها به لطف خدا مى نگرند، به جمال بى مثال او، به انواع نعمت هاى بهشتى، و به زیبائى هاى خیره کننده اى که در بهشت برین است مى نگرند; چرا که یکى از مهم ترین لذات انسانى «لذت دید و نگاه» است.

* * *

و مى افزاید: «هر گاه به چهره هاى آنها بنگرى طراوت و خرمى و نشاط نعمت را در آن مى بینى» (تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ).
اشاره به این که: نشاط، سرور و شادى در چهره هایشان موج مى زند و نیازى به سؤال نیست، به عکس دوزخیان که اگر در چهره هایشان بنگرى، غم، رنج، اندوه، بدبختى و بیچارگى از چهره هایشان نمایان است.
«نَضْرَةَ» همان گونه که قبلاً هم اشاره کرده ایم، به معنى طراوت و نشاطى است که در صورت صاحبان زندگى مرفه نمایان است.

* * *

بعد از نعمت «تخت و نگاه» و «آرامش و نشاط»، اشاره به نعمت دیگرى یعنى «شراب» بهشتیان کرده، مى افزاید: «به آنها از شراب زلال دست نخورده سربسته مى نوشانند» (یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیق مَخْتُوم).
شراب طهورى که مانند شراب آلوده و شیطانى دنیا معصیت زا و جنون آفرین نیست، بلکه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا مى آفریند.
غالب مفسران «رَحِیق» را به معنى شراب خالص گرفته اند، شرابى که هیچ گونه غش، ناخالصى و آلودگى در آن وجود ندارد، و تعبیر به «مَخْتُوم» که در فارسى امروز به جاى آن، «دربسته» و «پلمپ» شده به کار مى رود، نیز تأکیدى بر خلوص و پاکى و دست نخوردگى آن است.
علاوه بر این، استفاده از چنین ظرف ها نشانه احترام خاص به میهمان مى باشد، ظرفى که آن را بسته اند و مهر کرده اند و مهرش تنها به دست میهمان شکسته مى شود!.(4)

* * *

سپس، مى فرماید: «مُهر آن را با مشک نهاده اند» (خِتامُهُ مِسْکٌ).
نه همچون ظرف هاى دربسته دنیا که مُهر آن را با «گِل» مى نهند، و هنگامى که انسان مى خواهد شیئى سربسته را با شکستن مهرش باز کند، دستش آلوده مى شود، شراب طهور بهشتى چنین نیست، هنگامى که دست بر مهرش مى نهند، بوى عطر مشک در فضا پراکنده مى شود!.
بعضى نیز گفته اند: منظور این است که در ختام، یعنى پایان نوشیدن این شراب طهور، دهان بوى مشک مى دهد، بر خلاف شراب هاى آلوده دنیا که بعد از نوشیدنش دهان تلخ و بد بو مى شود، ولى با توجه به تعبیرى که در آیه قبل بود، این تفسیر بعید به نظر مى رسد.
در پایان آیه، بعد از ذکر اوصاف شراب طهور بهشتى مى فرماید: «در این نعمت هاى بهشتى و به خصوص در این شراب طهور بى نظیر، باید راغبان بر یکدیگر پیشى گیرند» (وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ).
مفسر بزرگ «طبرسى» در «مجمع البیان» مى گوید: «تنافس» به معنى تمنى (و تلاش) دو انسان است که هر کدام مى خواهد شىء نفیسى که براى دیگرى است، در اختیار او نیز باشد.
و در «مجمع البحرین» آمده است: «تنافس» به معنى سبقت و پیشى گرفتن بزرگوارانه بر دیگرى است (رقابت و مسابقه سالم).
«راغب» در «مفردات» نیز مى گوید: «منافسه» به معنى تلاش انسان است براى شباهت به افراد برجسته، و ملحق شدن به آنها، بى آن که ضررى به دیگرى وارد شود.
در حقیقت، مضمون آیه شبیه چیزى است که در آیه 21 سوره «حدید» آمده است: سابِقُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّة عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ: «بر یکدیگر براى رسیدن به مغفرت پروردگارتان، و بهشتى که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است پیشى بگیرید»!.
و یا آنچه در آیه 133 سوره «آل عمران» آمده است: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ».
به هر حال، تعبیرى که در آیه آمده است، زیباترین تعبیرى است که براى تشویق انسان ها براى وصول به این نعمت هاى بى مانند از طریق ایمان و عمل صالح تصور مى شود، و فصاحت قرآن مجید را به عالى ترین وجه منعکس مى کند.(5)-(6)

* * *

و سرانجام، به آخرین نعمتى که در این سلسله آیات آمده اشاره کرده، مى فرماید: «این شراب طهور ممزوج با تسنیم است» (وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِیم).

* * *

«همان چشمه اى که مقربان از آن مى نوشند» (عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ).(7)
از این آیات استفاده مى شود: «تَسْنِیم» برترین شراب طهور بهشتى است که مقربان آن را به طور خالص مى نوشند، ولى، براى ابرار مقدارى از آن را با «رَحِیق مَخْتُوم» که نوع دیگرى از شراب طهور بهشتى است مى آمیزند!.
در این که: چرا این شراب یا این چشمه، «تَسْنِیم» نامیده شده است؟ (با توجه به این که «تَسْنِیم» از نظر لغت به معنى چشمه اى است که از بالا به پائین فرو مى ریزد).
بعضى گفته اند: به خاطر آن است که این چشمه مخصوص در طبقات بالاى بهشت قرار دارد.
و بعضى دیگر گفته اند: شرابى است که از آسمان بهشت فرو مى ریزد!.
و «باء» در «بِها» یا زائده است و یا به معنى «مِن» و معنى دوم مناسب تر است.
در حقیقت، شراب هاى بهشتى انواعى دارد: بعضى در نهرها جارى است که در آیات متعددى از قرآن به آن اشاره شده است.(8)
بعضى در ظرف هاى دربسته مهر شده است، چنان که در آیات بالا آمد، و از همه مهم تر، شرابى است که از آسمان بهشت و یا طبقات بالاى آن فرو مى ریزد و این همان شراب «تَسْنِیم» است، که هیچ یک از نوشیدنى هاى بهشتى به پاى آن نمى رسد، و طبعاً تأثیرى که در روح و جان بهشتیان مى گذارد، از همه عالى تر، پرجاذبه تر و عمیق تر است، و نشئه روحانى حاصل از آن، غیر قابل توصیف است.
البته، باید این حقیقت را بار دیگر تکرار کنیم که اینها همه شبحى است که از دور دیده مى شود، و گرنه توصیف نعمت هاى گران قدر و بى نظیر بهشتى با هیچ زبان و قلمى ممکن نیست، و حتى به گفته خود قرآن، از فکر هیچ کس نمى گذارد: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُن».(9)

* * *

 


1 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 10، صفحه 7053، «مجمع البحرین»، ماده «علو».
2 ـ در این جمله «مبتدا» محذوف است و در تقدیر «هُمْ عَلَى الاْ َرائِکِ یَنْظُرُونَ» مى باشد که در این جمله «یَنْظُرُونَ» حال است، و یا این که «عَلَى الاْ َرائِکِ» خبر بعد از خبر است براى «إِنَّ» در آیه قبل.
3 ـ به «لغت نامه دهخدا»، کتاب «دیوان دین» و «مفردات راغب» و «برهان قاطع» مراجعه شود.
4 ـ در گذشته و امروز معمول بوده و هست که براى اطمینان از دست نخورده بودن چیزى، آن را در ظرفى مى نهادند، و بعد از بستن در ظرف، آن را با ریسمان، یا مفتول سیمى بسته، و سر آن را گره مى زدند، روى گره مقدارى گل سفت و یا سرب آب کرده مى نهادند، و روى آن را مهر مى کردند، به طورى که راه یافتن به درون ظرف جز با شکستن آن مهر ممکن نبود، و عرب آن را «مَخْتُوم» مى گوید.
5 ـ از آنچه در تفسیر آیه گفته شد، روشن مى گردد: مشارالیه در «ذلِک» همه نعمت هاى بهشتى است، بالخصوص شراب طهور ویژه اى که اوصاف جالبش در آیه آمده است.
6 ـ از آنجا که «واو» و «فاء» در جمله «وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ» هر دو براى عطف است، این سؤال مطرح شده است که: دو حرف عطف چگونه پشت سر هم آمده؟ و مناسب ترین جواب این است که: در اینجا حرف شرطى محذوف است و در تقدیر چنین مى باشد: «وَ إِنْ أُرِیْدَ تَنافُسٌ فِى شَىْء فَلْیَتَنافَسْ فِی ذلِکَ الْمُتَنافِسُونَ» به این ترتیب، حرف شرط و جمله شرطیه حذف شده و «ذلِک» نیز مقدم داشته شده است (دقت کنید).
7 ـ در این که چرا «عَیْناً» منصوب است؟ وجوه زیادى براى آن گفته اند از جمله: این که حال براى «تَسْنِیم» است، یا تمیز، و یا به عنوان مدح و اختصاص به تقدیر «أَعْنِى».
8 ـ محمّد، آیه 15.
9 ـ سجده، آیه 17.
سوره مطفّفین/ آیه 18- 28 1 ـ «ابرار» و «مقرّبان» کیانند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma