گناهان، زنگار دل هاست

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره مطفّفین/ آیه 11- 17 1 ـ چرا گناه، زنگار دل است؟!

در آخرین آیه، از آیات گذشته، اشاره گویائى به سرنوشت شوم مکذبان شده بود، آیات مورد بحث، نخست به معرفى آنان پرداخته، مى گوید: «آنها کسانى هستند که روز جزا را انکار مى کنند» (الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ).

* * *

و بعد، مى افزاید: «تنها کسانى روز جزا را تکذیب مى کنند که متجاوز و گنهکارند» (وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاّ کُلُّ مُعْتَد أَثِیم).
یعنى، ریشه انکار قیامت، منطق و تفکر و استدلال نیست، بلکه افرادى که مى خواهند پیوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه غوطهور باشند، منکر قیامت مى شوند (توجه داشته باشید «أَثِیم» صفت مشبهه است و دلالت بر استمرار و ادامه گناه دارد).
آنها مى خواهند: بدون هیچ گونه احساس مسئولیت، و به گمان خود با نهایت آزادى و دورى از هر گونه فشار و ناراحتى وجدان، به زشت کارى ها ادامه دهند، و هیچ قانونى را به رسمیت نشناسند، این نظیر همان چیزى است که در آیه 5 سوره «قیامت» آمده است: بَلْ یُرِیدُ الْاِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ: «بلکه انسان مى خواهد در آینده عمر خویش پیوسته راه فجور پیش گیرد، لذا قیامت را تکذیب مى کند».
و به این ترتیب، همان گونه که عقیده در عمل اثر مى گذارد، اعمال آلوده نیز در شکل بندى عقائد تأثیر مى کند، این معنى در تفسیر آیات بعد روشن تر خواهد شد.

* * *

در آیه بعد، به سومین وصف منکران قیامت اشاره کرده، مى فرماید: «هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى شود مى گوید: این همان افسانه ها و مطالب بى اساس پیشینیان است» (إِذا تُتْلى عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْاَوَّلِینَ).
آنها، علاوه بر این که تجاوزگر (مُعْتَد) و گنهکار و (أَثِیم) هستند، آیات الهى را نیز به باد سخریه و استهزا گرفته، آن را مجموعه اى از اسطوره ها و افسانه هاى موهوم و سخنان بى ارزش، نظیر آنچه از دوران هاى نخستین (دوران نادانى بشر) به یادگار مانده است معرفى مى کنند،(1) و به این بهانه مى خواهند خود را از مسئولیت در برابر این آیات بر کنار دارند.
نه تنها در این مورد، در آیات دیگرى از قرآن مجید نیز مى خوانیم که: مجرمان جسور، براى فرار از اجابت دعوت الهى به همین بهانه متوسل مى شدند، به طورى که در نُه آیه از قرآن مجید، درست همین مطلب منعکس شده است که مشرکان در مقابل آیات قرآن مجید به همین سخن زشت متوسل مى شدند، از جمله در آیه 5 سوره «فرقان» مى خوانیم: وَ قالُوا أَساطِیرُ الْاَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً: «گفتند: این قرآن اسطوره هائى است از پیشینیان که او آن را رونویس کرده و هر صبح و شام بر او املاء مى شود»!
در سوره «احقاف»، آیه 17 از زبان جوان طغیانگرى که در مقابل پدر مادر مهربان و مؤمنش مى ایستد، چنین مى خوانیم: او تمام نصائح آنها را با این جمله به باد استهزاء مى گیرد و مى گوید: ما هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْاَوَّلِینَ: «اینها که شما مى گوئید چیزى جز اسطوره ها و سخنان بى اساس پیشینیان نیست».
بعضى از مفسران گفته اند: آیه مورد بحث درباره «نضر بن حارث بن کلده» پسر خاله پیامبر(صلى الله علیه وآله) که از سران کفر و ضلال بود، نازل شد، ولى پیدا است نزول آیه در مورد خاصى، مانع از آن نیست که درباره دیگران نیز صادق باشد.
به هر حال، همیشه طغیانگران براى نجات از ملامت وجدان از یکسو، و از اعتراضات مردم حقجو از سوى دیگر، بهانه هاى واهى مى تراشند تا خویشتن را از این و آن راحت کنند.
و عجب این که: آنها غالباً برنامه اى هماهنگ و یکنواخت داشته اند، گوئى در طول تاریخ آن را در گوش هم فرو مى خواندند، عناوینى، همچون «سحر»، «کهانت»، «جنون» و «اسطوره» و مانند آن!

* * *

ولى، قرآن در آیه بعد، بار دیگر به ریشه اصلى طغیان و سرکشى آنها اشاره کرده مى فرماید: «چنین نیست که آنها خیال مى کنند، بلکه اعمال سوء آنها همچون زنگارى بر دلشان نشسته، و از درک حقیقت وامانده اند» (کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ).
عجب تعبیر تکان دهنده اى؟! اعمال آنها چون زنگار بر قلبشان نشسته، و نور و صفاى نخستین را که به حکم فطرت خداداد در آن بوده، گرفته، به همین دلیل چهره حقیقت که همچون آفتاب عالمتاب مى درخشد، هرگز در آن بازتابى ندارد، و پرتو انوار وحى در آن منعکس نمى گردد.
«رانَ» از ماده «رین» (بر وزن عین) به طورى که «راغب» در «مفردات» مى گوید: همان زنگارى است که روى اشیاء قیمتى مى نشیند، و به گفته بعضى دیگر از ارباب لغت: قشر قرمز رنگى است که بر اثر رطوبت هوا روى آهن، و مانند آن ظاهر مى شود که در فارسى ما آن را «زنگ» یا «زنگار» مى نامیم، و معمولاً نشانه پوسیدن و ضایع شدن آن فلز، و طبعاً از بین رفتن شفافیت و درخشندگى آن است.
و گاه، آن را به معنى غلبه و تسلط چیزى بر شىء دیگر یا افتادن در چیزى که راه خلاص از آن نیست تفسیر کرده اند، که در واقع اینها همه لازمه همان معنى اصلى است.(2)
درباره تأثیر ویرانگر گناه در زدودن نورانیت و صفاى دل بحثى داریم که در نکته ها مطالعه خواهید کرد.

* * *

آنگاه، مى افزاید: «چنین نیست که آنها مى پندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (کَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذ لَمَحْجُوبُونَ).
و این دردناک ترین مجازات آنها است، همان گونه که لقاى معنوى پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او براى ابرار و نیکان بالاترین موهبت و لذت بخش ترین نعمت است.
«کَلاّ» معمولاً براى نفى سخنى مى آید که قبلاً مطرح بوده، و در اینجا مفسران احتمالات متعددى درباره آن داده اند:
نخست این که: تأکیدى است بر «کَلاّ» که در آیه قبل آمده، یعنى چنان نیست که آنها روز قیامت را افسانه و اسطوره معرفى مى کنند.
یا این که: چنان نیست که زنگارى که بر قلب آنها بر اثر گناه نشسته پاک شود، آنها هم در این جهان از مشاهده جمال حق محرومند، و هم در جهان دیگر.
یا این که: آنها همان گونه که در آیات دیگر قرآن آمده است، مدعى بودند اگر به فرض که قیامتى هم در کار باشد، در آنجا مشمول انواع نعمت هاى خدا خواهند بود!(3) چنین نیست که آنها مى پندارند، بلکه در قیامت در شدیدترین عذاب ها و سخت ترین شکنجه ها هستند.
آرى، آخرت بازتاب و تجسم عظیمى از اعمال انسان در این دنیا است، آنها که چشم خود را در اینجا از مشاهده حق فرو مى بندند، و اعمالشان همچون زنگارى بر قلبشان نشسته، در آنجا نیز از پروردگار محجوبند، و هرگز یاراى مشاهده جمال حق را در آن عالم ندارند، و از فیض لقاى آن محبوب حقیقى محرومند.

* * *

«سپس آنها قطعاً وارد آتش دوزخ مى شوند و ملازم آن هستند» (ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِیمِ).
این ورود در آتش، نتیجه محجوب بودن از پروردگار است، و اثرى است که از آن جدا نیست، و به طور مسلّم، آتش محرومیت از دیدار حق، از آتش دوزخ هم سوزان تر است!

* * *

و در آخرین آیه مى فرماید: «سپس به آنها گفته مى شود: این همان چیزى است که آن را تکذیب مى کردید»! (ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ).
این سخن، به عنوان توبیخ، ملامت و سرزنش به آنها گفته مى شود، عذابى است روحانى و شکنجه اى است معنوى براى این گروه خیره سر و لجوج.

* * *

 


1 ـ «اساطیر» جمع «اسطوره» از ماده «سطر» است، و بیشتر در مورد افسانه هاى موهوم و سخنان دروغ به کار مى رود.
2 ـ به تفسیر «فخر رازى»، ذیل آیه مورد بحث، و «المنجد»، ماده «رین» مراجعه شود.
3 ـ در آیه 36 سوره «کهف» آمده است: وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّی لاَ َجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً:
«من هرگز باور نمى کنم قیامتى بر پا شود، و اگر به سوى پروردگارم باز گردم و قیامتى در کار باشد، جایگاهى بهتر از اینجا خواهم یافت» (نظیر همین معنى در سوره «فصلت»، آیه 50 نیز آمده است).
سوره مطفّفین/ آیه 11- 17 1 ـ چرا گناه، زنگار دل است؟!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma