آیا در طبیعت انسان شرّ و بدى است؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
اوصاف انسان هاى شایسته سوره معارج/ آیه 29- 35


در اینجا سؤال یا سؤال هائى مطرح مى شود که: اگر خداوند انسان را براى سعادت و کمال آفریده، چگونه در طبیعت او شر و بدى قرار داده است؟
وانگهى، آیا ممکن است خداوند چیزى را با صفتى بیافریند، و سپس آفرینش خود را مذمت کند؟
از همه اینها گذشته، قرآن در آیه 4 سوره «تین» صریحاً مى گوید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیم: «ما انسان را به بهترین صورت و ساختمان آفریدیم».
مسلماً، منظور این نیست که: ظاهر انسان خوب و باطنش زشت و بد است، بلکه کل خلقت انسان به صورت «احسن تقویم» است.
و همچنین آیات دیگرى که مقام والاى انسان را مى ستایند.
این آیات چگونه با هم سازگارند؟
پاسخ همه این سؤالات، با توجه به یک نکته روشن مى شود، و آن این است: خداوند نیروها، غرائز و صفاتى در انسان آفریده است که بالقوه وسیله تکامل، ترقى و سعادت او محسوب مى شوند، بنابراین، صفات و غرائز مزبور ذاتاً بد نیستند، بلکه وسیله کمال اند، اما هنگامى که همین صفات در مسیر انحرافى قرار گیرند، و از آنها سوء استفاده شود، مایه نکبت و بدبختى و شر و فساد خواهند بود.
فى المثل: همین «حرص» نیروئى است که به انسان اجازه نمى دهد به زودى از تلاش و کوشش بازایستد، و با رسیدن به نعمتى سیر شود، این یک عطش سوزان است که بر وجود انسان مسلط است، اگر این صفت در مسیر تحصیل علم و دانش به کار افتد، و انسان، حریص در علم و یا به تعبیر دیگر، تشنه و عاشق بى قرار علم باشد، مسلماً مایه کمال او است، اما اگر در مسیر مادیات به کار افتد، مایه شرّ، بدبختى و بخل مى گردد.
به تعبیر دیگر: این صفت، شاخه اى از «حبّ ذات» است، و «حبّ ذات» چیزى است که انسان را به سوى کمال مى فرستد، اما اگر در مسیر انحرافى واقع شود، به سوى انحصارطلبى، بخل، حسد و مانند آن پیش مى رود.
در مورد مواهب دیگر نیز مطلب همین گونه است: خداوند قدرت عظیمى در دل «اتم» آفریده که مسلماً مفید و سودمند است، ولى هر گاه از این قدرت درونى اتم سوء استفاده شود و از آن بمب هاى ویرانگر بسازند، نه نیروگاه هاى برق و وسائل صنعتى دیگر، این مایه شرّ و فساد خواهد بود.
و با توجه به بیان فوق، مى توان میان تمام آیاتى که در قرآن مجید درباره «انسان» وارد شده است جمع کرد.(1)

* * *

آن گاه، به ذکر اوصاف انسان هاى شایسته، به صورت یک استثناء، ضمن بیان نه صفت از اوصاف بر جسته پرداخته، مى گوید:
«مگر نمازگزاران» (إِلاَّ الْمُصَلِّینَ).

* * *

«همان نمازگزارانى که نمازهاى خود را تداوم مى بخشند» (الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ).
این، نخستین ویژگى آنهاست که ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و این ارتباط از طریق نماز تأمین مى گردد، نمازى که انسان را از فحشاء و منکر باز مى دارد، نمازى که روح و جان انسان را پرورش مى دهد، و او را همواره به یاد خدا مى دارد، و این توجه مستمر، مانع از غفلت و غرور، و فرو رفتن در دریاى شهوات، و اسارت در چنگال شیطان و هواى نفس مى شود.
بدیهى است: منظور از مداومت بر نماز این نیست که: همیشه در حال نماز باشند، بلکه منظور این است: در اوقات معین نماز را انجام مى دهند.
اصولاً، هر کار خیرى آن گاه در انسان اثر مثبت مى گذارد که تداوم داشته باشد ، و لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: اِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمالِ اِلَى اللّهِ مادامَ وَ اِنْ قَلَّ: «محبوب ترین اعمال نزد خدا، چیزى است که مداومت داشته باشد، هر چند کم باشد».(2)
قابل توجه این که: در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «منظور این است: هر گاه انسان چیزى از نوافل را بر خود فرض مى کند، همواره به آن ادامه دهد».(3)
و در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) نقل شده که: «این آیه اشاره به نافله است، و آیه «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُون» (که در چند آیه بعد مى آید) ناظر به نماز فریضه».(4)
این تفاوت، ممکن است از اینجا باشد که: تعبیر به «محافظت» مناسب نمازهاى واجب است که دقیقاً آنها را باید در وقت هاى معین انجام داد، اما تعبیر به «تداوم» مناسب نمازهاى مستحب; چرا که انسان مى تواند آنها را انجام دهد و گاه ترک کند.

* * *

به هر حال، بعد از ذکر نماز که بهترین اعمال، و بهترین حالات مؤمنان است، به دومین ویژگى آنها پرداخته مى افزاید: «کسانى که در اموالشان حق معلومى است» (وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ).

* * *

«براى تقاضا کنندگان و محرومان» (لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ).
و به این ترتیب، هم ارتباطشان را با خالق حفظ مى کنند، و هم پیوندشان را با خلق خدا.
بعضى از مفسران معتقدند: منظور از «حق معلوم» در اینجا، همان «زکات» است که مقدار معینى دارد، و از مصارف آن «سائل» و «محروم» است، در حالى که مى دانیم: این سوره مکّى است و حکم «زکات» در «مکّه» نازل نشده بود، یا اگر نازل شده بود مقدار معین نداشت.
لذا، بعضى دیگر معتقدند: مراد از «حق معلوم» چیزى غیر از زکات است که انسان بر خود لازم مى شمرد که به نیازمندان دهد، شاهد این تفسیر حدیثى است از امام صادق(علیه السلام)، که وقتى از تفسیر این آیه سؤال کردند که: آیا این چیزى غیر از زکات است؟ فرمود: هُوَ الرَّجُلُ یُؤْتِیهِ اللَّهُ الثَّرْوَةَ مِنَ الْمالِ، فَیُخْرِجُ مِنْهُ الْأَلْفَ وَ الْأَلْفَیْنِ وَ الثَّلاثَةَ الْآلافِ وَ الْأَقَلَّ وَ الْأَکْثَرَ، فَیَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ، وَ یَحْمِلُ بِهِ الْکَلَّ عَنْ قَوْمِهِ: «آرى، این درباره کسى است که خداوند ثروت و مالى به او مى بخشد و او به مقدار هزار یا دو هزار یا سه هزار یا بیشتر و کمتر از آن جدا کرده و با آن صله رحم مى کند و مشقت از قوم خود بر مى دارد».(5)
تفاوت میان «سائل» و «محروم» این است: «سائل» کسى است که حاجت خود را مى گوید و تقاضا مى کند، و «محروم» کسى است که شرم و حیا مانع تقاضاى او است، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «محروم کسى است که زحمت در کسب و کار مى کشد، ولى زندگى او پیچیده شده است».(6)
این حدیث نیز مناسب همان تفسیرى است که ذکر شده; زیرا چنین اشخاصى کمتر روى سؤال دارند.(7)
به هر حال، انجام این کار از یک سو اثر اجتماعى دارد، و با فقر و محرومیت مبارزه مى کند، و از سوى دیگر اثر اخلاقى روى کسانى که به آن عمل مى کنند مى گذارد، و قلب و جانشان را از حرص، بخل و دنیاپرستى مى شوید.

* * *

آیه بعد به سومین ویژگى آنها اشاره کرده، مى افزاید: «کسانى که به روز جزا ایمان دارند» (وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ).

* * *

و در ویژگى چهارم مى گوید: «و کسانى که از عذاب پروردگارشان بیمناکند» (وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ).

* * *

«چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست» (إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُون).
آنها از یکسو، ایمان به روز جزا دارند، و با توجه به تعبیر «یُصَدِّقُون» که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد، آنها پیوسته توجه دارند که حساب و کتاب و جزائى در کار است.
بعضى از مفسران آن را به معنى «تصدیق عملى»، یعنى: انجام وظائف و ترک محرمات تفسیر کرده اند، ولى ظاهر آیه مطلق است، هم تصدیق علمى و هم عملى را شامل مى شود.
و از آنجا که ممکن است کسى ایمان به روز جزا داشته باشد، اما خود را مشمول مجازات نشمرد، مى گوید: «آنها هرگز خود را در امان نمى بینند» یعنى: دائماً احساس مسئولیت مى کنند، حسنات خود را ناچیز و سیئات خویش را بزرگ محسوب مى دارند.
لذا در حدیثى از امیر مؤمنان(علیه السلام) آمده است که به فرزندش نصیحت کرده، فرمود: فرزندم! خَفِ اللّهَ خَوْفاً أَنَّکَ لَوْ أَتَیْتَهُ بِحَسَناتِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَمْ یَقْبَلْها مِنْکَ، وَ ارْجُ اللّهَ رَجاءً أَنَّکَ لَوْ أَتَیْتَهُ بِسَیِّئاتِ أَهْلِ الْأَرْضِ غَفَرَها لَکَ:
«آن چنان از خدا خائف باش که اگر تمام حسنات مردم روى زمین را بیاورى، از تو نپذیرد! و آن چنان به او امیدوار باش که اگر تمام گناهان اهل زمین را داشته باشى، احتمال ده تو را بیامرزد»!.(8)
حتى خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: لَنْ یُدْخِلَ الْجَنَّةَ أَحَداً عَمَلُهُ، قالُوا: وَ لا أَنْتَ یا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: وَ لا أَنَا، اِلاّ أَنْ یَتَغَمَّدَنِى اللّهُ بِرَحْمَتِهِ!:
«هیچ کس را عملش وارد بهشت نمى سازد، عرض کردند: حتى خود شما اى رسول خدا؟! فرمود: آرى، من هم چنین هستم، مگر آن که رحمت خدا شامل من شود»!.

* * *


1 ـ توضیح دیگرى تحت عنوان «انسان در قرآن کریم» در جلد 8 تفسیر «نمونه»، صفحه 239 تا 241 آورده ایم (ذیل آیه 12 «یونس»).
2 ـ «المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث»، جلد 2، صفحه 160 (ماده دوام).
3 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 415.
4 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 416.
5 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 417، حدیث 25.
6 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 417، حدیث 27.
7 ـ شرح بیشترى درباره حق مزبور و تفسیر «سائل» و «محروم» در جلد 22 تفسیر «نمونه»، صفحه 323 آمده است (ذیل آیه 19 ذاریات).
8 ـ «بحار الانوار»، جلد 64، صفحه 394.
اوصاف انسان هاى شایسته سوره معارج/ آیه 29- 35
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma