مرگ بر او چه نقشه شومى کشید!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره مدّثّر/ آیه 18- 25 سوره مدّثّر/ آیه 26- 30


در این آیات، توضیحات بیشترى پیرامون مردى که خداوند مال و فرزندان فراوان به او داده بود، و او در مقام مخالفت با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بر آمد ـ یعنى «ولید بن مغیره مخزومى» ـ آمده است.
مى فرماید: «او اندیشه کرد که پیامبر و قرآن را به چه چیز متهم کند؟ و مطلب را در ذهن خود آماده ساخت» (إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ).
بدیهى است فکر کردن ذاتاً کار خوبى است اما به شرط این که در مسیر حق باشد که گاه یک ساعت آن فضیلت عبادت یک سال، و حتى یک عمر را دارد; چرا که همان یک ساعت مى تواند سرنوشت انسان را به کلى دگرگون سازد، ولى اگر فکر در مسیر کفر، فساد و شیطنت به کار گرفته شود مذموم و نکوهیده است، و فکر کردن «ولید» از همین نوع بود.
«قَدَّرَ» از ماده «تقدیر» در اینجا به معنى آماده ساختن مطلب در ذهن و تصمیم گرفتن براى اجراى آن نقشه شوم است.

* * *

آن گاه در مذمت او مى افزاید: «مرگ بر او باد! چگونه نقشه براى مبارزه با حق کشید» (فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ).

* * *

پس از آن به عنوان تأکید، اضافه مى کند: «باز هم مرگ بر او باد! چگونه مطلب را براى مبارزه با حق آماده کرد» (ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ).
و این اشاره به همان چیزى است که در شأن نزول آمد که او مى خواست افکار مشرکان را متحد سازد، و به آنها جهت واحدى دهد، تا یک زبان، مطلبى را بر ضد پیامبر(صلى الله علیه وآله) تبلیغ کنند و هنگامى که پیشنهاد کردند: به حضرت لقب «شاعر» دهد، نپذیرفت، سپس عنوان «کاهن» را پیشنهاد کردند او موافقت نکرد، بعد عنوان «مجنون» پیشنهاد شد آن را نیز نپسندید، و سرانجام پیشنهاد کردند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) را «ساحر» بخوانند، و او با آن موافقت کرد; چرا که به پندارش، اثر سحر که جدائى افکندن میان دو دوست و ایجاد دوستى میان دو فرد مخالف بود، با ظهور اسلام و قرآن پیدا شده بود.
و چون این طرح و نقشه بعد از مطالعه و اندیشه آماده شد، قرآن از آن تعبیر «فَکَّرَ وَ قَدَّرَ» که بسیار کوتاه و پر معنى است مى کند، و به این ترتیب اگر پیشنهاد
هم از ناحیه دیگران بود ولى فکر و انتخاب از ناحیه «ولید» صورت گرفت.
این جمله، مخصوصاً با توجه به تکرار آن، دلیل بر این است که او در افکار شیطانى مهارت داشت، آن چنان که فکر و اندیشه اش مایه تعجب بود.

* * *

و بعد مى گوید: «او بار دیگر نظر کرد» (ثُمَّ نَظَرَ).
و ساخته و پرداخته فکر خود را مورد بررسى مجدد قرار داد، تا از استحکام و انسجام لازم و جنبه هاى مختلف آن آگاه و مطمئن گردد.

* * *

«بعد از آن، چهره در هم کشید، و عجولانه دست به کار شد» (ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ).

* * *

«سپس پشت به حق نمود و تکبر ورزید» (ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ).

* * *

«و سرانجام گفت: این چیزى جز یک سحر جالب همانند آنچه از پیشینیان نقل شده، نیست» (فَقالَ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ).

* * *

«این فقط قول بشر است» و هیچ ارتباطى با وحى آسمانى ندارد! (إِنْ هذا إِلاّ قَوْلُ الْبَشَرِ).
و به این ترتیب، آخرین سخن خود را بعد از مطالعه مکرر و تفکر شیطانى، براى مبارزه با قرآن اظهار داشت، اما با تمام شیطنتى که این مغز متفکر عصر جاهلیت و شرک، به خرج داد، با این سخنش مدح و تمجید فوق العاده اى از قرآن کرد، بى آن که خودش بداند، او نشان داد: قرآن جاذبه فوق العاده اى دارد که قلب هر انسانى را تسخیر مى کند، و به گفته او تأثیر سحرانگیزى در آن است که دل ها را مسحور مى سازد.
و از آنجا که قرآن هیچ شباهتى به سحر ساحران نداشت، بلکه سخنانى بود منطقى، موزون و حساب شده، این خود دلیل بر آن بود که قول بشر نیست و از یک وحى آسمانى، از جهان ماوراء طبیعت، از علم بى پایان خداوند، سرچشمه گرفته، که همه زیبائى ها را توأم با انسجام و استحکام در خود جمع کرده است.
«عَبَسَ» از ماده «عُبوس» (بر وزن جُلوس) به معنى در هم کشیدن چهره است، و «عَبُوس» (بر وزن مجوس) به معنى کسى است که داراى این صفت است.
«بَسَرَ» از ماده «بسور» و «بَسر» (بر وزن نصر) گاه، به معنى عجله کردن در انجام کارى قبل از فرارسیدن وقت آن است، و گاه، به معنى درهم کشیدن صورت و دگرگون ساختن چهره.
در آیه مورد بحث، اگر معنى دوم مراد باشد هماهنگ با جمله «عَبَسَ» مى شود و اگر به معنى اول بوده باشد اشاره به دستپاچگى و تصمیم گیرى عجولانه براى انتخاب یک «برچسب» نادرست براى قرآن است.
جمله «یُؤْثَر» از ماده «اثر» به معنى روایتى است که از پیشینیان نقل شده و آثارى است که از آنها باقى مانده و بعضى آن را از ماده «ایثار» به معنى برگزیدن و مقدم داشتن دانسته اند.
مطابق معنى اول، «ولید» مى گوید: این سحرى است همانند سحرهائى که از پیشینیان نقل شده، و مطابق معنى دوم مى گوید: سحرى است که به خاطر حلاوت و جاذبه اش در دل ها اثر مى کند، و مردم آن را بر همه چیز مقدم مى دارند.
به هر حال، این یک اعتراف ضمنى به اعجاز قرآن است; چرا که قرآن هیچگونه شباهتى به کارهاى خارق العاده ساحران ندارد، کلامى است متین و استوار، مملو از معنویت، و داراى جاذبه و نفوذ بى مانند که اگر طبق گفته «ولید» قول بشر بود، دیگران هم باید بتوانند همانند آن را بیاورند، در حالى که مى دانیم قرآن بارها دعوت به مقابله کرد، و احدى از دشمنان سرسخت که در زبان عرب مهارت فوق العاده داشتند، نتوانستند چیزى همسان آن بیاورند و نه حتى کمتر از آن، و این است معنى معجزه.

* * *

سوره مدّثّر/ آیه 18- 25 سوره مدّثّر/ آیه 26- 30
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma