واى بر کم فروشان!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 26
شأن نزول: نکته:



در این آیات، قبل از هر چیز کم فروشان را مورد تهدید شدیدى قرار داده، مى فرماید: «واى بر کم فروشان»! (وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ).
این، در حقیقت اعلان جنگى است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم، ستمگر و کثیف، که حق مردم را به طرز ناجوانمردانه اى پایمال مى کنند.
«مُطَفِّفِینَ» از ماده «تطفیف» در اصل از «طَفَّ» گرفته شده که به معنى کناره هاى چیزى است، و این که سر زمین «کربلا» را وادى «طَفّ» مى گویند، به خاطر این است که: در ساحل «فرات» واقع شده، سپس به هر چیز کمى واژه «طفیف» اطلاق شده است، همچنین به پیمانه اى که پر نباشد یعنى محتوایش به کنارهاى آن رسیده اما مملو نشده است نیز همین معنى اطلاق مى شود، و بعد این واژه در کم فروشى به هر شکل و به هر صورت استعمال شده.
«وَیْل» در اینجا به معنى «شرّ»، یا «غم»، و «اندوه» یا «هلاکت»، یا «عذاب دردناک»، و یا «وادى سخت و سوزانى در دوزخ» است، و معمولاً این واژه به هنگام نفرین و بیان زشتى چیزى به کار مى رود، و یا این که تعبیرى است کوتاه اما مفاهیم زیادى را تداعى مى کند.
قابل توجه این که: در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده: خداوند «وَیْل» را درباره هیچ کس در قرآن قرار نداده، مگر این که او را کافر نام نهاده، همان گونه که مى فرماید: فَوَیْلٌ لِلَّذِیْنَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْم عَظِیْم: «واى بر کافران از مشاهده روز بزرگ».(1)
از این روایت استفاده مى شود: کم فروشى بوى کفر مى دهد!

* * *

پس از آن، به شرح کار «مطففین» و کم فروشان پرداخته، مى فرماید: «آنها کسانى هستند که وقتى مى خواهند براى خود کیل کنند حق خود را به طور کامل مى گیرند» (الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النّاسِ یَسْتَوْفُونَ).(2)

* * *

«اما هنگامى که مى خواهند براى دیگران کیل یا وزن کنند کم مى گذارند» (وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ).
جمعى از مفسران از آیات فوق چنین استفاده کرده اند: منظور از «مُطَفِّف» کسى است که به هنگام خرید، بیش از حق خود مى گیرد، و به هنگام فروش کمتر از حق مى دهد، لذا خداوند به خاطر هر دو جهت، «وَیْل» را بر آنها نهاده.ولى، این اشتباه است; زیرا تعبیر «یَسْتَوْفُونَ» مفهومش این است که حق خود را به طور کامل مى گیرند، و چیزى که دلالت بر اضافه بر حق کند در این عبارت نیست، و این که مى بینیم خداوند آنها را مذمت کرده، در مقایسه این دو حالت با یکدیگر است که به هنگام خرید، حق را به طور کامل مى گیرند، و به هنگام فروش ناقص مى دهند، درست مثل این است که در مقام مذمت کسى مى گوئیم: «هر گاه طلبى از کسى داشته باشد سر موعد آن را مى گیرد، اما اگر بدهکار باشد ماه ها تأخیر مى اندازد».
بنابراین، گرفتن طلب در رأس موعد، کار بدى نیست، کار بد با توجه به مقایسه این دو با یکدیگر است.
قابل توجه این که: در مورد گرفتن حق، تنها سخن از «کیل» است، ولى در مورد پرداختن سخن از «کیل» و «وزن» هر دو به میان آمده، این تفاوت تعبیر ممکن است به یکى از دو دلیل زیر باشد:
نخست این که: خریداران عمده، در زمان هاى گذشته بیشتر از «کیل» استفاده مى کردند; زیرا ترازوهاى بزرگى که بتواند وزن هاى زیاد را بسنجد وجود نداشت، اما پیمانه هاى بزرگ به آسانى یافت مى شد (در باب «کُر» نیز گفته اند: که این واژه در اصل نام پیمانه بزرگى بوده است).
ولى، به هنگام فروش هم عمده فروشى داشتند (با کیل) و هم خرده فروشى (با وزن).
دیگر این که: براى گرفتن حق: استفاده از پیمانه مناسب تر است; چرا که تقلب در آن مشکل تر مى باشد، ولى براى کم فروشى استفاده از وزن معمول تر است; چرا که امکان تقلب در آن بیشتر مى باشد.
این نکته نیز قابل توجه است که: آیات فوق گر چه تنها از کم فروشى در مورد کیل و وزن سخن مى گوید، ولى بدون شک، مفهوم آیه وسیع است و هر گونه کم فروشى را هر چند در معدودات (چیزهائى را که با عدد مى فروشند) نیز شامل مى شود.
بلکه، بعید نیست با استفاده از الغاى خصوصیت، کم گذاردن در خدمات را نیز فرا گیرد، فى المثل، اگر کارگر و کارمندى چیزى از وقت مقرر کمترکار کند، در ردیف «مطففین» و کم فروشانى است که آیات این سوره سخت آنها را نکوهش کرده است.
بعضى، مى خواهند براى آیه، توسعه بیشترى قائل شوند، و هر گونه تجاوز از حدود الهى و کم و کسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانند، گر چه، استفاده این معنى از الفاظ آیه روشن نیست، ولى بى تناسب هم نمى باشد.
لذا، از «عبداللّه بن مسعود» صحابى معروف نقل شده که گفت: «نماز نیز قابل پیمانه است! کسى که کیل آن را به طور کامل ادا کند، خداوند پاداش او را کامل مى دهد، و هر کس از آن کم بگذارد، درباره او همان جارى مى شود که خداوند درباره «مطففین» (کم فروشان) فرموده».(3)

* * *

سپس، آنها را با این جمله استفهام توبیخى مورد تهدید قرار مى دهد: «آیا آنها باور ندارند که برانگیخته مى شوند»؟! (أَ لایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ).

* * *

«در روزى بزرگ» (لِیَوْم عَظِیم).
روزى که عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظیم است.

* * *

«روزى که مردم از قبرها برمى خیزند، و در پیشگاه رب العالمین حاضر مى شوند» (یَوْمَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ).
یعنى، اگر آنها قیامت را باور مى داشتند و مى دانستند حساب و کتابى در کار است، و تمام اعمالشان براى محاکمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مى شود، و هر کس به اندازه سر سوزنى کار نیک و بد کرده، نتیجه آن را در آن روز عظیم مى بیند، هرگز چنین ظلم و ستم نمى کردند، و حقوق افراد را پایمال نمى ساختند.
بسیارى از مفسران «یَظُنُّ» را که از ماده «ظن» است در اینجا به معنى «یقین» مى دانند، و نظیر این تعبیر در قرآن مجید وجود دارد، مانند آیه 249 سوره «بقره»: قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِنْ فِئَة قَلِیلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ: «آنها که مى دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز قیامت ایمان داشتند) گفتند: چه بسیار گروه کوچکى که به فرمان خدا بر گروه عظیمى پیروز شدند» (توجه داشته باشید این آیه درباره گروهى از بنى اسرائیل است که ایمان و استقامت خود را در مراحل مختلف نشان داده بودند).
شاهد گویاى این سخن، حدیثى است که از امیر مؤمنان على(علیه السلام)نقل شده که در تفسیر آیه: «أَ لایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیَوْم عَظِیم» فرمود: «مفهومش این است: أَ لَیْسَ یُوقِنُونَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ؟: «آیا یقین ندارند که آنها برانگیخته مى شوند»؟!(4)
و نیز، از همان حضرت(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «ظن بر دو گونه است: ظن تردید، و ظن یقین، آنچه در قرآن درباره معاد آمده است ظن یقین است، و آنچه درباره دنیا آمده است ظن شک»!.(5)
این احتمال نیز از سوى جمعى داده شده است که: ظن در اینجا به همان معنى معروف امروز، یعنى گمان بوده باشد، اشاره به این که: توجه به قیامت آن چنان در روح و جان انسان اثر مى گذارد که حتى اگر کسى گمان به آن داشته باشد، و احتمال وجود چنین روزى را بدهد، باید از انجام کارهاى خلاف خوددارى کند، چه رسد به این که یقین داشته باشد، و این همان چیزى است که در میان دانشمندان به عنوان «دفع ضرر مظنون» یا «دفع ضرر محتمل» معروف شده است، و مفهوم این سخن آن خواهد بود که این گنهکاران بى پروا و بى باک نه تنها یقین به قیامت ندارند، بلکه گمان آن را نیز ندارند (ولى تفسیر اول با دلائلى که گفته شد مقدم است).
مهم این است که: واژه «ظن» به گفته «راغب» در «مفردات»، در اصل اسم براى آن حالتى است که از وجود قرائنى در فکر انسان حاصل مى شود، اگر نشانه ها قوى باشد علم و یقین مى آورد، و اگر نشانه ها ضعیف باشد از حدّ گمان بالاتر نمى رود.(6)
بنابراین، واژه مزبور بر خلاف آنچه امروز در میان ما معروف است، مفهوم گسترده اى دارد که هم «علم» و هم «گمان» را شامل مى شود، و گاه در این، و گاه در آن به کار مى رود.

* * *

 


1 ـ «اصول کافى»، مطابق نقل «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 527.
2 ـ تعبیر به «عَلَى النّاسِ» در اینجا اشاره به آن است که حقى بر مردم دارند، و در تقدیر «إِذا کالُوا ما عَلَى النّاسِ» بوده، و اصولاً «کالَ عَلَیْهِ» در جائى گفته مى شود که: هدف از کیل، گرفتن حقى است و اما «کالَهُ» و همچنین «کالَ لَهُ» مربوط به جائى است که منظور از کیل پرداختن حق دیگرى باشد (دقت کنید).
3 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 452.
4 ـ تفسیر «برهان»، جلد 4، صفحه 38.
5 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 528.
6 ـ «مفردات راغب»، ماده «ظن».
شأن نزول: نکته:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma