1 ـ «محکمه وجدان» یا «قیامت صغرى»

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوگند به روز قیامت و وجدان ملامت گر؟ 2 ـ نام هاى قیامت در قرآن مجید


از قرآن مجید، به خوبى استفاده مى شود که: روح و نفس انسانى داراى سه مرحله است:
1 ـ «نفس اماره» یعنى روح سرکش، که پیوسته انسان را به زشتى ها و بدى ها دعوت مى کند، شهوات و فجور را در برابر او زینت مى بخشد، این همان چیزى است که همسر عزیز مصر، آن زن هوسباز، هنگامى که پایان شوم کار خود را مشاهده کرد به آن اشاره نمود و گفت: وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ:
«من هرگز نفس خود را تبرئه نمى کنم، چرا که نفس سرکش همواره به بدى ها فرمان مى دهد».(1)
2 ـ «نفس لوّامه» که در آیات مورد بحث به آن اشاره شده، روحى است بیدار و نسبتاً آگاه، هر چند هنوز در برابر گناه مصونیت نیافته، گاه لغزش پیدا مى کند و در دامان گناه مى افتد اما کمى بعد بیدار مى شود، توبه مى کند و به مسیر سعادت باز مى گردد، انحراف درباره او کاملاً ممکن است، ولى موقتى است نه دائم، گناه از او سر مى زند، اما چیزى نمى گذرد که جاى خود را به ملامت و سرزنش و توبه مى دهد.
این همان چیزى است که از آن به عنوان «وجدان اخلاقى» یاد مى کنند، در بعضى از انسان ها بسیار قوى و نیرومند است و بعضى بسیار ضعیف و ناتوان، ولى به هر حال، در هر انسانى وجود دارد، مگر این که با کثرت گناه آن را به کلى از کار بیندازد.
3 ـ «نفس مطمئنه» یعنى روح تکامل یافته اى که به مرحله اطمینان رسیده، نفس سرکش را رام کرده، و به مقام تقواى کامل و احساس مسئولیت رسیده که دیگر به آسانى لغزش براى او امکان پذیر نیست.
این همان است که در سوره «فجر» آیات 27 و 28 مى فرماید: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً:
«اى نفس مطمئنه! * به سوى پروردگارت باز گرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو».
این «نفس لوّامه» چنان که گفتیم، رستاخیز کوچکى است در درون جان هر انسان که بعد از انجام یک کار نیک، یا بد، بلا فاصله محکمه آن در درون جان تشکیل مى گردد و به حساب و کتاب او مى رسد.
لذا گاه، در برابر یک کار نیک و مهم چنان احساس آرامش درونى مى کند، و روح او لبریز از شادى و نشاط مى شود، که لذت و شکوه و زیبائى آن با هیچ بیان و قلمى قابل توصیف نیست.
و به عکس، گاهى به دنبال یک خلاف و جنایت بزرگ، چنان گرفتار کابوس وحشتناک، و طوفانى از غم و اندوه مى گردد، و از درون مى سوزد، که از زندگى به کلى سیر مى شود، و حتى گاه، براى رهائى از چنگال این ناراحتى خود را آگاهانه به مقامات قضائى معرفى و به چوبه دار تسلیم مى کند.
این دادگاه عجیب درونى، شباهت عجیبى به دادگاه رستاخیز دارد:
1 ـ قاضى، شاهد و مجرى حکم در حقیقت در اینجا یکى است همانطور که در قیامت چنین است: عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ: «خداوندا تو از اسرار پنهان و آشکار آگاهى و تو در میان بندگانت قضاوت خواهى کرد».(2)
2 ـ این دادگاه وجدان، توصیه، رشوه، پارتى و پرونده سازى رائج بشرى را نمى پذیرد، همانطور که درباره دادگاه قیامت نیز مى خوانیم: وَ اتَّقُوا یَوْماً لاتَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ: «از آن روز بترسید که هیچ کس به جاى دیگرى مجازات نمى شود، و نه شفاعتى پذیرفته مى گردد، و نه فدیه و رشوه اى، و نه یارى مى شوند».(3)
3 ـ محکمه وجدان مهمترین و قطورترین پرونده ها را در کوتاه ترین مدت رسیدگى کرده، حکم نهائى خود را به سرعت صادر مى کند، نه استیناف در آن هست، نه تجدید نظر، و نه ماه ها و سال ها سرگردانى، همانطور که در دادگاه رستاخیز نیز مى خوانیم: وَ اللّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ: «خداوند حکم مى کند و حکم او رد و نقض نمى شود و حساب او سریع است».(4)
4 ـ مجازات و کیفرش بر خلاف مجازات هاى دادگاه هاى رسمى این جهان، نخستین جرقه هایش در اعماق دل و جان افروخته مى شود، و از آنجا به بیرون سرایت مى کند، نخست روح انسان را مى آزارد، سپس آثارش در جسم، و چهره و دگرگون شدن خواب و خوراک او آشکار مى شود، همانطور که درباره دادگاه قیامت نیز مى خوانیم: نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ: «آتش بر افروخته الهى * که از قلب ها زبانه مى کشد»!.(5)
5 ـ این دادگاه وجدان، چندان نیاز به ناظر و شهود ندارد، بلکه معلومات و آگاهى هاى خود انسان متهم را به عنوان «شهود» به نفع یا بر ضد او مى پذیرد! همانطور که در دادگاه رستاخیز نیز، ذرات وجود انسان حتى دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال او هستند چنان که مى فرماید:
حَتّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ: «چون به کنار آتش دوزخ برسند گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهى مى دهد».(6)
این شباهت عجیب در میان این دو دادگاه، نشانه دیگرى بر فطرى بودن مسأله معاد است; زیرا چگونه مى توان باور کرد در وجود یک انسان که قطره کوچکى از این اقیانوس عظیم هستى است، چنان حساب، کتاب و دادگاه مرموز و اسرار آمیزى وجود داشته باشد، اما در درون این عالم بزرگ مطلقاً حساب و کتاب و دادگاه و محکمه اى وجود نداشته باشد؟ این باور کردنى نیست.(7)

* * *


1 ـ یوسف، آیه 53.
2 ـ زمر، آیه 46.
3 ـ بقره، آیه 48.
4 ـ رعد، آیه 41.
5 ـ همزه، آیات 6 و 7.
6 ـ فصلت، آیه 20.
7 ـ براى توضیح بیشتر پیرامون «محکمه وجدان» به کتاب «رهبران بزرگ» (بحث وجدان) و کتاب «معاد و عالم پس از مرگ» (بحث دلائل معاد) مراجعه فرمائید.

 

سوگند به روز قیامت و وجدان ملامت گر؟ 2 ـ نام هاى قیامت در قرآن مجید
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma