بخش دیگرى از ویژگى هاى بهشتیان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره معارج/ آیه 29- 35 سوره معارج/ آیه 36- 41


در آیات گذشته، چهار وصف از اوصاف ویژه مؤمنان راستین و آنها که در قیامت اهل بهشتند ذکر شد، و در این آیات، به پنج وصف دیگر اشاره مى کند که مجموعاً نُه وصف مى شود.
در نخستین توصیف مى فرماید: «آنها کسانى هستند که فروج(1) خویش را از بى عفتى حفظ مى کنند» (وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ).

* * *

«مگر نسبت به همسران و کنیزانشان که در بهره گیرى از آنها هیچگونه ملامت و سرزنش ندارند» (إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ).
بدون شک، غریزه جنسى از غرائز سرکش انسان، و سرچشمه بسیارى از گناهان است، تا آنجا که بعضى معتقدند: در تمام پرونده هاى مهم جنائى، اثرى از این غریزه دیده مى شود، لذا، کنترل و حفظ حدود آن از نشانه هاى مهم تقوا است و به همین دلیل، بعد از ذکرِ نماز، کمک به نیازمندان، ایمان به روز قیامت و ترس از عذاب الهى، کنترل این غریزه ذکر شده است.
استثنائى که ذیل آن آمده نشان مى دهد: منطق اسلام هرگز این نیست که این غریزه به کلى محو و نابود شود و مانند: راهبان و کشیشان، بر خلاف قانون خلقت گام بردارد که این عملى است غالباً غیر ممکن، و به فرض امکان، غیر منطقى، و لذا رهبان ها نیز نتوانستند این غریزه را از صحنه زندگى حذف کنند، و اگر به طور رسمى ازدواج نمى کنند، بسیارى از آنها چون به خلوت مى روند، آن کار دیگر مى کنند!.
رسوائى هائى که از این رهگذر به بار آمده کم نیست، که مورخان مسیحى همچون «ویل دورانت» و غیر او پرده از روى آن برداشته اند.
تعبیر به «ازدواج»، همسرانِ دائمى و موقت هر دو را شامل مى شود، و این که بعضى گمان کرده اند: این آیه «ازدواج موقت» را نفى مى کند، به خاطر آن است که نمى دانند آن هم نوعى ازدواج است.

* * *

در آیه بعد، براى تأکید بیشتر روى همین موضوع مى افزاید: «کسانى که ماوراى آن را طلب کنند متجاوز و خارج از مرزهاى الهى هستند» (فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ).
و به این ترتیب، اسلام طرح جامعه اى مى ریزد که هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مى شود، و هم آلوده فحشاء، فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نیست.
البته، کنیزان از نظر اسلام، داراى بسیارى از شرایط همسر و انضباط هاى قانونى هستند، هر چند در عصر و زمان ما موضوع آن منتفى است.

* * *

پس از آن به دومین و سومین اوصاف آنها اشاره کرده، مى گوید: «کسانى که امانت ها و عهد خود را رعایت مى کنند» (وَ الَّذِینَ هُمْ لِاَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ).
«امانت» معنى وسیعى دارد، نه تنها امانت هاى مادى مردم از هر نوع را در بر مى گیرد، که امانت هاى الهى، پیامبران و پیشوایان معصوم همه را شامل مى شود.
هر یک از نعمت هاى الهى، امانتى از امانات او هستند، پست هاى اجتماعى و مخصوصاً، مقام حکومت از مهمترین امانات است، و لذا در حدیث معروف امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «اِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَماناتِ اِلى أَهْلِها»(2) صریحاً آمده است: «ولایت و حکومت را به اهلش واگذارید».(3)
و در آیه 72 سوره «احزاب» نیز خواندیم: مسأله تکلیف و مسئولیت، به عنوان یک امانت بزرگ الهى معرفى شده است: (إِنّا عَرَضْنَا الأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و از همه مهمتر، دین و آئین خدا و کتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، که باید در حفظش کوشید.
«عهد» نیز مفهوم وسیعى دارد که هم عهدهاى مردمى را شامل مى شود و هم عهدها و پیمان هاى الهى را; زیرا «عهد» هرگونه التزام و تعهدى است که انسان نسبت به دیگرى مى دهد، و بدون شک، کسى که ایمان به خدا و پیامبر او مى آورد، با این ایمان تعهدات وسیعى را پذیرفته است.
در اسلام، اهمیت فوق العاده زیادى به حفظ امانت و پاى بند بودن به تعهدات داده شده، و از مهمترین نشانه هاى ایمان معرفى گردیده است.(4)

* * *

در چهارمین وصف اضافه مى کند: «کسانى که براى اداى شهادتشان، قیام مى کنند» (وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ).
زیرا اقامه شهادت عادلانه، و ترک کتمان آن، از مهمترین پایه هاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است.
آنها که مى گویند: چرا ما به شهادت و گواهى دادن بر ضد این و آن، عداوت افراد را بخریم و درد سر براى خود بیافرینیم؟ افرادى بى اعتنا به حقوق انسانى، فاقد روح اجتماعى و غیر متعهد نسبت به اجراى عدالتند.
لذا، قرآن در آیات متعددى، مسلمانان را به اداى شهادت حق دعوت کرده، و کتمان آن را گناه شمرده است.(5)
در فقه اسلامى نیز شهادت، اهمیت خاصى دارد، پایه اثبات بسیارى از حقوق فردى و اجتماعى شمرده شده و احکام ویژه اى دارد.

* * *

در آخرین وصف که در واقع نهمین توصیف از این مجموعه است، بار دیگر به مسأله نماز باز مى گردد، همان گونه که آغاز آن نیز از نماز بود، مى فرماید: «کسانى که نماز خود را محافظت مى کنند» (وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ).
همان گونه که قبلاً اشاره کردیم، با توجه به بعضى از قرائن به نظر مى رسد: «نماز» در اینجا اشاره به «نماز واجب» و در آیه گذشته اشاره به «نماز نافله» است.
البته، در نخستین وصف اشاره به «تداوم» نماز بود، اما در اینجا سخن از حفظ آداب، شرائط، ارکان و خصوصیات آن است، آدابى که هم ظاهر نماز را از آنچه مایه فساد است حفظ مى کند، هم روح نماز را که حضور قلب است، تقویت مى نماید، و هم موانعِ اخلاقى را که سدّ راه قبول آن است از بین مى برد، بنابراین، هرگز تکرار محسوب نمى شود.
این آغاز و پایان، نشان مى دهد: در میان تمام این اوصاف، توجه به نماز برترین و مهمترین آنها است، چرا چنین نباشد؟ در حالى که نماز، «مکتب عالى تربیت» و «مهمترین وسیله تهذیب نفوس و پاکسازى جامعه» است.

* * *

و در پایان، این سخن، مسیر نهائى صاحبان این اوصاف را بیان مى کند، همان گونه که در آیات گذشته، مسیر نهائى مجرمان را شرح داد. در اینجا در یک جمله کوتاه و پر معنى، مى فرماید: «کسانى که داراى این صفاتند در باغ هاى بهشت جاى دارند و از هر نظر گرامى داشته مى شوند» (أُولئِکَ فِی جَنّات مُکْرَمُونَ).(6)
چرا گرامى نباشند؟ در حالى که میهمان هاى خدا هستند، خداوند قادر و رحمان، تمام وسائل پذیرائى را براى آنها فراهم ساخته است، و در حقیقت این دو تعبیر («جَنّات» و «مُکْرَمُون») اشاره به نعمت هاى مادى و معنوى است که شامل حال این گروه است.

* * *


1 ـ «فروج» جمع «فرج»، کنایه از دستگاه تناسلى است.
2 ـ نساء، آیه 58.
3 ـ تفسیر «برهان»، جلد 1، صفحه 380.
4 ـ بحث مشروحترى در این زمینه، در جلد سوم تفسیر «نمونه»، صفحه 432، ذیل آیه 58 سوره «نساء» داشتیم.
5 ـ «بقره»، آیات 140 و 283 ـ «مائده»، آیه 106 ـ «طلاق»، آیه 2.
6 ـ «فِی جَنّات» خبر براى «أُولئِکَ» مى باشد و «مُکْرَمُونَ» خبر دوم، یا این که «مُکْرَمُونَ» خبر است و «فِی جَنّات» متعلق به آن (دقت کنید).
سوره معارج/ آیه 29- 35 سوره معارج/ آیه 36- 41
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma