و این هم سرنوشت شوم او

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره مدّثّر/ آیه 26- 30 عدد نوزده، عدد فرشتگان عذاب است.


در ادامه آیات گذشته، که وضع بعضى از سران شرک و سخن او را در نفى و انکار قرآن مجید و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بازگو مى کرد، در این آیات، به مجازات وحشتناک او در قیامت اشاره مى کند.
مى فرماید: «به زودى او را وارد دوزخ مى کنم و به آتش دوزخ مى سوزانم»! (سَأُصْلِیهِ سَقَرَ).
«سَقَر» در اصل، از ماده «سَقْر» (بر وزن فقر) به معنى دگرگون شدن و ذوب شدن بر اثر تابش آفتاب است، سپس به عنوان یکى از نام هاى جهنم انتخاب شده است، و کراراً در آیات قرآن آمده، و انتخاب این نام، اشاره به عذاب هاى هولناک دوزخ است که دامان اهل خود را مى گیرد، بعضى نیز آن را نام یکى از طبقات و درکات هول انگیز دوزخ دانسته اند.

* * *

آن گاه براى بیان عظمت و شدت عذاب دوزخ، مى گوید: «تو چه مى دانى که سقر چیست»؟ (وَ ما أَدْراکَ ما سَقَرُ).
یعنى به قدرى عذاب آن شدید است که از دایره تصور بیرون مى باشد، و به فکر هیچ کس نمى گنجد، همان گونه که اهمیت نعمت هاى بهشتى و عظمت آن به فکر کسى خطور نمى کند.

* * *

«نه چیزى را باقى مى گذارد، و نه رها مى سازد»! (لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ).
این جمله، ممکن است اشاره به آن باشد که: آتش دوزخ، بر خلاف آتش دنیا که گاه در نقطه اى از بدن اثر مى کند، و نقطه دیگر سالم مى ماند، و گاه در جسم اثر مى گذارد ، و روح از آن در امان مى باشد، آتشى است فراگیر که تمامى وجود انسان را در بر مى گیرد، و هیچ چیز را رها نمى کند.
بعضى نیز گفته اند: منظور این است که نه دوزخیان را مى میراند، و نه زنده نگه مى دارد، و بلکه پیوسته در میان مرگ و حیات گرفتارند، همان گونه که در آیه 13 سوره «اعلى» آمده: لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى: «نه در آن مى میرد نه زنده مى ماند»!
یا این که نه پوست و گوشتى بر تن مى گذارد، و نه استخوان را سالم مى گذارد، بنابراین مفهوم آیه این نیست که به کلى مى سوزاند و نابود مى کند; چرا که این معنى با آنچه در آیه 56 سوره «نساء» آمده سازگار نیست، آنجا که مى فرماید: کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ: «هر زمان که پوست هاى تن آنها مى سوزد پوست هاى دیگرى بر آن مى رویانیم تا مجازات الهى را بچشند»!

* * *

سپس به بیان وصف دیگرى از این آتش سوزان قهر الهى، پرداخته مى افزاید: «پوست تن را کاملاً دگرگون مى سازد که از فاصله بسیار دورى براى انسان ها نمایان است» (لَوّاحَةٌ لِلْبَشَرِ).(1)
آن چنان چهره را سیاه و تاریک مى کند که سیاه تر از شب تاریک است.
«بَشَر» در اینجا جمع «بشره» به معنى ظاهر پوست تن است و نیز ممکن است به معنى انسان ها بوده باشد، و «لَوّاحَةٌ» از ماده «لَوْح» گاه به معنى ظاهر و آشکار شدن آمده، و گاه به معنى تغییر دادن و دگرگون ساختن.
بنابر معنى اول، تفسیر آیه چنین مى شود: دوزخ از فاصله دورى براى انسان ها نمایان مى گردد، همان گونه که در آیه 36 سوره «نازعات» آمده است: وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرى: «دوزخ براى بینندگان آشکار مى گردد».
و بنابر معنى دوم، تفسیر آیه چنین است: «دوزخ رنگ پوست تن را به کلى دگرگون مى سازد».

* * *

و در آخرین آیه مورد بحث، مى فرماید: «نوزده نفر از فرشتگان عذاب بر دوزخ گمارده شده اند» (عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ).(2)
فرشتگانى که قطعاً مأمور به ترحم، شفقت و مهربانى نیستند، بلکه مأمور به کیفر و عذاب و خشونتند.
گرچه در آیه فوق تنها عدد نوزده ذکر شده، و تصریح به ملائکه مأمور عذاب نشده است، ولى از آیه بعد به خوبى استفاده مى شود که: این عدد اشاره به عدد مأموران عذاب از فرشتگان است.
بعضى نیز گفته اند: اشاره به نوزده گروه از فرشتگان مى باشد، نه نوزده نفر، و جمله وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ: «لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمى داند» که در آیه بعد آمده، قرینه اى بر این معنى مى دانند.
اما چرا از میان اعداد، تنها عدد نوزده براى مأموران عذاب الهى انتخاب شده ؟ کسى دقیقاً به درستى نمى داند، ولى جمعى احتمال داده اند :این به خاطر آن است که در عدد نوزده بزرگترین عدد آحاد (عدد نُه) و کوچکترین عدد عشرات (عدد ده) جمع است.
بعضى نیز گفته اند: به خاطر آن است که ریشه هاى اخلاق رذیله، به نوزده خلق ظاهر و باطن باز مى گردد، و از آنجا که اخلاق رذیله هر کدام یکى از عوامل عذاب الهى است. طبقات دوزخ، نوزده طبقه، به تعداد آنها، و در هر طبقه فرشته یا گروهى از فرشتگان مأمور عذابند.
اصولاً مسائل مربوط به قیامت، بهشت، دوزخ، جزئیات و خصوصیات آنها براى ما که در محیط محدود دنیا اسیریم دقیقاً روشن نیست، آنچه ما مى دانیم کلیات آن است، و لذا در روایات آمده: هر یک از این نوزده فرشته، قدرت عظیمى دارند که مى توانند قبیله بزرگى را به آسانى در دوزخ بیفکنند!.
و از اینجا ضعف و ناتوانى افکار کسانى که مانند «ابو جهل» فکر مى کنند روشن مى شود، او وقتى این آیه را شنید از روى استهزاء به طایفه قریش گفت مادرانتان به عزایتان بنشینند آیا نمى شنوید «ابن ابى کبشه» (اشاره به پیغمبر اکرم است)(3) چه مى گوید؟
مى گوید: خازنان دوزخ نوزده نفرند! اما شما گروه عظیمى از شجاعانید، آیا هر ده نفر از شما نمى تواند یکى از آنها را مغلوب کند؟! «ابو الاسد جمحى» (یکى از افراد زورمند قریش) گفت: من از عهده هفده نفر از آنها بر مى آیم، شما هم حساب دو نفر دیگر را برسید!.(4)
این سبکمغزان مى خواستند با این سخریه ها جلو نور حق را بگیرند و خود را از نابودى حتمى نجات دهند.

* * *


1 ـ «لَوّاحَةٌ» خبر مبتداى محذوفى است و در تقدیر «هِىَ لَوّاحَةٌ» مى باشد.
2 ـ در این جمله، «عَلَیْها» خبر مقدم و «تِسْعَةَ عَشَرَ» مبتداى مؤخر است، و مى دانیم این کلمه مبنى بر فتح است، و لذا در ظاهر رفع به خود نمى گیرد و علتش را این گفته اند: متضمن معنى واو عاطفه مى باشد.
3 ـ در این که چرا قریش، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به این عنوان مى نامیدند، بعضى گفته اند:
به خاطر آن است که مردى از طایفه «خزاعه» به نام «ابو کبشه» بود که در زمان جاهلیت دست از عبادت بت ها کشید، و از آنجا که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شدیداً مخالف با بت پرستى بود، او را به عنوان فرزند «ابو کبشه» نامیدند.
و بعضى گفته اند: «ابو کبشه» یکى از اجداد مادرى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، ولى به هر حال شک نیست که مقصود آنها از انتخاب این نام، سخریه بوده; زیرا «کبش» در لغت عرب به معنى «قوچ»است، هر چند این عنوان در زبان مدح نیز آمده و به فرماندهان و شجاعان لشکر مى گویند.
4 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 388 و تفاسیر دیگر.
سوره مدّثّر/ آیه 26- 30 عدد نوزده، عدد فرشتگان عذاب است.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma