از هر فرصتى براى هدایت آنها استفاده کردم، اما...

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره نوح/ آیه 5- 9 1 ـ راه و رسم تبلیغ


در این آیات، در ادامه رسالت و مأموریت نوح براى دعوت قومش، سخنانى از زبان خود او، هنگامى که به پیشگاه پروردگار شکایت مى برد، نقل شده که بسیار آموزنده است.
سخنان نوح در این زمینه، سخنانى است که مى تواند راهگشا براى همه مبلغان دینى باشد، مى فرماید: «نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تو دعوت کردم» (قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَ نَهاراً).
و لحظه اى در ارشاد و تبلیغ آنها کوتاهى نکردم.

* * *

«اما این دعوت و ارشاد من چیزى جز فرار از حق بر آنها نیفزود» (فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِی إِلاّ فِراراً).
و این، عجیب است که: دعوت به سوى چیزى سبب فرار از آن شود، اما با توجه به این که تأثیر دعوت ها، نیاز به یک نوع آمادگى و سنخیت و جاذبه متقابل دارد، جاى تعجب نیست که در دل هاى نا آماده اثر معکوس و منفى ببخشد، و به تعبیر دیگر، افراد لجوج و دشمن حق هنگامى که دعوت مردان خدا را مى شنوند، در مقابل آن مقاومت به خرج مى دهند، و همین مقاومت آنها را از خدا دورتر مى کند و کفر و نفاق را راسخ تر مى سازد.
این، درست همانند چیزى است که در آیه 82 سوره «اسراء» آمده است: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً:
«ما در قرآن آیاتى نازل کرده ایم که مایه شفاء و رحمت براى مؤمنان است اما ظالمان را جز خسران و زیان نمى افزاید»!.
و این که در آیات قرآن مى خوانیم: «این کتاب آسمانى مایه هدایت پرهیزگاران است» (هُدىً لِلْمُتَّقِینَ)(1) به خاطر همین است که باید مرحله اى از تقوا هر چند ضعیف، در وجود انسان باشد، تا آماده پذیرش حق گردد، این مرحله همان «روح حقیقت جوئى» و آمادگى براى پذیرش گفتار حق است.

* * *

پس از آن، نوح در ادامه این سخن، مى افزاید: «خداوندا! من هر زمان آنها را دعوت کردم که ایمان بیاورند تا تو آنها را مشمول آمرزش خود قرار دهى، آنها انگشتان خویش را در گوش هاى خود قرار داده، و لباس هایشان را بر خود پیچیدند، در مخالفت و عدم ایمان اصرار ورزیدند و شدیداً استکبار کردند» (وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً).
گذاشتن انگشت در گوش ها، براى این بوده که صداى حق را نشنوند، و پیچیدن لباس بر خویشتن یا به این معنى است که لباس بر سر مى انداختند تا پشتوانه اى براى انگشتان فرو کرده در گوش باشد، و کمترین امواج صوتى به پرده صماخ آنها نرسد، و از آنجا پیامى به مغز منتقل نگردد!.
و یا مى خواستند صورت خود را بپوشانند، مبادا چشمانشان بر قیافه ملکوتى نوح این پیامبر بزرگ بیفتد، در واقع اصرار داشتند: هم گوش از شنیدن باز ماند و هم چشم از دیدن!.
راستى، حیرت انگیز است انسان به این مرحله از عداوت و دشمنى با حق برسد، که حتى اجازه دیدن، شنیدن و اندیشیدن را به خود ندهد.
در بعضى از تفاسیر اسلامى آمده است: بعضى از آن قوم منحرف دست فرزندان خویش را گرفته، نزد نوح مى بردند، و به فرزند خود چنین مى گفتند: از این مرد، بترس! مبادا تو را گمراه کند، این وصیتى است که پدرم به من کرده، و من الآن همان سفارش را به تو مى کنم (تا حق وصیت و خیر خواهى را ادا کرده باشم).(2)
این آیه، نشان مى دهد: نوح با عمر طولانى خود در طى چند نسل، همچنان به دعوت الهى خویش ادامه مى داد و هرگز خسته نمى شد.
ضمناً، نشان مى دهد: یکى از عوامل مهم بدبختى آنها استکبار و غرور بود; زیرا خود را بالاتر از این مى دیدند که در برابر انسانى مانند خود هر چند نماینده خدا باشد، و قلبش کانون علم و دانش و تقوا سر تسلیم فرود آورند، این کبر و غرور همیشه یکى از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شومِ آن را در تمام طول تاریخ بشر در زندگى افراد بى ایمان مشاهده مى کنیم.

* * *

نوح، همچنان به سخنان خود، در پیشگاه پروردگار ادامه داده، مى گوید: خداوندا! «سپس آنها را آشکارا به توحید و عبادت تو دعوت کردم» (ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً).
در جلسات عمومى و با صداى بلند آنها را به سوى ایمان فرا خواندم.

* * *

به این، نیز قناعت نکردم «آشکارا و نهان، حقیقت توحید و ایمان را براى آنها بیان داشتم» (ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً).
به گفته بعضى از مفسران، نوح براى نفوذ در این جمعیت لجوج و خودخواه، دعوت خود را از سه طریق مختلف دنبال کرد: گاه، تنها دعوت مخفیانه مى نمود که مواجه با عکس العمل هاى چهارگانه شد (انگشت ها را در گوش گذاشته، لباس ها را به خود پیچیدند، و در کفر اصرار ورزیدند، و استکبار نمودند) و گاه، تنها دعوت علنى و آشکار داشت، و گاه نیز، از روش آمیختن دعوت آشکار و نهان استفاده مى کرد، ولى هیچ یک از اینها مؤثر نیفتاد.(3)
اصولاً، ساختمان انسان چنین است که اگر در مسیر باطل آن قدر پیش برود که ریشه هاى فساد در وجود او مستحکم گردد، و در اعماق وجودش نفوذ کرده به صورت طبیعت ثانوى در آید، نه دعوت مردان خدا در او اثر مى بخشد، و نه پیام هاى رساى الهى فایده اى مى دهد.

* * *


1 ـ بقره، آیه 2.
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 361.
3 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 30، صفحه 136.
سوره نوح/ آیه 5- 9 1 ـ راه و رسم تبلیغ
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma