هیچ نقصى در جهان هستى نمى بینى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 24
سوره ملک/ آیه 1- 5 عظمت عالم آفرینش


این سوره، با مسأله مهم مالکیت و حاکمیت خداوند و جاودانگى ذات پاک او آغاز مى شود، که در واقع کلید همه بحث هاى این سوره است.(1)
مى فرماید: «پربرکت و زوال ناپذیر است کسى که حکومت جهان هستى به دست او است، و او بر همه چیز قادر است» (تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ).
«تَبارَک» از ماده «برکت» در اصل از «برک» (بر وزن برگ) به معنى «سینه شتر» است، و هنگامى که «بَرَکَ الْبَعِیْرُ» گفته شود، مفهومش این است: شتر سینه خود را به زمین زد، سپس، این کلمه به معنى دوام، بقاء و زوال ناپذیرى آمده، و در مورد هر نعمتى که پایدار و بادوام باشد، گفته شده است، مخزن آب (و محل تجمع آب باران) را از این رو «برکه» مى گویند که، آب مدتى طولانى در آن باقى مى ماند.
آیه فوق، در حقیقت به عنوان، دلیل مبارک بودن ذات پاک خدا ذکر شده، و آن مالکیت و حاکمیت او بر جهان و قدرت او بر همه چیز است، و به همین دلیل، وجودى است زوال ناپذیر و پربرکت.

* * *

در آیه بعد، به هدف آفرینش مرگ و حیات انسان، که از شؤون مالکیت و حاکمیت خدا است، اشاره کرده، مى فرماید: «او کسى است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک، بهتر عمل مى کنید» (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً).
«مرگ» اگر به معنى فنا و نیستى باشد، مخلوق نیست; چرا که خلقت به امور وجودى تعلق مى گیرد، ولى، مى دانیم: حقیقت مرگ، انتقال از جهانى به جهان دیگر است، و این قطعاً یک امر وجودى است، که مى تواند مخلوق باشد.
و اگر، مرگ در اینجا قبل از حیات ذکر شده، به خاطر تأثیر عمیقى است که توجه به مرگ، در حسن عمل دارد. گذشته از این که مرگ، قبل از زندگى بوده است.
منظور از «آزمایش» خداوند ـ چنان که قبلاً نیز گفته ایم ـ نوعى پرورش است، به این معنى که: انسان ها را به میدان عمل مى کشد، تا ورزیده، آزموده و پاک و پاکیزه شوند. و لایق قرب خدا گردند.(2)
قابل توجه این که: هدف «آزمایش» را حسن عمل، معرفى کرده، نه کثرت عمل، و این دلیل بر این است که: اسلام به «کیفیت» اهمیت مى دهد، نه به «کمیت»، مهم آن است که، عمل، خالصانه و براى خدا، مفید و جامع باشد، هر چند از نظر کمیت کم باشد.
لذا، در این که منظور از «أَحْسَنُ عَمَلاً» چیست؟ در بعضى از روایات اسلامى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: أَتَمُّکُمْ عَقْلاً، وَ أَشَدُّکُمْ لِلّهِ خَوْفاً، وَ أَحْسَنُکُمْ فِیْما أَمَرَ اللّهُ بِهِ وَ نَهى عَنْهُ نَظَراً، وَ إِنْ کانَ أَقَلُّکُمْ تَطَوُّعاً!:
«منظور این است: کدام یک از شما عقل و خرد کامل تر، و خداترسى بیشتر، و آگاهى فزون تر بر اوامر و نواهى الهى دارید، هر چند اعمال مستحبتان کمتر بوده باشد».(3)
بدیهى است، عقل کامل، عمل را پاک تر، نیت را خالص تر و پاداش را بیشتر مى کند.
و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلاً، وَ لکِنْ أَصْوَبُکُمْ عَمَلاً، وَ إِنَّمَا الْأَصابَةُ خَشْیَةُ اللّهِ وَ النِّیَّةُ الصّادِقَةُ، ثُمَّ قالَ الْإِبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى یَخْلُصَ، أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ، وَ الْعَمَلُ الْخالِصُ الصّالِحُ الَّذِى لاتُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلاَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ:
«منظور این نیست کدام یک بیشتر عمل مى کنید، بلکه منظور این است کدامیک صحیح تر عمل مى کنید، و عمل صحیح آن است که، توأم با خداپرستى و نیت پاک باشد، سپس فرمود: نگهدارى عمل از آلودگى، سخت تر است از خود عمل، و عمل خالص صالح، عملى است که نمى خواهى احدى جز خدا تو را به خاطر آن بستاید».(4)
در مورد هدف آفرینش انسان، در تفسیر سوره «ذاریات» ذیل آیه 56 «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ» بحث مشروحى داشتیم، در آنجا هدف، «عبودیت خدا» ذکر شده، و در اینجا «آزمایش حسن عمل»، روشن است مسأله آزمون و امتحان، از مسأله عبودیت جدا نیست، همان گونه که کمال عقل، خداترسى و نیت خالص که در روایات بالا به آن اشاره شده، روح عبودیت را تشکیل مى دهد.
به این ترتیب، عالَم، میدان آزمایش بزرگى است براى همه انسان ها، وسیله آزمایش، مرگ و حیات، و هدف این آزمون بزرگ، رسیدن به حسن عمل، که مفهومش «تکامل معرفت، اخلاص نیت، و انجام هر کار خیر» است.
و اگر، بعضى از مفسران «أَحْسَنُ عَمَلاً» را در اینجا به معنى یاد مرگ کردن، یا آماده براى مرگ شدن، و امثال آن تفسیر کرده اند، در حقیقت اشاره به مصداق هائى از این معنى کلى است.
و از آنجا که در این میدان آزمایش بزرگ، انسان گرفتار لغزش هاى فراوانى مى شود، نباید این لغزش ها او را مأیوس کند، و از تلاش و کوشش براى اصلاح خویش بازدارد، در پایان آیه، به بندگان وعده یارى و آمرزش داده مى گوید: «و او شکست ناپذیر و بخشنده است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ).
آرى، او قادر بر هر چیز، و آمرزنده هر انسان توبه کارى است.

* * *

بعد از بیان نظام مرگ و زندگى، به نظام کلى جهان پرداخته، و انسان را به مطالعه مجموعه عالم هستى دعوت مى کند، تا از این طریق، خود را براى آن آزمون بزرگ آماده کند، مى فرماید: «همان خدائى که هفت آسمان را بر روى یکدیگر آفرید» (الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً).
درباره «آسمان هاى هفتگانه» کمى قبل از این، در تفسیر آیه 12 سوره «طلاق» بحث کرده ایم، و در مورد «طِباقاً» در اینجا باید بیفزاییم که: بر اساس این تعبیر، آسمان هاى هفتگانه، هر کدام فوق دیگرى قرار دارد; زیرا معنى «مطابقه»در اصل، آن است که چیزى را فوق چیز دیگرى قرار دهند.
حال، اگر آسمان هاى هفتگانه را اشاره به کرات هفتگانه منظومه شمسى بدانیم، که با چشم غیر مسلح قابل رؤیت اند، هر کدام فاصله معینى از خورشید دارند، و هر یک فوق دیگرى است.
و اگر، آنچه را از ستارگان ثوابت و سیار مى بینیم، همه را جزء آسمان اول بشمریم، معلوم مى شود در مراحل بالاتر، عوالم دیگرى است که یکى برتر از دیگرى قرار دارد.
و به دنبال آن، مى افزاید: «در خلقت خداوند رحمان هیچ نقص و تضاد و عیبى نمى بینى» (ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُت).
با تمام عظمتى که عالم هستى دارد، هر چه هست نظم است و استحکام، انسجام، و ترکیبات حساب شده، و قوانین دقیق، و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى یافت، آن را به نابودى مى کشید.
از نظام عجیب و شگفت انگیزى که بر یک دانه اتم، و ذرات الکترون و پروتون حاکم است، گرفته، تا نظامات حاکم بر کل منظومه شمسى، و منظومه هاى دیگر و کهکشان ها، همه در سیطره قوانین دقیقى قرار دارند که، آنها را در مسیر خاصى پیش مى برند، خلاصه، همه جا قانون است و حساب، و همه جا نظم است و برنامه.
و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر مى فرماید: «بار دیگر نگاه کن و عالم را با دقت بنگر، آیا هیچ شکاف، خلل و اختلافى در جهان مشاهده مى کنى»؟! (فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُور).
«فُطُور» از ماده «فطر» (بر وزن سطر) به معنى شکافتن از طول است، و به معنى شکستن (مانند افطار روزه) و اختلال و فساد نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است.
منظور این است که: هر چه انسان در جهان آفرینش دقت کند، کمترین خلل و ناموزونى در آن نمى بیند.

* * *

لذا، در آیه بعد، براى تأکید همین معنى مى افزاید: «بار دیگر دیده خود را باز کن، و دو مرتبه به عالم هستى بنگر، سرانجام چشمانت به سوى تو باز مى گردد در حالى که خسته و ناتوان شده، و در جستجوى خلل و نقصان در این عالم بزرگ ناکام مانده است»! (ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ).
«کَرَّتَیْن» از ماده «کرّ» (بر وزن شرّ) به معنى توجه و بازگشت به چیزى است، و «کرة» به معنى تکرار و «کَرَّتَیْن» تثنیه آن است، ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «کَرَّتَیْن» در اینجا معنى تثنیه نیست، بلکه، منظور توجه هاى مکرّر، پى درپى و متعدد است.
بنابراین، حداقل قرآن در این آیات دستور به مردم مى دهد: سه بار در عالم هستى بنگرند، و اسرار آفرینش را مطالعه کنند، و به یک معنى بارها و بارها دقیق شوند، و هنگامى که نتوانستند کمترین خلل و نقصانى در این نظام عجیب بیابند، به آفریننده این دستگاه و خالق این جهان و علم و قدرت بى پایان آشناتر شوند.
«خاسِىء» از ماده «خَسْأ» و «خُسُوء» (بر وزن مدح و خشوع) هر گاه، در مورد «چشم» به کار رود، به معنى خسته و ناتوان شدن است، و هر گاه، در مورد «سگ» به کار رود به معنى دور کردن آن است.
«حَسِیرْ» از ماده «حسر» (بر وزن قصر) به معنى برهنه کردن است، و از آنجا که انسان به هنگام خستگى، تاب و توان خود را از دست مى دهد، و گوئى برهنه از نیروهاى خود مى شود، به معنى خستگى و ناتوانى آمده است، بنا بر این «خاسِىء» و «حَسِیر» در آیه فوق، هر دو به یک معنى و براى تأکید در موضوع درماندگى و ناتوانى چشم از دیدن نقصانى در نظام عالم هستى است.
بعضى، میان این دو، چنین فرق گذاشته اند: «خاسِىء» به معنى ناکام و «حَسِیر» به معنى ناتوان است.
به هر حال، از این آیات، دو نتیجه مهم مى توان گرفت: نخست این که: قرآن به همه رهروان راه حق، دستور مؤکد مى دهد: هر چه مى توانند در اسرار عالم هستى و شگفتى هاى جهان آفرینش بیشتر مطالعه و دقت کنند، و به یک بار و دو بار قناعت ننماید، چه بسیار اسرارى که در نگاه اول و دوم خود را نشان نمى دهد، دیده هاى تیزبین لازم است که بعد از چندین نگاه آنها را بیابد.
دیگر این که: هر قدر انسان در این نظام دقیق تر و باریک تر شود، انسجام آن را بهتر درک مى کند، انسجامى خالى از هرگونه نقص، خلل، کژى و اعوجاج.
و اگر، در نظر سطحى و ابتدائى بعضى از پدیده هاى این جهان به عنوان شرور، آفات و فساد دیده مى شود (همچون زمین لرزه ها، سیلاب ها، بیمارى ها و حوادث ناگوارى که گهگاه در زندگى انسان ها رخ مى دهد) در مطالعات دقیق تر روشن مى شود: آنها نیز اسرار و فلسفه هاى دقیق و مهمى دارند.(5)
این آیات اشاره روشنى به برهان نظم دارد که مى گوید: وجود نظم در هر دستگاه، نشانه وجود علم و قدرتى در پشت آن دستگاه است، و گرنه، حوادث اتفاقى حساب نشده، و تصادف هاى کور و کر، هرگز نمى توانند مبدأ نظام و حساب گردد، همان گونه که در حدیث معروف «مفضّل» از امام صادق(علیه السلام) آمده است: إِنَّ الْإِهْمالَ لایَأْتِى بِالصَّوابِ، وَ التَّضادَ لایَأْتِى بِالنِّظامِ:
«مهمل کارى، هرگز نتیجه درست نمى دهد، و تضاد، مبدأ نظام نمى گردد»!(6)

* * *

آخرین آیه مورد بحث، نظرى به صفحه آسمان افکنده، و از ستارگان درخشنده و زیبا سخن به میان آورده، مى گوید: «ما آسمان پائین را با چراغ هاى پرفروغى زینت بخشیدیم، و آنها را تیرهائى براى شیاطین قرار دادیم، و براى آنها عذاب آتش دوزخ فراهم ساختیم» (وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِیرِ).
یک نگاه به آسمان در یک شب تاریک و پرستاره، و توجه به آن عوالم رؤیائى دوردست، و تصور نظام هائى که بر آنها حاکم است، و دقت در زیبائى، ظرافت و عظمت و سکوت اسرارآمیز و پر ابهتى که بر آنها سایه افکنده، انسان را در جهانى مملوّ از عرفان و نور حق وارد مى کند، و در عوالمى از عشق پروردگار، سیر مى دهد، که با هیچ زبانى قابل توصیف نیست.
این آیه، بار دیگر این حقیقت را تأکید مى کند که: تمام ستارگانى که مى بینیم همه، بخشى از آسمان اول است، آسمانى که از میان آسمان هاى هفتگانه به ما نزدیک تر مى باشد، و به همین دلیل، به عنوان: السَّماءَ الدُّنْیا: «آسمان نزدیک و پائین» از آن تعبیر شده است.
تعبیر به «رُجُوم» (تیرها) اشاره به شهاب ها است، که همچون تیرى از یک سوى آسمان، به سوى دیگر پرتاب مى شود، مى دانیم «شهب» باقى مانده ستارگانى است که، طىّ حوادثى از هم متلاشى شده، بنابراین، اگر مى گوید: ما کواکب را تیرهائى براى شیاطین قرار دادیم، اشاره به همین سنگریزه هاى مخصوص است.
و اما این که: چگونه شیاطین با تیرهاى شهاب که سنگ هاى کوچک سرگردانى در آسمان ها هستند نشانه گیرى مى شوند، شرح آن را در تفسیر نمونه داده ایم.(7)

* * *


1 ـ این سوره، دومین سوره اى است که با کلمه «تبارک» آغاز مى گردد، سوره دیگر، سوره «فرقان» بود که با جمله «تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً» آغاز گردیده.
2 ـ شرح بیشتر درباره آزمایش هاى الهى را در جلد 1 تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 155 سوره «بقره» مطالعه فرمائید.
3 ـ تفسیر «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 322.
4 ـ تفسیر «صافى»، ذیل آیات مورد بحث.
5 ـ شرح این مطب را در مباحث «اثبات وجود خدا» در پاسخ به دلائل مادّیین در زمینه «آفات و بلاها» ذکر کرده ایم، به کتاب «آفریدگار جهان» مراجعه کنید.
6 ـ «بحار الانوار»، جلد 3، صفحه 63.
7 ـ جلد 11، صفحه 42، ذیل آیه 18 سوره «حجر» و جلد 19، صفحه 15 به بعد، ذیل آیه 20 سوره «صافات».
سوره ملک/ آیه 1- 5 عظمت عالم آفرینش
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma