عذابى سرکش براى قوم طغیانگر!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 24
سوره حاقه/ آیه 1- 8 سوره حاقه/ آیه 9- 12


این سوره، از مسأله قیامت و آن هم با عنوان تازه اى شروع مى شود، مى فرماید: «آن روز تحقق یابنده» (الْحَاقَّةُ).

* * *

«چه روز تحقق یابنده اى است»؟ (مَا الْحَاقَّةُ).(1)

* * *

«و تو چه مى دانى که آن روز تحقق یابنده چیست»؟ (وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّةُ).
تقریباً عموم مفسران، «حاقّة» را به معنى «روز قیامت» تفسیر کرده اند، به خاطر این که: روزى است که قطعاً واقع مى شود، همانند تعبیر به «الواقِعَة» در سوره «واقعة»، و همین تعبیر در آیه 16 همین سوره نیز آمده است، و اینها همه حاکى از یقینى بودن آن روز بزرگ است.
تعبیر به «مَا الْحَاقَّةُ» براى بیان عظمت آن روز است، درست مثل این که در تعبیرات روزمره مى گوئیم: فلان کس انسان است، چه انسانى؟ یعنى حدّ و مرزى براى توصیف انسانیت او نیست.
تعبیر به «ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّةُ» باز هم براى تأکید بیشتر روى عظمت حوادث آن روز عظیم است، تا آنجا که حتى به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) خطاب مى شود: تو نمى دانى آن روز چگونه است؟ و حقیقت همین است که، درک حوادث قیامت براى ما زندانیان زندان دنیا، امکان پذیر نیست، همان گونه که درک مسائل مربوط به دنیا، براى جنینى که در شکم مادر است، با هیچ بیانى میسّر نمى باشد.(2)
احتمال دیگرى که در تفسیر این آیات وجود دارد ـ گر چه کمتر کسى از مفسران آن را پذیرفته است ـ این که: «الحاقَّه» اشاره به عذاب هائى است که در این دنیا، ناگهان دامان مجرمان سرکش و طاغیان خودخواه را مى گیرد، همان گونه که «القارِعَة» در آیه بعد، در کلمات بعضى از مفسران به همین معنى تفسیر شده است، و اتفاقاً این تفسیر با آیات آینده که سخن از عذاب هاى کوبنده قوم «عاد»، «ثمود»، «فرعون» و قوم «لوط» مى گوید، تناسب بیشترى دارد.
در تفسیر «على بن ابراهیم» نیز مى خوانیم: أَلْحاقَّةُ، أَلْحَذَرُ بِنُزُولِ الْعَذابِ: «حاقّه، هشدارى است به نازل شدن عذاب»، نظیر آنچه درباره «آل فرعون» آمده است که مى فرماید: وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ: «عذاب بد بر آل فرعون نازل گشت».(3)-(4)

* * *

آنگاه، به سراغ بیان سرنوشت اقوامى مى رود که روز قیامت (یا نزول عذاب الهى را در دنیا) منکر شدند، و مى افزاید: «قوم ثمود و عاد عذاب کوبنده الهى را انکار کردند» (کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ).

* * *

«اما قوم ثمود به وسیله عذابى سرکش هلاک شدند» (فَأَمّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَةِ).
قوم «ثمود» قومى بودند که در یک منطقه کوهستانى، میان «حجاز» و «شام» زندگى مى کردند، حضرت «صالح»(علیه السلام) به سوى آنها مبعوث شد، ولى آنها هرگز ایمان نیاوردند و به مبارزه با او برخاستند، حتى از او خواستند که اگر راست مى گوئى، عذابى را که به ما وعده مى دهى فرود آور! در این هنگام «صاعقه اى ویرانگر» بر آنها مسلط شد، و در چند لحظه، لرزه بر قصرها و خانه هاى مستحکمشان افکند، و همه را درهم کوبید و جسم هاى بى جانشان بر زمین افتاد.
قابل توجه این که: قرآن، عامل نابودى این قوم سرکش را عذابى سرکش مى شمرد: «الطاغِیَة» و این عذاب سرکش، در سوره «اعراف» آیه 78 به عنوان «رَجْفَة» (زلزله) ذکر شده، و در آیه 13 «فصلت» «صاعِقَة» و در 67 «هود» «صَیْحَة» آمده است، که در حقیقت، همه به یک معنى بازمى گردد; زیرا صاعقه همیشه با صداى عظیمى همراه است، و لرزه بر نقطه اى که فرود مى آید وارد مى کند و عذابى است طغیانگر.(5)
پس از آن، به سراغ سرنوشت قوم «عاد» مى رود، قومى که در سرزمین «احقاف» (در شبه جزیره عرب یا یمن زندگى مى کردند) قامت هائى طویل، اندامى قوى، شهرهائى آباد، زمین هائى خرم و سرسبز، و باغ هائى پرطراوت داشتند، پیامبر آنها حضرت «هود»(علیه السلام) بود، آنها نیز طغیان و سرکشى را به جائى رساندند که، خداوند با عذابى دردناک که شرح آن در همین آیات آمده است، طومار زندگى آنها را درهم پیچیده.
نخست مى فرماید: «اما عاد به وسیله تندبادى سرکش و پرسروصدا و سرد و مسموم به هلاکت رسیدند» (وَ أَمّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیح صَرْصَر عاتِیَة).
«صَرْصَرْ» (بر وزن دفتر) به بادهاى سرد یا پرسروصدا و یا مسموم گفته مى شود، و مفسران هر سه معنى را در تفسیر آن ذکر کرده اند، و جمع میان آنها نیز ممکن است.
«عاتِیَة» از ماده «عُتُوّ» (بر وزن غُلُوّ) به معنى سرکش است، منتها نه سرکش از فرمان خدا، بلکه، سرکش در معیار نسیم ها و بادهاى معمولى.

* * *

سپس، به توصیف دیگرى از این تندباد کوبنده پرداخته، مى افزاید: «خداوند آن را بر این قوم، مدت هفت شب و هشت روز پى درپى و بنیان کن مسلّط ساخت» (سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیال وَ ثَمانِیَةَ أَیّام حُسُوماً).
«حُسُوماً» از ماده «حسم» (بر وزن رسم) به معنى از بین بردن آثار چیزى است، و اگر به شمشیر «حُسام» (بر وزن غلام) گفته مى شود، به همین مناسبت است، و گاه به داغ نهادن بر زخم، براى سوزاندن ریشه آن نیز، «حسم» گفته مى شود، و در اینجا منظور این است که: این هفت شب و هشت روز پى درپى زندگى گسترده و با رونق این قوم عظیم را درهم کوبید، متلاشى کرد و ریشه کن ساخت.(6)
نتیجه آن شد که قرآن مى گوید: «اگر آنجا بودى مشاهده مى کردى که آن قوم همگى به روى زمین افتاده، همچون تنه هاى پوسیده و تو خالى درختان نخل»! (فَتَرَى الْقَوْمَ فِیها صَرْعى کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْل خاوِیَة).
چه تشبیه جالبى، که هم بزرگى قامت آنها را مشخص مى کند، هم ریشه کن شدن آنها را، و هم تو خالى بودن در برابر عذاب هاى الهى، به گونه اى که تندباد آنها را به آسانى جابه جا مى کرد.
«خاوِیَة» از ماده «خواء» (بر وزن هواء) در اصل، به معنى خالى شدن است، این تعبیر در مورد شکم هاى گرسنه، ستارگان خالى از باران (به اعتقاد عرب جاهلى) و گردوى پوک نیز به کار مى رود.

* * *

و در آخرین آیه، مى افزاید: «آیا کسى از آنها را باقى مى بینى»؟! (فَهَلْ تَرى لَهُمْ مِنْ باقِیَة).(7)
آرى، امروز نه تنها اثرى از قوم عاد نیست، که از ویرانه هاى شهرهاى آباد، و عمارت هاى پرشکوه، و مزارع سرسبز آنها نیز، چیزى باقى نمانده است.
درباره سرگذشت قوم «عاد» مشروحاً در جلد 9، صفحات 140 تا 148، ذیل آیات 58 تا 60 سوره «هود» بحث کرده ایم، و همچنین در جلد 20، صفحات 233 تا 241.

* * *


1 ـ در ترکیب این جمله، احتمالات متعددى داده شده که از همه مناسب تر این است که گفته شود: «الْحَاقَّةُ» مبتدا است و «ما» استفهامیه مبتداى دوم، و «الْحَاقَّةُ» بعد از آن، خبر مبتداى دوم و مجموعاً خبر مبتداى اول است.
2 ـ بعضى از مفسران گفته اند: جمله «ما أَدْراکَ» در تمام قرآن در جائى گفته شده که مطلب معلوم و مسلّمى است اما «و ما یدریک» در مواردى آمده که نامعلوم است (مجمع البیان، جلد 10، صفحه 343) بعضى دیگر از مفسران مانند «قرطبى» نیز این معنى را نقل کرده اند.
3 ـ مؤمن، آیه 45.
4 ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، جلد 2، صفحه 383 (توجه داشته باشید «حاقه» با «حاق» از یک ماده است).
5 ـ سرگذشت قوم «ثمود» در جلد 6 تفسیر «نمونه»، صفحات 234 تا 241 مشروحاً آمده است.
6 ـ توجه داشته باشید «حُسُوماً» «صفت» است براى «سَبْعَ لَیال وَ ثَمانِیَةَ أَیّام» و بعضى آن را «حال» براى «ریح» یا «مفعول له» دانسته اند.
7 ـ «باقِیَة» صفت براى موصوف مقدرى است و در اصل «نَفْسٌ باقِیَة» بوده.
سوره حاقه/ آیه 1- 8 سوره حاقه/ آیه 9- 12
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma