لطف حق با تو مداراها کند...

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره نوح/ آیه 21- 25 سوره نوح/ آیه 26- 28


هنگامى که نوح، آخرین تلاش خود را در طى صدها سال به کار زد، و آن قوم ، جز گروه اندکى، همچنان بر کفر، بت پرستى، گمراهى و فساد اصرار ورزیدند، از هدایت آنها مأیوس شد، رو به درگاه خدا آورد، و ضمن مناجات مستدلى از خداوند تقاضاى مجازات براى آنها کرد، چنان که در آیات مورد بحث مى خوانیم:
«نوح گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من کردند، و از کسى پیروى نمودند که اموال و فرزندانش چیزى جز زیانکارى بر او نیفزوده است» (قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاّ خَساراً).
اشاره به این که: رهبران این قوم، جمعیتى هستند که تنها امتیازشان اموال و فرزندان زیاد است، آن هم اموال و فرزندانى که جز در مسیر فساد به کار گرفته نمى شود، نه خدمتى به خلق مى کنند، و نه خضوعى در برابر خالق دارند، و این امکانات فراوان، مایه غرور، طغیان و سرکشى آنها شده است.
اگر به تاریخ بشر نگاه کنیم، مى بینیم بسیارى از رهبران اقوام مختلف از همین قماش مردم بوده اند، کسانى که تنها امتیازشان اندوختن اموال حرام، و به وجود آوردن فرزندان ناصالح، سپس سرکشى، طغیان، و سر انجام تحمیل افکار خود بر توده هاى مستضعف و به زنجیر کشیدن آنها بوده است.

* * *

و مى افزاید: «این رهبران ضال و مضل مکر عظیمى به کار بردند» (وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبّاراً).
«کُبّار» که صیغه مبالغه از «کبر» است و در اینجا به صورت نکره ذکر شده، نشان مى دهد: آنها طرح هاى شیطانى عظیم و گسترده اى براى گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ریخته بودند، اما این طرح ها چه بوده است؟ درست مشخص نیست.
احتمال دارد: همان مسأله بت پرستى بوده باشد; زیرا طبق بعضى از روایات، بت پرستى قبل از نوح سابقه نداشت، بلکه قوم نوح آن را به وجود آوردند، و مسأله از اینجا سر چشمه گرفت که در فاصله زمان آدم و نوح، مردان صالحى بودند که مردم به آنها اظهار علاقه مى کردند، شیطان (و انسان هاى شیطان صفت) از علاقه مردم سوء استفاده نمود، و آنها را تشویق به ساختن مجسمه آن بزرگان و گرامى داشت آن مجسمه ها کرد.
اما چیزى نگذشت که نسل هاى بعد، رابطه تاریخى این موضوع را فراموش کرده، تصور نمودند این مجسمه ها موجوداتى محترمند که باید مورد پرستش قرار گیرند، و به این ترتیب، به پرستش بتها سرگرم شدند، و مستکبران ظالم با اغفال آنها از این طریق، آنان را به بند کشیدند، و مکر بزرگ واقع شد.

* * *

آیه بعد، مى تواند گواه این مطلب باشد; زیرا بعد از اشاره سر بسته به این مکر بزرگ مى افزاید: «رؤساى آنها گفتند: دست از خدایان و بت هاى خود برندارید» (وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ).
و هرگز دعوت نوح را به خداى یگانه نپذیرید، خدائى که هرگز دیده نمى شود، و با دست قابل لمس نیست!.
مخصوصاً روى پنج بت تأکید کردند، و گفتند: «بت هاى ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید، و دست از دامنشان نکشید»! (وَ لا تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً).
از قرائن چنین استفاده مى شود که: این پنج بت امتیازات ویژه اى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همین دلیل، رهبران فرصت طلب آنان نیز روى عبادت آنها تکیه مى کردند.
در این که: این پنج بت از کجا پیدا شدند؟ روایات گوناگونى وجود دارد:
1 ـ بعضى گفته اند: اینها نام پنج مرد صالح است که قبل از نوح مى زیستند، هنگامى که از دنیا رفتند، مجسمه هاى آنان را به عنوان یادگار به تحریک ابلیس ساختند و گرامى داشتند، و تدریجاً به صورت بت پرستى در آمد.
2 ـ بعضى گفته اند: اینها نام هاى پنج فرزند آدم است که هر کدام از دنیا مى رفت، مجسمه او را براى یاد بود مى ساختند، ولى مدتى بعد، این مسائل فراموش شد و در عصر نوح(علیه السلام) موج پرستش آنها بالا گرفت.
3 ـ بعضى دیگر معتقدند: اینها نام بت هائى است که در عصر خود نوح(علیه السلام)ساخته شد، و این به خاطر آن بود که نوح مردم را از طواف قبر آدم جلوگیرى مى کرد، گروهى به تحریک ابلیس به جاى آن، مجسمه هائى ساختند و به پرستش آنها مشغول شدند.(1)
اتفاقاً، این بت هاى پنجگانه به عرب جاهلى منتقل شد، و هر قبیله اى یکى از این بت ها را براى خود برگزیدند، البته بسیار بعید است که خود آن بت ها منتقل شده باشد، بلکه ظاهر این است: نام آنها منتقل شد و بت هائى به این نام ها ساختند.
ولى بعضى از مفسران از «ابن عباس» نقل کرده اند: این بت هاى پنجگانه در طوفان نوح، دفن شد و در عصر جاهلیت عرب، شیطان آنها را بیرون کشید و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.(2)
باز در این که این بت ها در میان قبائل عرب جاهلى چگونه تقسیم شد؟ گفتگو است:
بعضى گفته اند: بت «ود» متعلق به طایفه «بنى کلب» در سر زمین «دومة الجندل» قرار داشت (شهرى در نزدیکى «تبوک» که امروز آن را «جوف» مى نامند).
و «سواع» متعلق به قبیله «هذیل» در سرزمین «رهاط» بود.
و بت «یغوث» به طائفه «بنى قطیف» یا طائفه «بنى مذجح» تعلق داشت.
و «یعوق» به طایفه «همدان».
و «نسر» به طایفه «ذى الکلاع» از قبائل «حمیر».(3)
روى هم رفته، از این پنج بت، سه بت (یغوث و یعوق و نسر) در سرزمین «یمن» قرار داشت که با تسلط «ذو نواس» بر «یمن» از میان رفت و مردم آن سامان به آئین یهود گرویدند.(4)
«واقدى» مورخ معروف مى گوید: بت «ود» به شکل «مرد» بود و «سواع» به صورت «زن» و «یغوث» به صورت «شیر» و «یعوق» به صورت «اسب» و «نسر» به صورت «باز» (پرنده معروف).(5)
البته، عرب جاهلى مخصوصاً اهالى «مکّه» بت هاى دیگرى نیز داشتند که از جمله بت «هبل» بود که بزرگترین بت هاى آنان محسوب مى شد و در داخل خانه «کعبه» قرار داشت، و 18 ذراع طول آن بود! و بت «اساف» در مقابل «حجر الاسود» و بت «نائله» در مقابل «رکن یمانى» (گوشه جنوبى خانه کعبه) و همچنین بت «لات» و «عزّى» بود.(6)

* * *

سپس، نوح مى افزاید: «خداوندا این رهبران گمراه و خود خواه گروه بسیارى را گمراه ساختند» (وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِیراً).(7)
«خداوندا! ظالمان را جز ضلالت میفزا» (وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ ضَلالاً).
منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران، همان سلب توفیق الهى از آنها است که سبب بدبختى آنها مى شود، و یا مجازاتى است که آنها به خاطر ظلمشان دریافت مى دارند، که خدا نور ایمان را از آنها مى گیرد، و تاریکى کفر را جانشین آن مى سازد.
و یا این خاصیت اعمال آنهاست که به خدا نسبت داده مى شود; زیرا هر موجودى هر تأثیرى دارد به فرمان او است (دقت کنید).
هر چه باشد، هیچ منافاتى با حکمت خداوند در مورد مسأله ایمان و کفر و هدایت و ضلالت ندارد، و سبب سلب اختیار نیز نمى شود.

* * *

سرانجام، در آخرین آیه مورد بحث، خداوند سخن آخر را در این زمینه چنین مى فرماید: «به خاطر گناهانشان غرق شدند، و آنها را در آتش وارد ساختند، و یاورانى جز خدا نیافتند که در برابر خشم او از آنها دفاع کند» (مِمّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْصاراً).(8)
تعبیر آیه نشان مى دهد که: آنها بعد از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش شدند، و این عجیب است که از آب فورا وارد آتش شوند! و این آتش همان آتش برزخى است; چرا که طبق گواهى آیات قرآن، گروهى بعد از مرگ، در عالم برزخ مجازات مى شوند، و طبق بعضى از روایات «قبر» یا باغى از باغ هاى بهشت است، یا حفره اى از حفره هاى دوزخ!.
این احتمال نیز داده شده که: منظور، آتش قیامت است، ولى از آنجا که وقوع قیامت قطعى است و فاصله زیادى ندارد، به صورت فعل ماضى ذکر شده است.(9)
بعضى نیز احتمال دادند: منظور آتش دنیا است، مى گویند: به فرمان خدا در میان همان امواج طوفان آتشى ظاهر شد و آنها را در کام خود فرو کشید!.(10)

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 364 ـ تفسیر «على بن ابراهیم» ـ تفسیر «ابوالفتوح رازى» و تفسیرهاى دیگر (ذیل آیات مورد بحث).
2 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 10، صفحه 6787.
3 و4 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 364 و «اعلام القرآن»، صفحه 631.
5 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 364.
6 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 364.
7 ـ ضمیر در «أَضَلُّوا» به رؤسا و رهبران ثروتمند این گروه باز مى گردد، به قرینه آیه قبل که مى گوید: وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ: «گفتند: بت هاى خود را رها نکنید».
ولى بعضى از مفسران، احتمال داده اند: ضمیر به «بت ها» باز مى گردد; چرا که آنها مایه گمراهى بودند (و شبیه آن در آیه 36 «ابراهیم» نیز آمده است، اما نه به صورت ضمیر جمع مذکر، بلکه به صورت ضمیر جمع مؤنث) اما، این احتمال در آیه مورد بحث بسیار بعید به نظر مى رسد.
8 ـ «مِن» در «مِمّا خَطِیئاتِهِمْ» به معنى باء سببیت یا لام تعلیل است و «ما» در اینجا زائده و براى تأکید مى باشد.
9 ـ «فخر رازى» در تفسیر خود آن را به عنوان یک قول نقل کرده است، جلد 30، صفحه 145.
10 ـ تفسیر «ابوالفتوح رازى»، جلد 11، صفحه 280.
سوره نوح/ آیه 21- 25 سوره نوح/ آیه 26- 28
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma