گفتیم: از مهم ترین مسائلى که در جزء سى ام قرآن مجید ـ که اکثریت قریب به اتفاق سوره هاى آن «مکّى» است ـ روى آن تکیه شده، مسأله «معاد» و شرح احوال انسان در روز رستاخیز است.
این به خاطر آن است که: براى اصلاح انسان، نخستین گام این است که بداند حساب و کتابى در کار است.
دادگاهى وجود دارد که چیزى بر دادرسان آن مخفى نمى ماند.
محکمه اى که نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه.
نه توصیه و رشوه در آن کارساز است، و نه امکان دروغ و انکار، و بالاخره هیچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نیست، تنها راه، ترک گناه در اینجاست.
ایمان به وجود چنین محکمه و دادگاهى انسان را تکان مى دهد، و ارواح خفته را بیدار مى کند، روح تقوا و تعهد و احساس مسئولیت را زنده مى کند، و او را به وظیفه شناسى دعوت مى نماید.
اصولاً، در هر محیطى فساد رخنه کند، عامل آن یکى از دو چیز است: ضعف نیروى مراقبت، یا ضعف تشکیلات قضائى، اگر مراقبین تیزبین، اعمال انسان ها را زیر نظر بگیرند، و دادگاه ها دقیقاً به جرائم متخلفان برسند، و هیچ «جرمى» بدون «جریمه» نماند، در چنین محیطى مسلماً فساد و گناه و تجاوز و تعدى و طغیان به حداقل خواهد رسید.
جائى که زندگى مادى در پرتو مراقبین، و دادگاه هاى آن چنین باشد، تکلیف زندگى معنوى و الهى انسان روشن است.
ایمان به وجود مبدئى که همه جا با او است: لایَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّة: «به اندازه سنگینى ذره اى چیزى از علم او مخفى نمى گردد».(1)
و ایمان به وجود معادى که به مصداق: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ»(2) ذره اى کار خوب و بد به دست فراموشى سپرده نمى شود، و در آنجا در برابر او قرار مى گیرد، چنین ایمانى، چنان تقوائى در انسان ایجاد مى کند که در تمام زندگى مى تواند راهنماى او در مسیر خیر باشد.