تأثیر نیایش در دل شب

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره مزّمّل/ آیه 6- 10 سوره مزّمّل/ آیه 11- 19


این آیات، همچنان به بحث پیرامون عبادت شبانه، و آموزش هاى معنوى در پرتو تلاوت قرآن در دل شب، ادامه مى دهد، و در حقیقت به منزله بیان دلیلى است براى آنچه در آیات قبل آمده است، مى فرماید: «این دستور عبادت و تلاوت شبانه به خاطر آن است که برنامه (عبادت و تعلیم) شب پابرجاتر و با استقامت تر است» (إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً).(1)
«ناشِئَة» از ماده «نشىء» (بر وزن نثر) به معنى «حادثه» است و در این که منظور از آن در اینجا چیست سه تفسیر براى آن ذکر شده:
نخست این که: منظور ساعات شب است که یکى بعد از دیگرى حادث مى گردد، یا خصوص ساعات آخر شب و سحرگاه.
دیگر این که: منظور برنامه قیام براى نماز و عبادت و تلاوت قرآن است همان گونه که در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: هِیَ الْقِیامُ فِی آخِرِ اللَّیْلِ إِلَى صَلاةِ اللَّیْلِ: «منظور قیام در آخر شب براى نماز شب است».(2)
و در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه آمده: قِیامُهُ عَنْ فِراشِهِ لا یُرِیدُ إِلاَّ اللَّهَ: «منظور برخاستن از بستر است که هدفى جز خدا نداشته باشد».(3)
سوم این که منظور «حالات معنوى و روحانى» و «نشاط و جذبه ملکوتى» است که در دل و جان انسان در این ساعات مخصوص شب به وجود مى آید که آثارش در روح انسان عمیق تر و دوامش بیشتر است.
البته این تفسیر، و تفسیر قبل از آن، لازم و ملزوم یکدیگرند و مناسب است هر دو در معنى آیه جمع باشد.
«وَطْئاً» در اصل به معنى گام نهادن، و همچنین به معنى توافق کردن است.
تعبیر به «أَشَدُّ وَطْئاً» یا به معنى مشقت و زحمتى است که قیام و عبادت شبانه دارد، و یا به معنى تأثیرات ثابت و راسخى است که در پرتو این عبادات در روح و جان انسان پیدا مى شود (البته معنى دوم مناسب تر است).
این احتمال، نیز وجود دارد که به معنى توافق بیشترى است که در این لحظات در میان قلب، چشم و گوش انسان و بسیج همه آنها در مسیر عبادت پیدا مى شود.
«أَقْوَم» از ماده «قیام» به معنى پابرجاتر و صاف تر است، و «قیل» به معنى «سخن گفتن» است که در اینجا اشاره به ذکر خدا و تلاوت قرآن است.
روى هم رفته این آیه، از آیاتى است که با تعبیرات پرمحتوایش، رساترین سخن را درباره «عبادت شبانه»، نیایش سحرگاهان، و راز و نیاز با محبوب، در ساعاتى که اسباب فراغت خاطر از هر زمان فراهم تر است، و همچنین تأثیر آن در تهذیب نفس، و پرورش روح و جان انسانى، بیان کرده است، و نشان مى دهد:
روح آدمى در آن ساعات آمادگى خاصى براى نیایش، مناجات و ذکر و فکر دارد.

* * *

در آیه بعد مى افزاید: این به خاطر آن است که در روز تلاش و کوشش مستمر و فراوانى خواهى داشت» (إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً).
دائماً مشغول هدایت خلق، ابلاغ رسالت پروردگار، و حل مشکلات زندگى جمعى و فردى هستى، و مجال کافى براى عبادت و نیایش حاصل نمى شود، بنابراین عبادت شبانه را جانشین آن کن.
احتمال دیگرى که در تفسیر آیه وجود دارد و از جهاتى جالب تر، و با آیات قبل و بعد، هماهنگ تر است این است که مى فرماید: «چون در طول روز وظائف سنگین، تلاش و کوشش فراوان بر دوش دارى، باید با عبادت شبانه خود را تقویت کنى، و آمادگى لازم براى این فعالیت هاى بزرگ و گسترده را از آن قیام شب به دست آورى».
«سَبْح» (بر وزن مدح) در اصل به معنى حرکت و رفت و آمد است و گاه به شنا کردن نیز اطلاق مى گردد; چرا که حرکات مداومى دارد.
گوئى جامعه انسانى را به اقیانوس بى کرانى تشبیه مى کند که گروه کثیرى در آن در حال غرق شدن مى باشند، امواج خروشانش به هر سو حرکت مى کند کشتى هاى سرگردان در آن پناهگاهى مى جویند، و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تنها منجى غریق در این دریا، و قرآنش تنها کشتى نجات در این اقیانوس است.
این شناگر بزرگ، باید با عبادات شبانه خود را براى این مأموریت و رسالت عظیم روزانه آماده سازد.

* * *

بعد از دستور قیام به عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عمیق آن، به ذکر پنج دستور که مکمل آن است پرداخته مى فرماید: «نام پروردگارت را یاد کن» (وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ).
مسلّم است منظور تنها ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنى است; چرا که یاد لفظى مقدمه یاد قلبى است، و ذکر قلبى روح و جان را صفا مى بخشد، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبیارى مى کند.
تعبیر به «ربّ» اشاره به این است که: هر گاه نام مقدس او را مى برى توجه به نعمت هاى بى پایان و تربیت مستمر او نسبت به خویش داشته باش.
یکى از مفسران براى ذکر پروردگار مراحلى بیان کرده:
مرحله اول، ذکر نام او است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده.
در مرحله بعد، نوبت به یادآورى ذات پاک او در قلب مى رسد، که در آیه 205 سوره «اعراف» ذکر شده است: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً: «پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف یاد کن».
سرانجام مرحله سوم، فرا مى رسد، در این مرحله از مقام ربوبیت خداوند فراتر مى رود، و به مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا که در اللّه جمع است مى رسد، چنان که در آیه 41 سوره «احزاب» مى فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً: «اى کسانى که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید».
و به این ترتیب، این ذکر همچنان ادامه مى یابد و مرحله به مرحله، تکامل پیدا مى کند و صاحب آن را با خود به اوج کمال مى برد.(4)
در دستور دوم، مى فرماید: «دل به خدا ببند و از غیر او قطع امید کن و خالصانه به عبادتش برخیز» (وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً).(5)
«تَبَتَّلْ» از ماده «بَتْل» (بر وزن حتم) در اصل به معنى «انقطاع» است، و لذا به مریم «بتول» گفته شده; چرا که هیچ همسرى براى خود انتخاب نکرده بود، و اگر به بانوى اسلام، فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز «بتول» گفته مى شود، به خاطر آن است که او از زنان عصر خود از نظر اعمال، رفتار و معرفت جدا و برتر، و به حالت انقطاع الى اللّه رسیده بود.
به هر حال «تَبَتُّلْ» آن است که انسان با تمام قلبش متوجه خدا گردد، از ما سوى اللّه منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او به جا آورد و غرق در اخلاص گردد.
و اگر در روایتى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: لا رَهْبانِیَّة، وَ لا تَبَتَّلْ فِى الْاِسْلامِ: «در اسلام نه رهبانیت است و نه تبتل».(6)
اشاره به این است که ترک دنیا به آن معنى که در میان راهبان مسیحى معمول است، در اسلام وجود ندارد، آنها براى ترک دنیا هم ازدواج را ترک مى کنند، و هم هر گونه فعالیت اجتماعى را، اما یک مسلمان واقعى در عین این که در قلب اجتماع زندگى مى کند تمام توجهش به خدا است.
در بعضى از روایات، از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل شده که «تَبَتَّلْ» به معنى بلند کردن دست در نماز است(7) ولى روشن است این در حقیقت بیان یکى از مظاهر اخلاص و انقطاع الى اللّه مى باشد.
به هر حال آن یاد پروردگار و این اخلاص، سرمایه عظیم مردان خدا در برنامه سنگین هدایت خلق است.

* * *

سپس به سومین دستور پرداخته مى افزاید: «همان پروردگار مشرق و مغرب که معبودى جز او نیست، او را وکیل، حافظ و یاور خود انتخاب کن» (رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً).
در اینجا بعد از مرحله «ذکر اللّه» و «اخلاص» مرحله توکل و واگذارى همه کارها به خدا فرا مى رسد، خداوندى که مشرق و مغرب عالم، یعنى مجموعه جهان هستى در زیر سیطره حکومت و ربوبیت او قرار دارد، و تنها معبود شایسته پرستش او است، این تعبیر، در حقیقت به منزله دلیلى است براى موضوع توکل بر خدا، چگونه انسان بر او توکل نکند، و کار خویش را به او نسپارد، در حالى که در پهنه جهان هستى غیر از او حاکم و فرمانروا، منعم، مربى و معبود نیست.

* * *

و بالاخره در چهارمین و پنجمین دستور مى فرماید: «در برابر آنچه دشمنان مى گویند صابر و شکیبا باش، و از آنها دورى کن، اما دورى شایسته و جمیل» (وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً).
و به این ترتیب، در اینجا مقام «صبر» و «هجران» فرا مى رسد; چرا که در مسیر دعوت به سوى حق، بدگوئى دشمنان، و ایذاء و آزار آنان، فراوان است، و اگر باغبان بخواهد گلى را بچیند باید در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد.
به علاوه گاهى در اینجا بى اعتنائى و دورى لازم است، تا هم از شرشان در امان بماند، و هم درسى از این طریق به آنان بدهد، ولى این هجران و دورى نباید به معنى قطع برنامه هاى تربیتى، تبلیغ و دعوت به سوى خدا باشد.
به این ترتیب، آیات فوق نسخه جامع و کاملى به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و تمام کسانى که در خط او گام بر مى دارند مى دهد که از عبادات شبانه و نیایش پروردگار در سحرگاهان، مدد بگیرند، و سپس این نهال را با آب یاد خدا، اخلاص، توکل، صبر و هجران جمیل، آبیارى کنند، چه نسخه جامع و جالبى؟!
تعبیر به رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ: «خداوند مشرق و مغرب» اشاره به حاکمیت و ربوبیت او بر تمام جهان هستى است، همان گونه که در تعبیرات روزمره مى گوئیم: فلان کس شرق و غرب زمین را در سیطره خود قرار داد، یعنى تمام روى زمین را، نه فقط نقطه مشرق و مغرب.
هجر جمیل: «دورى و جدائى شایسته» همان گونه که اشاره کردیم به معنى هجران توأم با دلسوزى، دعوت و تبلیغ به سوى حق است، که یکى از روش هاى تربیتى در مقطع هاى خاصى محسوب مى شود، و هرگز منافات با مسأله «جهاد» در مقطع هاى دیگر ندارد که هر کدام جائى و هر نکته مقامى دارد، و به تعبیر دیگر، این دورى، بى اعتنائى نیست، بلکه خود نوعى اعتنا است و به هر حال این که بعضى حکم آیه فوق را منسوخ به آیات جهاد دانسته اند، صحیح نیست.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» در ذیل آیه مى گوید: وَ فِى هذا دِلالَةٌ عَلى وُجُوبِ الصَّبْرِ عَلَى الْأَذى، لِمَنْ یَدْعُو اِلَى الدِّیْنَ وَ الْمُعاشِرَةِ بِأَحْسَنِ الْأَخْلاقِ وَ اِسْتِعْمالِ الرِّفْقِ لِیَکُونُوا أَقْرَبَ اِلَى الْاِجابَةِ:
«این آیه، دلالت مى کند که مبلغین اسلام، و دعوت کنندگان به سوى قرآن، باید در مقابل نا ملائمات شکیبائى پیشه کنند، و با حسن خلق، و مدارا، با مردم معاشرت نمایند، تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود».(8)

* * *


1 ـ «ناشِئَة» اسم فاعل است ولى این احتمال نیز داده شده که مصدر باشد مانند «عافیة».
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 378.
3 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 448، حدیث 16.
4 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 30، صفحه 177 (با اقتباس).
5 ـ طبق قاعده، «مفعول مطلق» در اینجا باید «تَبَتُّلُ» که مصدر باب «تفعّل» است ذکر شود، ولى به جاى آن مصدر باب «تفعیل» آمده، این امر، علاوه بر این که هماهنگى آخر آیات را حفظ مى کند، ممکن است اشاره به نکته لطیفى باشد، و آن این که «انقطاع الى اللّه» نه تمامش اکتسابى است، و نه تمامش موهبتى است، از یکسو تلاش و کوشش بنده پرهیزگار شرط است، و از سوى دیگر لطف پروردگار.
6 ـ «مفردات» و «مجمع البحرین»، ماده «بتل».
7 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 450، حدیث 27.
8 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 379.
سوره مزّمّل/ آیه 6- 10 سوره مزّمّل/ آیه 11- 19
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma