بشارت ظهور «احمد» را آورده ام!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 24
سوره صف/ آیه 5- 6 1 ـ رابطه بشارت و تکامل دین



در تعقیب دو دستور آیات قبل، درباره «هماهنگى گفتار و کردار» و «وحدت صفوف»، در این آیات، براى تکمیل این معنى به گوشه اى از زندگى دو پیامبر یعنى موسى(علیه السلام) و مسیح(علیه السلام) اشاره مى کند که، متأسفانه نمونه هاى روشنى از «جدائى گفتار و عمل» و «عدم انسجام صفوف» در زندگى پیروان آن دو دیده مى شود، که سرنوشت شومى به دنبال آن پیدا کردند.
نخست مى فرماید: «به یاد آورید هنگامى را که موسى به قومش گفت: اى قوم من! چرا مرا آزار مى دهید با این که مى دانید من فرستاده خدا به سوى شما هستم»؟! (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ).
این آزار، ممکن است اشاره به تمام مخالفت ها و بهانه جوئى هائى باشد که «بنى اسرائیل» در طول حیات موسى(علیه السلام) با این پیامبر بزرگ داشتند، و یا اشاره به ماجرائى همچون ماجراى «بیت المقدس» که به موسى گفتند: ما حاضر نیستیم وارد این شهر شویم و با «عمالقه» که جمعى نیرومند و جبارند، بجنگیم، تو و پروردگارت بروید و آنجا را فتح کنید تا ما وارد شویم!(1)
و همین امر، سبب شد که سالیان دراز در وادى «تیه» بمانند، و طعم تلخ ادعاهاى واهى و سستى در امر جهاد را بچشند.
ولى، با توجه به آنچه در آیه 69 سوره «احزاب» وارد شده، به نظر مى رسد: این ایذا و آزار، اشاره به نسبت هاى ناروائى است که به موسى مى دادند، و خداوند موسى را از آن مبرا ساخت، در این آیه مى خوانیم: یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِیْنَ آذَوا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللّهُ مِمّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللّهِ وَجِیْهاً:
«اى کسانى که ایمان آورده اید همانند کسانى نباشید که موسى را آزار دادند و خداوند او را (از آنچه در حق او مى گفتند) مبرا ساخت».
این نسبت ها بسیار بود، گاه، او را متهم به قتل برادرش «هارون» کردند! و گاه (العیاذ باللّه) به روابط نامشروع با یک زن بدکار (توطئه اى که توسط «قارون» حیله گر چیده شده بود تا زیر بار فرمان «زکات» نرود!) و گاه متهم به سحر و جنون، و یا پاره اى از عیوب جسمانى، که شرح آن ذیل آیه فوق در سوره «احزاب» آمده است.(2)
چگونه ممکن است کسى مدعى ایمان به پیامبرى باشد، و چنین نسبت هائى را به او بدهد؟ آیا این روشن ترین نمونه جدائى گفتار، از کردار نیست؟ و لذا موسى مى گوید: با این که شما یقین دارید من رسول خدا هستم، این سخنان ناروا چیست؟!
ولى، این عمل، بدون مجازات نماند، چنان که در پایان آیه مورد بحث مى خوانیم: «هنگامى که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت، و خدا فاسقان را هدایت نمى کند» (فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ).
چه مصیبتى از این بزرگتر؟ که انسان از هدایت الهى محروم گردد و قلبش از حق منحرف شود؟(3)
از این تعبیر ،استفاده مى شود: هدایت و ضلالت، هر چند از ناحیه خداوند است، اما زمینه ها و مقدمات و عوامل آن، از ناحیه خود انسان است; زیرا از یکسو مى فرماید: «هنگامى که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوب آنها را منحرف ساخت».
یعنى گام اول را آنها برداشتند، و از سوى دیگر، مى گوید: «خداوند قوم فاسق را هدایت نمى کند».
نخست، فسق و گناهى سرمى زند که انسان مستحق سلب توفیق و هدایت الهى مى گردد، و سپس، گرفتار این محرومیت بزرگ مى شود.
بحث مشروحى در این زمینه در ذیل آیه 36 سوره «زمر» آمده است.(4)

* * *

در آیه بعد، به مسأله رسالت حضرت عیسى(علیه السلام) و کارشکنى و تکذیب «بنى اسرائیل» در مقابل او اشاره کرده، مى افزاید: «و به یاد آورید هنگامى را که عیسى بن مریم(علیه السلام) گفت: اى بنى اسرائیل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم، این در حالى است که تصدیق کننده کتاب فرستاده شده قبل از خود (تورات)، مى باشم» (وَ إِذْ قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی إِسْرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ).
«و نیز بشارت دهنده به رسولى هستم که بعد از من مى آید و نام او احمد است» (وَ مُبَشِّراً بِرَسُول یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ).
بنابراین، من حلقه اتصالى هستم که امت موسى و کتاب او را، به امت پیامبر آینده (پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)) و کتاب او، پیوند مى دهم.
به این ترتیب، حضرت مسیح(علیه السلام) ادعائى جز رسالت الهى، آن هم در مقطع خاصى از زمان نداشت، و آنچه به او درباره الوهیت یا فرزند خدا بودن بسته اند، همه کذب و دروغ است.
گر چه، جمعى از «بنى اسرائیل» به این پیامبر موعود ایمان آوردند، اما گروه عظیمى سرسختانه در برابر او ایستادند، و حتى معجزات آشکار او را انکار کردند، و لذا در پایان آیه مى افزاید: «هنگامى که او (احمد) با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمد گفتند: این سحرى است آشکار»! (فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ).
عجب این که: طایفه «یهود»، قبل از مشرکان عرب، این پیامبر(صلى الله علیه وآله) را شناخته بودند، و حتى براى شوق دیدار او ترک وطن نموده، و طوائفى از آنها در سرزمین «مدینه» ساکن شدند، اما با این همه، بسیارى از بت پرستان، سرانجام این پیامبر موعود را شناخته و ایمان آوردند، ولى بسیارى از «یهود» بر لجاج و عناد و انکار باقى ماندند. گروهى از مفسران، ضمیر در «فَلَمّا جاءَهُمْ» را به پیامبر اسلام (احمد) همان گونه که در بالا آوردیم، برگردانده اند.
ولى، بعضى معتقدند: ضمیر به حضرت عیسى(علیه السلام) برمى گردد، یعنى هنگامى که عیسى(علیه السلام) معجزات روشن را براى «بنى اسرائیل» آورد، آن را انکار کرده، سحرش خواندند.
و آیات بعد نشان مى دهد که، تفسیر اول صحیح تر است; چرا که در این آیات، تکیه روى اسلام و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شده است.

* * *


1 ـ مائده، آیه 24.
2 ـ تفسیر «نمونه»، جلد 17، صفحات 444 تا 446.
3 ـ «زاغُوا» از ماده «زیغ» به معنى انحراف از طریق مستقیم است.
4 ـ به جلد 19 تفسیر «نمونه»، صفحات 461 تا 468 مراجعه فرمائید.
سوره صف/ آیه 5- 6 1 ـ رابطه بشارت و تکامل دین
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma