«فرعون» مى گفت من خداى بزرگ شما هستم!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره نازعات/ آیه 15- 26 گوشه اى از فصاحت قرآن


بعد از بیانات نسبتاً مشروحى که در آیات قبل درباره مسأله معاد و انکار و مخالفت مشرکان آمد، در آیات مورد بحث، به داستان یکى از طغیانگران بزرگ تاریخ یعنى «فرعون» و سرنوشت دردناک او اشاره مى کند، تا هم مشرکان عرب بدانند افراد نیرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت کنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد که از برترى نیروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند; چرا که در هم کوبیدن آنها براى خداوند بسیار سهل و آسان است.
نخست، از اینجا شروع مى کند: «آیا داستان موسى به تو رسیده است»؟! (هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسى).
جالب این که: روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، و مطلب را با استفهام شروع مى کند، تا شوق شنونده را بیدار سازد، و آماده براى شنیدن این داستان عبرت انگیز شود.

* * *

و مى افزاید: «در آن هنگام که پروردگارش او را در سرزمین مقدس طوى صدا زد» (إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً).(1)
«طُوى»، ممکن است نام سرزمین مقدسى باشد که در «شام» در میان «مدین» و «مصر» قرار داشت، و نخستین جرقه وحى در آن بیابان بر قلب موسى وارد شد، همین تعبیر در سوره «طه» نیز آمده است، در آنجا که موسى ندائى را مى شنود که مى گوید: إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً: «من پروردگار توام، کفشهایت را بیرون آور که در سرزمین مقدس طوى هستى»!(2)
یا معنى وصفى دارد از ماده «طىّ» به معنى «پیچیدن»، گوئى آن سرزمین در قداست و برکت پیچیده شده بود، یا به گفته «راغب» موسى مى بایست راهى طولانى بپیماید تا آماده وحى گردد، ولى خداوند این راه را براى او در هم پیچید و او را به هدف نزدیک ساخت.

* * *

آنگاه، به پیامى که خداوند به موسى در آن سرزمین مقدس داد، در دو جمله کوتاه و پر معنى، اشاره کرده، مى فرماید: «به سوى فرعون برو که طغیان کرده است»! (اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى).

* * *

«و به او بگو: آیا مى خواهى پاک و پاکیزه شوى»؟ (فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلى أَنْ تَزَکّى).

* * *

و پس از پاک شدن و لایق لقاى محبوب گشتن، «من تو را به سوى پروردگارت هدایت کنم، تا از او بترسى و از اعمال خلاف بیگانه شوى» (وَ أَهْدِیَکَ إِلى رَبِّکَ فَتَخْشى).

* * *

و از آنجا که هر دعوتى باید آمیخته با دلیل باشد در آیه بعد مى افزاید: «موسى به دنبال این سخن، معجزه بزرگ را به او نشان داد» (فَأَراهُ الْآیَةَ الْکُبْرى).(3)
این معجزه، خواه معجزه تبدیل شدن عصا به مار عظیم باشد، یا ید بیضا، و یا هر دو (بنابراین که الف و لام در «الآیَةَ الْکُبْرى» اشاره به جنس باشد) هر چه بوده از معجزات بزرگ موسى بوده است، که در آغاز دعوتش بر آن تکیه کرده.


در این آیات نکات جالبى است که توجه به آن لازم است:


1 ـ علت رفتن به سوى «فرعون» را طغیان «فرعون» ذکر مى کند، و این نشان مى دهد که: یکى از اهداف بزرگ انبیا هدایت طغیانگران یا مبارزه قاطع با آنها است.
2 ـ دعوت فرعون را با ملایم ترین و خیرخواهانه ترین تعبیر دستور مى دهد مى فرماید: به او بگو: آیا میل دارى پاک و پاکیزه شوى؟ (البته پاکیزگى مطلق که هم شامل پاکیزگى از شرک و کفر مى شود و هم از ظلم و فساد) شبیه تعبیرى که در آیه 44 سوره «طه» آمده است: فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً: «با او با ملایمت سخن بگوئید».
3 ـ این تعبیر، اشاره لطیفى به این حقیقت است که: رسالت انبیاء براى پاک سازى انسان ها و باز گرداندن طهارت فطرى نخستین به آنها است.
در ضمن، نمى گوید: من تو را پاک کنم، بلکه مى گوید: «پاکى را پذیرا شوى»! و این نشان مى دهد: پاک شدن باید به صورت خودجوش باشد، نه تحمیل از برون.
4 ـ ذکر «هدایت» بعد از «پاک شدن» دلیل بر این است که: باید در آغاز شستشوئى کرد، سپس به کوى دوست گام نهاد.
5 ـ تعبیر به «رَبِّک» (پروردگارت) در حقیقت تأکید بر این نکته است که: تو را به سوى کسى مى برم که مالک، مربى و پرورش دهنده تو است، چرا از مسیر سعادتت مى گریزى؟!
6 ـ «خشیت» و خدا ترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، آرى ثمره درخت هدایت و توحید همان احساس مسئولیت در برابر خداوند بزرگ است; چرا که هرگز خشیت بدون معرفت حاصل نمى شود، و لذا در آیه 28 سوره «فاطر» مى خوانیم: إِنَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ: «تنها علما و ارباب معرفت از خدا مى ترسند».
7 ـ موسى، نخست سراغ هدایت عاطفى او مى رود، بعد هدایت عقلى و منطقى از طریق نشان دادن آیت کبرى و معجزه بزرگ، و این مؤثرترین راه تبلیغ است که: نخست از طریق خیر خواهى و محبت در عواطف طرف نفوذ کنند، سپس به طرح استدلال و بیان حجت بپردازند.

* * *

اکنون، ببینیم فرعون در برابر این همه لطف و محبت، و این منطق و بیان زیبا و ارائه آیت کبرى چه عکس العملى نشان داد؟
این طاغوت خیره سر، هرگز از مرکب غرور پیاده نشد، و چنان که در آیه بعد آمده، «او دعوى موسى را تکذیب کرد، و به عصیان پروردگار پرداخت» (فَکَذَّبَ وَ عَصى).
این نشان مى دهد: تکذیب ها مقدمه عصیان ها است، همان گونه که تصدیق ها و ایمان ها مقدمه طاعت ها است.

* * *

به این مقدار هم قناعت نکرد، و در برابر دعوت موسى بى تفاوت نماند، بلکه «سپس پشت کرد و بىوقفه براى مبارزه با او و محو آئینش سعى و تلاش نمود» (ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعى).(4)

* * *

و از آنجا که معجزه موسى تمام موجودیت طاغوتى او را به خطر مى انداخت، مأموران را به شهرهاى مختلف اعزام کرد تا ساحران را جمع کنند، و در میان مردم نیز دستور داد «ندا دهند و آنها را براى مشاهده مبارزه ساحران با موسى دعوت نمایند» (فَحَشَرَ فَنادى).
گر چه، قرآن کلمه «حَشَرَ» را در اینجا مطلق ذکر کرده، ولى به قرینه آیات 111 و 112 «اعراف»: «وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ * یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِر عَلِیم».
و تعبیر به «نادى» نیز اگر چه مطلق است، ظاهراً اشاره به دعوت «فرعون» از مردم براى اجتماع و تماشاى منظره این مبارزه است، به قرینه آیه 39 «شعراء»: وَ قِیلَ لِلنّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ: «به مردم گفته شد: آیا شما اجتماع مى کنید»؟

* * *

باز به این توطئه ها اکتفا نکرد، بلکه بزرگترین ادعا را با بدترین تعبیرات مطرح نموده گفت: «من پروردگار بزرگ شما هستم»!! (فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى).
و به راستى، عجیب است: این طاغیان خیره سر هنگامى که بر مرکب غرور و خود خواهى سوار مى شوند، هیچ حد و مرزى را به رسمیت نمى شناسند، حتى به ادعاى خدائى نیز قانع نیستند، بلکه مى خواهند «خداى خدایان» شوند!
این سخن، در ضمن، اشاره به آن است که: اگر شما بت هائى را مى پرستید آنها در جاى خود محترم، اما من برترین بت و معبود شما هستم!
و عجب این که: فرعون، به شهادت آیه 127 سوره «اعراف»: أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ: «آیا اجازه مى دهى موسى و قومش در زمین فساد کنند و تو و معبودهایت را به حال خود واگذارند»؟
خودش یکى از بت پرستان بود، ولى در اینجا ادعا مى کند من پروردگار بزرگ شما هستم، یعنى حتى خودش را از معبود خودش نیز بالاتر مى شمرد و این است بیهوده گوئى هاى طاغوت ها!
و عجب تر این که در یک جا تنها ادعاى الوهیت مى کند: ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرِی: «من معبودى غیر از خودم براى شما نمى شناسم»(5) اما در آیه مورد بحث، پا را از این فراتر نهاده ادعاى ربوبیت مى کند و مى گوید: من پروردگار شمایم و این است برنامه هاى این مغروران سبک مغز.

* * *

به هر حال، فرعون سرکشى را به آخرین مرحله رسانده و مستحق دردناکترین عذاب شده، فرمان الهى باید فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بکوبد لذا در آیه بعد مى فرماید: «خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار ساخت» (فَأَخَذَهُ اللّهُ نَکالَ الآخِرَةِ وَ الْاُولى).(6)
«نَکال» (بر وزن ضلال) در اصل، به معنى ضعف، ناتوانى و عجز است لذا، در مورد کسى که از اداى حواله اى خوددارى مى کند مى گویند: نکول کرد.
«نکل» (بر وزن فکر) به معنى زنجیر سنگین است که انسان را ضعیف و ناتوان مى سازد و از حرکت باز مى دارد، و از آنجا که عذاب الهى نیز مایه ناتوانى است، و افراد دیگر را از ارتکاب گناه باز مى دارد، به آن «نَکال» گفته شده.
تعبیر به «نَکالَ الْآخِرَةِ» اشاره به عذاب هاى قیامت است که دامان فرعون و فرعونیان را مى گیرد، و چون در درجه اول اهمیت است، مقدم دانسته شده، و منظور از «أُولى» عذاب دنیا است که دامان «فرعون» را گرفت و او و تمام یارانش را در کام خود در دریاى نیل فرو برد.
در اینجا، تفسیر دیگرى براى آیه ذکر شده است و آن این که: منظور از
«الاْ ُولى» کلمه نخستین است که فرعون در مسیر طغیان گفت و ادعاى الوهیت کرد(7) و «الآخِرَةِ» اشاره به آخرین کلمه اى است که گفت، و آن ادعاى ربوبیت اعلى بود، خداوند او را به مجازات این دو ادعاى کفر آمیزش در همین دنیا گرفتار ساخت.
این معنى در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که: در میان این دو جمله، چهل سال فاصله شد (و خداوند براى حداکثر اتمام حجت، او را در این مدت عذاب نکرد).(8)
این تفسیر، با جمله «أَخَذَ» که فعل ماضى است و نشان مى دهد: این مجازات به طور کامل در دنیا واقع شده، و آیه بعد که این ماجرا را درس عبرتى مى شمرد موافق تر است.

* * *

و سرانجام، در آخرین آیه مورد بحث، از اتمام این ماجرا نتیجه گیرى کرده مى فرماید: «در این داستان موسى و فرعون و پایان عاقبت آن درس عبرت بزرگى است براى آنها که خدا ترسند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشى).
این آیه، به خوبى نشان مى دهد: عبرت گرفتن از این ماجراها تنها براى کسانى میسر است که: بهره اى از خوف، خشیت و احساس مسئولیت به دل راه داده اند و یا به تعبیر دیگر داراى چشمى عبرت بینند:
اى خوشا چشمى که عبرت بین بود *** عبرت از نیک و بدش آئین بود
آرى، این بود سرنوشت فرعون طغیانگر، تا فراعنه دیگر، رؤساى مشرکان عرب و پویندگان راه فرعون در هر عصر و زمان حساب خویش را برسند، و بدانند این فرمان قطعى تاریخ و سنت تغییر ناپذیر خدا است.

* * *

 


1 ـ بسیارى از مفسران «إِذ» را «ظرف زمان» براى «حَدِیْث» دانسته اند; البته این در صورتى صحیح است که «حَدِیْث» به معنى خود حادثه باشد نه حکایت حادثه، این احتمال نیز وجود دارد که «إِذ» ظرف براى فعل محذوفى است و در تقدیر «أُذْکُر إِذْ ناداهُ...» (دقت کنید).
2 ـ طه، آیه 12.
3 ـ مسلّم است در میان آن خطاب الهى در آن وادى مقدس، و ارائه دادن این معجزه بزرگ، فاصله زیادى بوده است که قرآن براى رعایت اختصار مطالب دیگر را در اینجا حذف کرده، و همه آنها در تقدیر است.
4 ـ تعبیر به «ثُمَّ» که معمولاً براى فاصله میان دو حادثه مى آید، ممکن است از این نظر باشد که: فرعون مدتى فاصله داد تا طرح مبارزه اش با موسى کاملاً پخته و آماده گردد.
5 ـ قصص، آیه 38.
6 ـ «نَکال» منصوب به نزع خافض است و در تقدیر «فَأَخَذَهُ اللّهُ بِنَکالِ الآخِرَةِ وَ الاْ ُولى» بوده.
این احتمال نیز وجود دارد که: مفعول مطلق براى «أَخَذَ» باشد که به معنى «نکّل» (فعل ماضى از باب تفعیل) مى باشد و در معنى چنین است: «نَکَّلَ اللّهُ بِهِ نَکالَ الآخِرَةِ».
7 ـ قصص، آیه 38.
8 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 432 ـ روایت دیگرى به همین مضمون از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با تفصیل و توضیح بیشترى نقل شده است (نور الثقلین، جلد 5، صفحه 500).
سوره نازعات/ آیه 15- 26 گوشه اى از فصاحت قرآن
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma